موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

یادداشت پرستو علی عسگرنجاد بر رمان «راز بی صدا»

14 تیر 1396 16:37 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 15 رای
یادداشت پرستو علی عسگرنجاد بر رمان «راز بی صدا»

شهرستان ادب به نقل از تسنیم: ادبیات دفاع مقدس ایران، به مفهوم آنچه که امروز تحت این عنوان می‌شناسیم، کمتر از دو دهه از عمر خود را طی کرده است. در آغازین‌ سال‌های پس از جنگ که با دوران سازندگی همراه شده بود، ایثارگران و جانبازان، به دو دسته تقسیم شدند. عده‌ای، با خروج از شاه‌راهی که جنگ پیش پایشان گسترده بود، اسیر مناسبات دنیایی شدند و جراحات حاصل از جنگ هم به کمکشان آمد تا راه دنیا را سریع‌تر بپیمایند! عده‌ای دیگر اما، دل‌خوش‌کرده به آلبوم‌های به‌جامانده از همرزمان شهیدشان، به سلامت یا در بستر زخم‌های به‌جامانده، گوشۀ عزلت گزیدند و از آن‌چه بر آنان گذشته بود، دم نزدند. در آن دوران، بازگویی خاطرات جنگ برای دستۀ دوم، درست مترادف بود با ریا و در بوق و کرنا کردن آن‌چه که برای خدا کرده بودند و به‌شدت از بیان آن پرهیز می‌کردند.

باید دهۀ دیگری از راه می‌رسید تا بیداردلی به رزمندگان یادآوری کند زنده نگه‌داشتن آن ایام و بازگویی آن خاطرات، وظیفۀ آن‌هاست در قبال نسل پیش رو تا فروتنی و حیا را کنار بگذارند و برای گفتن و نوشتن از یاران شهیدشان، بار دیگر، پا به میدان بگذارند. این درست همان ایامی است که به ناگهان، با خیل عظیمی از کتاب‌های خاطرات شهدا و رزمندگان جنگ تحمیلی مواجه شدیم.

در آغاز، ادبیات این آثار که معمولاً در قالب بیوگرافی یا اتوبیوگرافی قرار می‌گرفتند، ادبیات سرآمدی نبود و تنها به ذکر اتفاقات و خاطرات، بسنده می‌کرد، اما در نیمۀ دوم دهۀ 80، نسل متفاوتی از نویسندگان و ناشران، زوایای دیگری از جنگ را، با نگاه و قلم تازه و به‌شدت خواندنی‌تری کاویدند. این کاوش، خود را در قامت دو تیپ مختلف ادبی نشان داد: آثار ماندگاری همچون مجموعه کتاب‌های «نیمۀ پنهان ماه»، «یادگاران» و کتاب‌های حجیم‌تری همچون «دا»، «نورالدین، پسر ایران»، «پایی که جا ماند» و ... که همگی، در زمرۀ «آثار مستند و واقعی» شمرده می‌شوند و دستۀ دیگری هم‌چون «شطرنج با ماشین قیامت»، «سفر به گرای 270 درجه»، «مترسک مزرعۀ آتشین»، «ارمیا»، «سه دختر گل‌فروش»، «آواز بلند» و... که نه مستندنگاری، که رمان‌ها و مجموعه‌داستان‌هایی بر محور موضوع دفاع مقدس هستند.

در این میان، یک نکته حائز اهمیت است. به جرأت می‌توان می‌گفت غالب خوانندگان جدی این آثار، کسانی هستند که تجربۀ جنگ را از سر گذرانده‌اند. این گزاره را، نه به عنوان یک گزارۀ دقیق آماری، که به عنوان تحلیلی کیفی بر مبنای مشاهدات فردی و گروهی عرضه می‌کنم و برای اثبات آن، شما را به خیل خوانندگان انقلابی دهۀ شصتی طرفدار پروپاقرص ادبیات دفاع مقدس ارجاع می‌دهم و اگر به خوانندگان دهۀ هفتادی اشاره کنید، آن‌ها را نیز در زمرۀ افرادی که به واسطۀ پدران و مادرانشان و تولد خودشان در اولین سال‌های پس از جنگ، ارتباط تنگاتنگی با تبعات آن داشته‌اند، قرار می‌دهم! در حقیقت، حرف بر سر این است که مخاطبان اصلی ادبیات دفاع مقدس افرادی هستند که تجربۀ شخصی یا زیستی از جنگ و تبعات آن دارند. درست به همین علت است که تجربۀ چندین‌سالۀ نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نشان می‌دهد وقتی بیش از سه دهه از جنگ فاصله می‌گیریم و دربارۀ خوانندگان یا به بیان امروزی‌تر، «کتاب‌بازان» متولد دهۀ هشتاد صحبت می‌کنیم، با خلأیی عمیق مواجه می‌شویم: عدم حضور آثاری که برای اقبال احتمالی این مخاطبان، تهیه شده باشند! در واقع، اگر خوانندۀ دهۀ هشتادی که قاعدتاً نوجوان 12 تا 16 ساله‌ای است، بخواهد با مفهوم دفاع مقدس ارتباط برقرار کند، یا به آثاری مشابه آن‌چه ذکر کردم، ارجاع داده خواهد شد؛ یا به دستۀ دیگری از کتاب‌های کودک و نوجوان که به همت بزرگانی چون محمدرضا سرشار و محمدرضا بایرامی و دیگر اساتید این حوزه نگاشته شده‌اند.

بی‌شک در کیفیت و ارزش آثار این نویسندگان، آن هم از جایگاه کوچکی چون من، هیچ شکی نیست، اما مشکل دوپهلویی در این میان وجود دارد که از اقبال آن خوانندگان به آثار این نویسندگان می‌کاهد. اول آن‌که هنوز و همچنان، آثار کودک و نوجوان با محوریت دفاع مقدس، با داستان‌هایی در همان دوران جنگ عرضه می‌شوند که مخاطب، هیچ تصوری از آن ندارد. دوم آن که احتمال این‌که این نوجوان، در محاصرۀ خیل انبوه آثار فانتزی و خارجی که شمارش سر به آسمان گذاشته و تنها برای نمونه، می‌توان از هری پاتر و سرزمین اشباح و نبرد با شیاطین گرفته تا جودی مودی و کیت و خاطرات یک چلمن(!) و... که همه دقیقاً برای سن او طراحی شده‌اند، قرار گرفته و همین امر شاید سبب کم‌اقبالی آثار داخلی شود.   می‌دانیم که خیلی از این آثار داخلی، به چاپ‌های چندم نیز می‌رسند، اما طبیعتاً برای نسلی که هیچ نقطه‌نظر و تجربۀ ویژه‌ای در باب جنگ تحمیلی و آثار آن ندارد، کافی نیستند.

در این میان، اندک‌آثاری که از نویسندگان جوان‌تر سر می‌زنند و به جای پرداخت صریح و مستقیم به موضوع جنگ، آن را به‌شکل پوشیده و هنرمندانه‌ای، در بافت اثر خود قرار می‌دهند و با رعایت الزامات خلق یک اثر برای مخاطب نوجوان، کتاب خود را منتشر می‌کنند، گوهری هستند در دل دریا! «راز آن صدا»، اثر نویسندۀ جوان «لیلا عباسعیلزاده» که این یادداشت قصد دارد به‌شکلی پوشیده و موازی به معرفی آن بپردازد، یکی از همان گوهرهاست.

داستان، کاملاً ساده و شیرین است. پسر نوجوانی که موظف شده در غیاب همسایۀ سالمندشان، گلدان‌هایش را آب بدهد، در مواجهه با ضبط صوت قدیمی او و به دنبال شنیدن صدای کاست در آن، خرابکاری می‌کند و ناچار می‌شود پنهانی، ضبط را به تعمیرکار بسپرد. به دنبال گم شدن ضبط است که گرۀ داستان شکل می‌گیرد و ماجرا، به شکل کاملاً هیجان‌انگیزی، ادامه پیدا می‌کند که به علت خطر لوث شدن داستان، از نقل آن پرهیز می‌کنیم! نکتۀ مدنظر این نوشتار، شخصیتی است که خود را در قالب صاحب ضبط صوت نشان می‌دهد: «اسفندیار فروغی». این شخصیت که به جرئت می‌توان گفت تا ده صفحۀ پایانی اثر، بیش از یک بند از او چیزی نمی‌خوانیم و نمی‌دانیم، یک جانباز شیمیایی است. این جانباز، نقش چشمگیری در پیشبرد داستان ندارد، در هر سر بزنگاهی حاضر نمی‌شود، خاطرات جنگ را برای بچه‌ها تعریف نمی‌کند، زخم‌ها و سرفه‌هایش را به رخ نمی‌کشد (حتی در همان یک بند مذکور هم می‌خوانیم که وقتی به علت عوارض شیمیایی، در بیمارستان بستری شده، به بچه‌ها گفته راهی سفر شده است)، در عوض، به شکل کاملاً حاشیه‌ای و زبردستانه، در دل داستان قرار گرفته و به مخاطب نوجوان، معرفی می‌شود؛ بی‌آن‌که داستان را از شکل روایی آن خارج و به مستندنگاری تبدیل کند.

از سوی دیگر، فضای اثر، فضایی کاملاً امروزی و طراحی‌شده برای یک نوجوان امروزی است با تمام اقتضائات دوست‌داشتنی و نداشتنی سن او! نوجوانان این اثر، تلفن همراه دارند، در هر تماس تلفنی، نگران تمام شدن شارژ گوشی‌شان هستند، مدرسه را می‌پیچانند و به دنبال ماجراجویی می‌روند، به جنس مخالف توجه می‌کنند و حتی در بخشی از داستان، هوشمندانه به هوشی‌مکانیک، یکی از مظنونین سرقت ضبط، کلک می‌زنند. این شخصیت‌ها، درست سر جای خودشان ایستاده‌اند و چنان رفتار می‌کنند که مخاطب، به‌راحتی می‌پذیرد که می‌تواند یکی از آن‌ها باشد. درست به همین خاطر است که در آن 10 صفحۀ پایانی که مجال رویارویی با یک جانباز شیمیایی است، داستان چنان رخ می‌دهد که انگار، یک نوجوان را، از یکی از خیابان‌های ملارد – محلی که عمدۀ داستان در آن شکل می‌گیرد- برداشته‌ایم و در مقابل مفهومی به نام «جنگ تحمیلی ایران و عراق» قرار داده‌ایم و اینک این نوجوان، با علامت‌های سؤال شناور در ذهنش، آماده است تا از این مفهوم، بیشتر بشنود.

«راز آن صدا» بی‌شک اثری خالی از اشکال نیست، اما از این جهت که توانسته است به شکلی موفق، نسلی از نوجوانان امروزی را با همۀ شرایط خاص سنی‌شان با مقولۀ دفاع مقدس مواجه کند، قطعاً درخور توجه و شایان تقدیر است.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یادداشت پرستو علی عسگرنجاد بر رمان «راز بی صدا»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.