پروندۀ شهرستان ادب ویژۀ جشنوارۀ خاتم
صد مثلث و ذهن یک دانشجوی فلسفه | جمال کدخداپور
09 خرداد 1396
16:50 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: در ادامه پرونده شهرستان ادب ویژه جشنواره خاتم، نقد جمال کدخداپور را میخوانیم بر داستان صد مثلث از مجموعه داستان خاتم.
«صد مثلث» روایتی است از عشق عوام مردم با ائمۀ اطهار. مردمی که نیازها و نذرهای زندگی خودشان را با مراسم عزا و سرور ائمه، گره میزنند. سنتی رایج در جامعه که همت مردم آن است تا رفع نیازهای عمدتأ مادی خودشان را با نذر برای ائمه، جبران کنند. تأثیر آن را هم در برکت پیدا کردن کسب و کار یا بچهدار شدن دیدهاند. در واقع این سنت چون با نیازهای واقعی مردم پیوند خورده، عمیق و ریشهدار شده است. رازی که فرهنگسازان هرگاه آن را درک کرده و به کار بستهاند، منشأ تحولات بزرگ شدهاند و هرگاه فرهنگ را بدون پیوند با متن زندگی مردم و از بالا به پایین پیش بردهاند، ناموفق بودهاند. «صد مثلث» روایتی جذاب از عمق این تأثیر، حتی تا آنسوی مرزهای ایران هم به تصویر میکشد. تأثیرات حرکتهای فرهنگی از متن، به اینگونه است که به نوعی مرموز تو را رها نمیکند.
اما «صد مثلث» به درستی، تصویری از بخش عمدهای از جامعۀ متمولِ محب اهل بیت را نشان میدهد که آنها چگونه به علم و غرب مینگرند. نگاه این افراد به ساینس و غرب، به همان اندازه مقدس است. این نگاه، بسیار مشابه بخشی از قشر روحانیون است که علم جدید و تمدن غرب را کاملأ سازگار با دین میدانند و حتی سعی میکنند که ملاحظۀ آن را در تفسیر از دین هم داشته باشند؛ اما آن قشر تلاش میکنند که گر چه خودشان عمدتأ در بازار به مال و مکنت رسیدهاند، اما فرزندانشان با علم به همین جایگاه برسند. لذا به هر اندازه که بتوانند سعی میکنند امکان بهرهمندی فرزندانشان را از این علم جدید، فراهم کنند و به درستی غرب که مهد این علم است ـشبیه نجف یا قم که مهد علم سنتی ما بوده استـ را برای ادامه تحصیل فرزندانشان انتخاب میکنند.
درباره اینکه چگونه و چرا این نگاه به علم جدید در میان محبان اهل بیت شکل گرفته است، بیشتر میتوان سخن گفت. اگر شخص در دستگاه اهل بیت بزرگ شده است، چرا و با چه تحلیلی، نگاهی انتقادی به علم جدید و غرب ندارد؟ آیا قائل به این است که این علم جدید، دستاورد خوب جهان غرب است که با تفکیک از دستاوردهای بد آن، میتوان معاملهای پرسود را انجام داد؟ آیا این علم جدید مانند هواپیما است که میتوان با آن به مکه و عتبات هم رفت و از آن استفادۀ مثبت کرد و بهرۀ درست گرفت؟ در فضای واقعی، قابل مشاهده است که بخش قابل توجهی از قشر مذهبی متمول نسبت به غرب، نگاه استکبارگونه ندارند. در واقع در مکتب اهل بیت و از منابر علما این جنبه از زندگی اهل بیت برای آنها برجسته نشده است؛ جنبهای که خصوصأ در زندگی سیدالشهداء، بهسختی قابل حذف یا تقلیل به جنبههای دیگر باشد. بهلحاظ تاریخی هم شاید بتوان این حب جهتدار را تحلیل کرد. بالاخره، قبل از انقلاب با برجسته کردن این جنبههای زندگی ائمه، مقابله میشد. طبیعی است که در این شرایط به جز افرادی نادر، بدنۀ عمومی روحانیت به این جنبههای اجتماعی و دشمنستیزی زندگی ائمه، خیلی وارد نشوند.
شاید هم بتوان اینگونه تحلیل کرد؛ قشری که پدر «امین» در داستان، آنها را نمایندگی میکند، به لحاظ مفهومی استکبارستیز هستند اما به لحاظ مصداقی، غرب فعلی را مصداق استکبار نمیدانند. لذا میتوانند بهراحتی با او کار کنند و همانطور که برای جشن میلاد پیامبر، خرج میکنند برای رفتن فرزند به خارج و زندگی او در آنجا هم هزینه کنند. در اینجا باید بر روی زمانهشناسی و اینکه شاگردان اهل بیت چقدر در پای این دستگاه و منابر، مجهز به نظامِ فهم زمانه میشدند، تمرکز کرد. این دستگاه چه مشکل بنیادینی دارد که یارانش در فهم اینکه در روزگار آنها چه اتفاقی میافتد، خوب عمل نمیکنند. این جنبه، خود جای بررسی جداگانهای دارد.
اما مسئلۀ آخری که در رابطه با این داستان میتوان به آن پرداخت، دلیل مواجهۀ نقادانه با علم جدید است. بالاخره این علم از تمدنی برخاسته است که به صورت کلی در مقابله با دین در دوران جدید، صورتبندی شده است. فارغ از مواجهۀ سیاسی این تمدن با دین، کل این دستگاه معرفتی هم نمیتواند بهراحتی و به دربست و با عنوان پرطمطراق علم، مورد قبول ما قرار بگیرد. حداقل خاستگاه این تمدن که نوعی مواجهۀ نقادانه را ایجاب میکند، گر چه فلسفۀ علم هم امروزه تأثیر آن نگاه و جهانبینی غیردینی و مادی را در نوع ساخت علم جدید، نشان داده است. این نگاههای نسبتأ عمیقتر به علم جدید و غرب پدید آوردۀ آن، با خواندن داستان «صد مثلث» ذهن یک دانشجوی فلسفه را مشغول خود میکند.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.