«همینطوری راه افتادم. مثل بچهای که در یک جنگل گم میشد. به همهجا رفتم و در همهچیز خیره شدم و همهچیز جلبم کرد تا عاقبت به یک چشمه رسیدم و خودم را توی آن چشمه پیدا کردم...» (فروغ فرخزاد)۱
شهرستان ادب: اگر در جستجوی چند شخصیت تاثیرگذار و جریانساز شعر نوی ایران باشیم، قطعا در کنار نام نیما یوشیج، اخوان ثالث، سهراب سپهری و احمد شاملو نام جاودانه فروغ فرخزاد به عنوان نماینده زنانه شعر متعالی معاصر میدرخشد. تعالیای که در دو مجموعه آخر او رقم خورد و منجر به ماندگاری و جاودانگیاش در شعر معاصر شد.
از فروغ فرخزاد به غیر از اشعار جاودانش، نظریات و اظهارنظرهای نسبتا گستردهای پیرامون شعر نو باقی مانده که دانستن آنها نهتنها به شناخت روند تعالی شعر او کمک میکند، بلکه برای راهیان مسیر شعر نو، چراغی روشن وروشنگر خواهد بود.
در این یادداشت سعی بر آن بوده است تا خواننده با پنجرهای از دیدگاههای فروغ فرخزاد درخصوص شعر نو آشنا شود. دیدگاههای قاطع و روشنی که پیرامون مضمون و محتوا، زبان، وزن و آهنگ کلام، احساسات و عواطف شعر و ... مطرح شده. مطالب این یادداشت برگرفته از حدود شش گفتگوی فروغ فرخزاد و دو یادداشت او درباره شعر معاصر است. در ادامه به بیان گوشههای درخشانی از این نظریات خواهیم پرداخت:
۱-محتوا:«شعر خلق مجدد زندگی است.»۲
فروغ فرخزاد معتقد است جریان شعر معاصر -برخلاف جریانهای شعری سنتی آن سالها- به دور از هرگونه فاضلنمایی و تظاهر است. به عبارت دیگر او شعر را در لحظههای معمولی و نزدیک به واقعیت دنیای اطراف خود میجوید و به همین دلیل از به کار بردن لحن طبیعی کلام، استفاده از محتوا و کلمات تازه و ... ابایی ندارد. او شعر را چیزی فراتر از عاشقانگی مطلق، ژستهای اجتماعی یا فلسفی میداند و آن را جدا از اینگونه تقسیمبندیهای ظاهری جستجو میکند. شعر او در آن سالها کم کم از این مراحل گذشته، عصیان خود را کرده و منتظر تولدی دیگر است. تولد شعری که به قول احمد شاملو، زندگیست، و در خیابانهای شهر به دنبال وزن و قافیه مناسب خود میگردد. یا نه، حتی شاید بهتر بگویم وزن و قافیهاند که به دنبال او میگردند.
۲-فرم: شعر قالب و فرم نیست، بلکه محتوا است.
فروغ در خصوص قالبهای کلاسیک نظر متعادلی دارد. او معتقد است محتواست که میتواند قالب را تعیین کند و البته مسلما حرفها و محتوای کهنه برخی اشعار با رفتن به قالب نیمایی نیز نمیتواند تازه شود. همچنین عقیده دارد که روحیه زندگی معاصر با قالبهای کلاسیک هماهنگ نیست. بنابراین بر تطابق محتوا و قالب تاکید میکند. البته خود فروغ نیز معترف است که انسان گاه ناچار میشود برای بیان بعضی حسهای مهجورش به زمانهای مهجورتری پناه ببرد.۳
۳-زبان: شعر ما به مقداری کلمات تازه نیاز دارد.
فروغ با آنانکه در به کارگیری کلمات تازه، محافظهکارند، مخالف است و اعتقاد دارد در شعر معاصر کلمات تازه میتوانند با تمهید شاعر استفاده شوند و سابقه کلمات نباید مانع از استفاده آنها گردد. از نظر او زبان شستهرفته و فاخر شعر کلاسیک به زندگی حقیقی و شعر امروز نزدیک نیست. او همچنین پشتوانه استفاده از کلمات تازه را کاربرد ساده و صمیمی آنها در زندگی روزمره میداند.۴
۴-وزن: وزن مثل نخیست که از میان کلمات رد شده.
فروغ معتقد به استفاده از وزنهای نزدیک به گفتگوی طبیعی کلام است و خود نیز بدون شناخت وزنهای عروضی و با استفاده از آهنگ طبیعی کلام، به سرودن اشعار دو مجموعه اخیرش پرداخت. او وزن طبیعی گفتگو را متناسب با محتوا انتخاب میکند. کلام شعر او به گفتگو میماند. بنابراین اگر در طی شعر سکتهای نیز ایجاد شد همانند گرهای خواهد بود که در نخ وزن شعر جایگاه خاص خود را دارد. ۵
۵-معیار زیباییشناسی: هنر فقط برای خوش آمدن نیست. ۶
از نظر فروغ، شعر فقط برای زیبایی و لذت شاعر و مخاطب سروده نمیشود. زیبا و شفاف بودن شعر در جریان بودن آن است. او با برداشت برخی از شعر نو که آن را صرفا خلق آثار صرفا زیبا میدانند مخالف است. چراکه از نظر او این نوع اشعار هدف خاصی را دنبال نمیکنند و به غیر از لذت بردن سودی برای خواننده خود نخواهد داشت.
۶- هدف: شاعر بودن در تمام لحظههای زندگی
در نهایت فروغ فرخزاد همانقدر که به شعر اعتقاد دارد به زندگی کردن آن شعر توسط شاعر نیز معتقد است. از نظر او عدم هماهنگی شعر با شاعرش سبب بیارزش شدن اثر ادبی خواهد شد. با اینحال خود میگوید: «اصل کار آدم است؛ زن و مرد مطرح نیست. اگر یک شعر بتواند خودش را به اینجا برساند اصلا مربوط به سازندهاش نمیشود مربوط میشود به دنیای شعر، و ارزش خودش را دارد...»
یادداشت از نیلوفر بختیاری
منابع:
۱-فروغ جاودانه، گفتگوهایی از فروغ، نشر تنویر، ص۴۴۸
۲-فروغ جاودانه، گفتگو با محمد تقی صالحپور، نشر تنویر، ص۴۱۷
۳-همان،ص۴۱۹
۴-فروغ جاودانه، نوشته هایی از فروغ، نشر تنویر، ص۳۹۲
۵-فروغ جاودانه، گفتگوهایی از فروغ، نشر تنویر، ص۴۳۰
۶-همان، ص۴۴۲
۷-همان، ص۴۱۵ و ۴۱۶