شهرستان ادب: به مناسبت روز جهانی عصای سفید، شعری از مجموعه شعر «بی چشمداشت» را به شما تقدیم میکنیم. «موسی عصمتی« شاعر این مجموعه شعر، از تواناترین شاعران روشندل کشورمان است:
محکومم
در جادهای تاریک
یا ستارگانی خاموش
که عینک دودی بزنم
و عصایی به دست بگیرم
تا
پانزده اکتبر هر سال
روزنامهها مرا
با خطی برجسته بنویسند
که عقابهای چشمانم
به لانه برنگشتهباشند
و گنجشکان
در جای خالی آنها
تخم بگذارند
و مرثیه بخوانند
برای پرهایی که ریختهاست
برای عقابهایی که دیگر نیست
به چالههای شهرداری
با دست و پای زخمی
در نزدیکی خیابانی
که از چاههای عمیق شهردار
رونمایی میشود
به سرشکستگی
در مقابل داربستها
وقتی راه ... که نه!
دار مرا بستهاند
و من
با سیلی داربستها
صورتم را سرخ میکنم
به عصایی که سفید است
و حال اژدها شدن ندارد
و گاهی
در گذر از جویی حقیر
رو سیاه می ماند
به ایستادن طولانی
کنار خیابان
وقتی که عجلهام
زیر سر هیچ شیطانی نیست
دوچرخه توی پیادهرو را
جعبه جلو مغازه را
تنه بزنم بیندازم
دو بار عذر بخواهم
دوبار
«کوری؟
مگر نمیبینی»
را لبخند بزنم
روزه سکوت بگیرند
بعضیها
وقتی از کنارم میگذرند
و
در فلکه راهنمای
سؤالهایم
از رهگذران عجول
به مقصدی نرسد
چهره مادرم را
از یاد برده باشم
و عکس معصوم دخترکانم
از آلبوم خاطراتم
برداشته شده باشد
که محکوم بمانم
بی هیچ تجدید نظری
به جرمی که نمیدانم
و به گناهی که ...
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز