شهرستان ادب: چندی پیش حسن صنوبری، مصاحبهای درخصوص شعر اعتراض با محمدحسین جعفریان انجام داده است. جعفریان در این مصاحبه، مروری بر شعر اعتراض ایران داشته است و برخی از آسیبهای آن را برشمرده است. این مصاحبه را با یکدیگر میخوانیم:
آقای جعفریان شما یکی از چهرههای شاخص شعر اجتماعی و شعر اعتراض مخصوصاً در دههٔ 70 هستید. در این زمینه، چه در قالبهای کلاسیک و چه نو، شعر سرودید و ما شما را به شور و حدّت و شدّت در شعرها و صحبتهایتان میشناسیم. به عنوان کسی که در میانهٔ میدان شعر اعتراض انقلاب و شعر اجتماعی امروز است، وضعیت شعر اجتماعی ایران را در سالهای پس از انقلاب چگونه ارزیابی میکنید؟ مخصوصاً اگر بخواهید با شعرهای دههٔ 40 و 50 مقایسه کنید.
حقیقت این است که شعر اعتراض از دههٔ 40 خیلی پیشتر رفته است. شعر اعتراض در دوران اخیر پوست انداخت، اشعار جدیدی را تجربه کرد و چهرههای متفاوتی را معرفی کرد؛ اما این وضعیت در صدر قرار نگرفت و بهمرور احساس میکنم هم شیوه و هم انگیزهٔ شاعران تغییر کرد. من فکر میکنم بخش عمدهای از جریانی را که به عنوان شعر اعتراض میشناسیم، به روزنامهنگاری سرایت کرده است. یعنی آن جریانی که باید به شعر منتقل میشد، گروهی را ساخت که شاید بشود از آنها به عنوان شاعران روزنامهنگار یاد کرد. این افراد به جای اینکه غلیان درونی و جریان عاطفی خود را در شعر منعکس کنند، به نثر پناه بردند و این باعث شد که ژانری که به عنوان شعر اعتراض بود به مرور حیثیت و ماهیت خودش را از دست بدهد. شما امروز شعرهایی که مشخصاً در حوزهٔ شعر اعتراض طبقهبندی شوند، کم میشنوید. در یک دوره این جریان حل شده نمایندگان خودش را داشته؛ اما امروز کمتر شاهد این هستیم.
شما نفس رفتن شاعران اعتراض به سمت روزنامهنگاری را پیشرفت میدانید یا پسرفت؟ چرا آنها به سمت روزنامهنگاری رفتند؟
قطعاً این پسرفت است. جریان شعری اعتراض تا حدی خنثی شده و یک بخش از آن هم به سمت طنز رفته است. توجه کنید در دههٔ 70 اصلاً جریان جدی به عنوان شعر طنز نداریم. هر چه از شعر طنز داریم، از دههٔ 80 شروع شده است. بخش عمدهای از شعر اعتراض به سمت طنز رفت و در آن حل شد. امروز اگر ما میبینیم که شاعر و شعرِ اعتراض جدی وجود ندارد و درعوض این وضعیت در شعر طنز قابل ملاحظه است، بیشک این نقص است. اینها باید هر کدام سر جای خودشان باشند.
من فکر میکنم امید است که دوباره این جریان زنده شود. شاید یک دلیلش آلوده شدن بیش از حد مناسبات اجتماعی با سیاست باشد. من به شخصه شاعری بودم که کمتر پیش میآمد اتفاقات اجتماعی رخ بدهند و من نسبت به آنها عکسالعملی نداشته باشم. بسیاری از شعرهای من نتیجهٔ یک اتفاق اجتماعی بود. یک اتفاق منجر به یک مثنوی میشد و به موضوعات اجتماعی دیگر هم میپرداخت.
امروز از بس که مسائل آلوده به سیاست شده است، شما نگرانید از اینکه شعری را در حوزهای بیافرینید و به یک موضوعی اعتراض کنید و یا یک موضوع را تمجید کنید. یک مثال میزنم؛ بهتازگی یک ساختمان در تهران فرو ریخته و یک عده آتشنشان زیر آوارها ماندند. شما اعتراض میکنید که چرا این وضعیت به وجود آمده است و چرا نباید امنیت وجود داشته باشد؟ یک عده این را میبرند و به آقای قالیباف میچسبانند تا اینکه ایشان استعفاء بدهد و یا اینکه در انتخابات رأی نیاورد. اگر تمجید کنید که آتشنشانها چقدر زحمت کشیدهاند، عدهای میگویند اینها زیر نظر آقای قالیباف بوده و دورهٔ بعد هم به او رأی دهید؛ یعنی بر شعر تو یک ویتامین و جریان سیاسی سوار میکنند. لذا انسان از کنار آن میگذرد و بی خیال آن میشود و این خوب نیست. چارهای هم نیست. ناچار شعرها خنثی میشوند.
ما در سایت شهرستان ادب طی یک پروندۀ ادبی، ادبیات ضدآمریکایی ایران و جهان را مطالعه کردیم. میخواهم بدانم که در ایران، گذشته از ادبیات چریکی بچههای چپ قبل از انقلاب که سطح ادبی خیلی غنیای نداشتند و در مرکز بزرگترین انقلاب ضدآمریکایی جهان، چیزی به عنوان ادبیات ضدآمریکایی و شعر ضدآمریکایی داریم؟
توجه کنید، اینکه بگوییم داریم یا نداریم دقیق نیست؛ داریم به این معنی که ما یک جریان داریم که به عنوان تهاجم فرهنگی و غربزدگی از آن یاد میکنیم. ما در شعر با این جریان مقابله داریم. در تقابل با این جریان، شعر تولید شده و باز هم میشود. این به این معنی نیست که بگوییم لزوماً اینها همه ضدآمریکایی است و هم اینکه ضدآمریکایی نیست. اما اگر بخواهیم مشخصاً شعر آمریکایی را با صراحت مرگ بر آمریکا طبقه بندی کنیم، تعداد محدودی از شعرها اینگونه است. اما شعری که با فرهنگ غربی که آمریکاییها از آن نمایندگی میکنند و به عنوان شیطان بزرگ از آن یاد میکنیم مقابله کند، بله؛ تمام جریان شعر انقلاب به اعتقاد من شعر ضدآمریکایی است.
میشود چند چهرهٔ شاخص شعر اعتراض و شعر ضدآمریکایی در ادبیات انقلاب را نام ببرید؟
شعر اعتراض از سلمان هراتی شروع میشود و به بزرگانی مثل علی معلم دامغانی میرسد. همچنین شاعرانی چون استاد قادر طهماسبی (فرید)، سیدحسن حسینی و جریانهایی که بیشتر مردم با آن مأنوس هستند؛ مثل علیرضا قزوه و قیصر امینپور در این دستهاند. درواقع اصلاً ذات شعرهای انقلاب در دههٔ 60 و 70 اعتراضی است. باز به همین معنی باید بگوییم ذات این اشعار، ضدآمریکایی است.