شهرستان ادب: دهمین مطلب از پرونده «نامههایی به آقای رئیس جمهور» اختصاص دارد به سخنان آقای اسماعیل امینی منتقد ادبی و شاعر طنزپرداز .
سوال پرونده ما که از آقای امینی و دیگر شاعران و نویسندگان پرسیده شده است چنین است:
* مطالبات فرهنگی شما از رئیس جمهور آینده و منتخب مردم در انتخابات ۱۳۹۶ چیست؟
اسماعیل امینی:
از آنجایی که آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی، مبتنی بر فرهنگ بوده، این اندازه که امروز به مسائل فرهنگی توجه میکنیم شایستۀ جمهوری اسلامی نیست و بیشتر تحت تاثیر اولویتها و اهمیتهاییست که برای مسائلی مثل اقتصاد و سیاست قائل شدهاند و صورت مطلوبش این است که روزگاری برسد که فرهنگ، بر حوزههای اقتصادی و سیاسی سیطره داشته باشد و اولویت تصمیمگیری را مسائل فرهنگی قرار دهیم.
در نظام جمهوری اسلامی، اصل بر این است که فرهنگ ما، هیچ نیازی ندارد که تابع فرهنگ رایج کشورهای دیگر باشد. ما بنیادهای فرهنگی خودمان را داریم و باید دولت در برنامهریزی برای تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش و هنر، همین فرهنگ را در نظر بگیرد، نه آنچه که مورد پسند جامعۀ جهانیست. برای مثال شیوۀ زندگی و تعلیم و تربیت امروز ما بیشتر مبتنی بر تربیت متخصص است، در حالی که کشور، فقط به متخصص احتیاج ندارد، حتی ما به متخصصی نیاز داریم که نسبت به بنیانهای اعتقادی و فرهنگی آشنایی داشته باشد، ولی گویا نظام آموزش و پرورش و دانشگاهی ما، فقط میخواهد کارمند و تکنسین تربیت کند. برای آنها که اولویتشان سیاست است، این مسائل اهمیتی ندارد. به گمان من، این مقدار که تحصیلات دانشگاهی تعمیم پیدا کرده و ما همه را به دانشگاه میفرستیم، اصلا با سبک زندگی ایرانی و اسلامی سازگار نیست. ما به معدودی متخصص در رشتههای مختلف نیازمندیم، بقیه باید با مهارتهای تفکر و زندگی آشنا شوند.
راهش این است که ذهنیت خانوادهها را نسبت به این که «هرکس مدرک دانشگاهی نداشت، چیزی کم دارد»، تغییر دهیم. حتی به جایی رسیدهایم که کسانی که فوق لیسانس دارند هم فکر میکنند چیزی کم دارند و باید دکتری بگیرند. شغل هم از نظر فضای فرهنگی، حتما باید رسمی و کارمندی باشد و افراد حقوق مستمر بگیرند و به شغلهایی که خلاقانه است و مبتنی بر تولید و تفکر، اعتنا نمیشود. در حالی که در همۀ دنیا، کسی که کار تولیدی میکند و یک کارگاه خیاطی دارد و سه نفر دارند در آنجا کار میکنند، توسط دولت حمایت میشود. از آنجایی که اقتصاد ما بیشتر مبتنی بر بازار و داد و ستد است، شغلهای کاذبی در جامعه ایجاد میشود، مثل خرید و فروش مسکن یا زمین که اصلا شغل نیستند. بیشترِ منابع فکری و بانکیِ ما صرف کارهایی میشود که تولید ثروت نمیکند و فقط معامله و دلالیست.
رهبری امسال را سال اشتغال و تولید معرفی کردند، تولید به معنی این نیست که کارمند استخدام کنیم؛ کارمند کارش خدمات است، بودجه را خرج میکند و ثروتی ایجاد نمیکند. دولتهای بزرگ معتقدند که باید در حد ناگزیر کارمند داشته باشند. به اعتقاد من، باید نظام تعلیم و تربیت و نظام کلی تبلیغات ما جوری بشود که نشان دهد کار فرهنگی و تولیدی چقدر اهمیت دارد؛ مردم به خودی خود تغییر نمیکنند. فضای عمومی این است که مثلاً در تلویزیون، شخصِ سعادتمند، تحصیل کرده است و صاحب آپارتمان شیک و مجللیست و امروزه این به نُرم زندگی تبدیل شده که خطاست.
یکی از راهکارهایی که برای تغییر فضای فرهنگی داریم، تمرکز برداشتن از تهران است. باید خیلی از دانشگاهها و مراکز بزرگ اقتصادی را به شهرهای دیگر منتقل کنیم. در بعضی از شهرهای خوب، متاسفانه جمعیت زیادی باقی نمانده. باید قطب فرهنگی، اقتصادی و ... در شهرهای مختلف ایجاد کنند. این که همه چیز به تهران آمده و طرز زندگی به غرب گرایش پیدا کرده و تجملاتی شده، ساکنان شهرهای کوچک را علاقمند به این شیوۀ زندگی کرده است.