شهرستان ادب به نقل از وطن امروز: «وقتی یک جرعه آب صلواتی/ عطش را میخشکاند/ دیگر به من چه که کوکا، خوشمزهتر از پپسی است!» براستی به یک جوان بیست و چند ساله ربطی ندارد که کوکا خوشمزهتر از پپسی است؟ این جوان اگر همان سلمان 20 ساله انقلاب باشد، برایش شباهت زر و زور مهمتر از تفاوت کوکا و پپسی است. اگر قلم در دست این روستازاده تنکابنی باشد میتوان در دورافتادهترین نقطه از دل حوادث سرود: «هوای جهان توفانی است/ سازمان هواشناسی/ همیشه گزارش معتدل به دنیا میدهد/ و خواب خوشی را برای شنوندگان عزیز آرزو میکند». سلمان هراتی از جمله شاعران انقلاب است که اجل به او مهلت 28 ساله شدن نداد و در همان جوانی و در یک حادثه رانندگی بال سفر گشود. سلمان اگر چه نام خانوادگیاش هراتی بود اما در مرزدشت تنکابن به دنیا آمد و زیست، عمر او طولی نداشت اما وسعت زندگیاش آنچنان گسترده بود که هنوز از همین چند سال شاعری و زندگیاش به نیکی و حسرت یاد میکنیم. او در تصویرسازیهای شاعرانهاش از سهراب سپهری الهام دارد اما هیچ تلاشی برای پوشاندن عقیده و مکتبش ندارد. زبان او ساده، پرمعنا و لطیف است و در عین سخن گفتن از من خویش و عواطف خود، دنیا و ظلم را به چالش میکشد. هر چند غزل «پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت» او که در وصف امام خمینی(ره) است در کتابهای درسی پررنگ شد اما او خود را از بند وزن و قافیه دور کرده بود و سپید میسرود. جایگاه سلمان چه در شعر جنگ و چه در ادبیات انقلاب، همواره برجسته بود و در زمره برترینها قرار گرفته است اما اکنون کمتر از سلمان و اشعارش یادی هست و نمیتوان به راحتی ردی از او و اشعارش در کتابفروشیها پیدا کرد. در حالی که بسیاری از هنرمندان از گفتوگو پیرامون این شاعر متعهد سر باز زدند، سراغ «علیمحمد مودب» شاعر انقلاب و مدیر موسسه شهرستان ادب رفتیم. مودب پیش از این مقالاتی تحلیلی پیرامون زبان و بیان سلمان هراتی داشته است. گفتوگوی «وطن امروز» با علیمحمد مودب را در ادامه میخوانید.
*سلمان چه داشت که با وجود غربت بسیارش، اکنون نیز داریم درباره او گفتوگو میکنیم؟ ویژگیهایی که وجه شخصی و شخصیتی او هستند یا آنچه از عقیده و مکتبش برمیخیزند یا خصوصیات منبعث از ذوق هنری و فن بیان و شعری او؟
به نظرم مهمترین دلیل برجستگی و ماندگاری مرحوم سلمان هراتی، وجوه شعری و هنری اوست. به هر حال سلمان در شعر و نگاه شاعرانهاش به پدیدهها، شاخصههایی دارد که تا امروز نیز کمیاب و موثر هستند. به قول مرحوم قیصر امینپور «آنچه موثر است، معاصر است». سلمان هراتی بهعنوان یک شاعر در ذیل گفتمان انقلاب، یک ممیزه مهم داشت و آن درونی کردن عقیده و تفکرش در این باره بود. او «من» فردی خودش را حذف نکرده بود، یعنی سلمان به عنوان فرد از کلان روایت انقلاب اسلامی سخن میگوید و همین ویژگی او را متمایز میکند. مشخصههای شعر سلمان را نمیتوان به راحتی در شعر همنسلانش پیدا کرد. بزرگان دیگر ما بعضا خیلی خوب از پس گفتمان انقلاب و انتقال پیامها و حرفهای انقلاب برآمدهاند، منتها بعد روایت عاطفی و شخصی از انقلاب اسلامی تمایزی است که سلمان با همنسلان و نسلهای قبل و بعد از خود دارد. او «من» فردی خودش را در دل «من» اجتماعی و «تمدنی»اش توأمان حفظ کرده و در تلفیق اینها شعر سلمان هراتی شکل گرفته که تا امروز هم موثر و هم معاصر است و تبدیل به منبعی برای الهام و رویشهای نسل جدید شاعران انقلاب اسلامی شده است. شاید بتوان گفت این امر بیش از همه از عهده سلمان برآمده است؛ اینکه بتوانیم گفتمان غالب جامعه خودمان را از پنجره نگاه خاص خودمان- همان انسانی که ممکن است در روستایی دورافتاده از شمال زندگی کند- روایت کنیم، در حالی که نگاه جهانی و تمدنی داشته باشیم و توأمان مختصات اصلی وجودی خودمان را فراموش نکنیم. تصویرسازی و عواطف خاص او کمنظیر هستند و این مقوله برای آن دورانی که «من» فردی شاعر در اجتماع حل و منحل میشد، پدیده بسیار شگفتانگیز و جالبی است و باعث شده سلمان ماندگار و برجسته بماند.
*پیرامون سوژههای شاعری عمدتا 2 دیدگاه وجود دارد. عدهای سلمان را فرزند زمان خود میدانند که خیلی زود انقلاب را درک کرده و دست به تسبیح استخاره برنداشته است. عدهای دیگر نیز معتقدند اگر سلمان از به کار بردن واژههای مدرن امتناع میورزید و کمتر به وقایع عینی میپرداخت، جاودانگی بیشتری پیدا میکرد. آیا این گزاره را قبول دارید؟
ماندگارتر از این دیگر چه چیزی امکانپذیر است که شاعری 27 ساله-و صد البته همه 27 سال عمر خود را شعر نگفته- این طور بین مخاطب عام و حرفهای منشأ اثر باشد. اینچنین اثرگذاری در سن کم سلمان بالاترین مرتبهای است که یک شاعر در دوران خود میتواند داشته باشد. اتفاقا سلمان به این دلیل برجسته است که زمانه خود را فهمیده است و در عین حال زمانه او را هضم نمیکند و این هویت مستقل سلمان هراتی است که سخن میگوید و مینویسد. این ویژگی تمایزی است که باعث شد سلمان از شاعرانی که بعضا از او در دوره خودش سرشناستر بودند، پیشی بگیرد.
*حرف شما در باب اثرگذاری سلمان صحیح است اما نمیتوانیم غربت سلمان را تا امروز انکار کنیم. همین کتابهای چاپ نشدهاش به اندازه کافی از غربت او در جبهه انقلاب و دنیای هنر خبر میدهند، در حالی که آینگی اشعارش و روایت ناب او اصالتی دارد که در دیگر شاعران دیده نمیشود. غربت سلمان از کجا نشأت میگیرد؟
این غربت خاص سلمان نیست. مجموعه ادبیات و شعر انقلاب مظلوم است. ما در این 40 سال انقلاب، میراث ارجمندی از شعر و ادبیات آفریدهایم اما متاسفانه این میراث در بعد ارجگذاری و از جنبههای ترویجی و تحقیقی مظلوم مانده است. شگفت است به قیصر و سیدحسن حسینی تا زنده بودند، کتاب سال شعر داده نشده است و امروز هم این جایزه به کل از فهرست جوایز کتاب سال حذف شده است. به همین نسبت غربت سلمان، علی معلمدامغانی با آن مثنویهای شاهکارش غریب است. به همین نسبت، غزلهای یوسفعلی میرشکاک غریب است. حتی شعر قیصر بهرغم معرفتی که به شعر و شخصیتش به واسطه معلمیاش در بین دانشجویان و دانشآموزانش بهوجود آمد، غریب است. بسیاری از شاعرانی که از دنیا رفتهاند یا هنوز در جوارشان هستیم، غریب واقع شدهاند و سلمان نیز یکی از آنهاست. به هر حال در روزگاری که سرگرمیهای جدید بازی را عوض کردهاند، بر غربت ادبیات انقلاب افزوده شده است. سایه سنگین ادبیات کلاسیک ما و ادبیات 50 سال قبل، باعث شده کمتر مروجان فرهنگی از زیر سایه شاعرانی مثل مولوی و سهراب بیرون بیایند و بعضا به دوران نزدیکتر نیز نگاهی بیندازند. تجربه مرحوم ناصر عبداللهی نشان داد بسیاری از غزلهای معاصر میتوانند زمزمههای مردمانمان باشند. من برای ناصر بسیار گریستم، چرا که ناصر برادر خوب شعر امروز در حوزه موسیقی بود، او ارزش غزلهای معاصر را درک کرده بود. او آثار بزرگانی نظیر استاد محمدعلی بهمنی، استاد یوسفعلی میرشکاک، قیصر عزیز و فقید را خواند و نمونههایی آفرید که نشان داد غزل معاصر تا چه حد در میان عام امکان نفوذ دارد. محمدکاظم کاظمی، سیدابوطالب مظفری، مرتضی امیریاسفندقه، قربان ولیئی، محمدرضا ترکی و... نیز در همین زمره قرار دارند و غریب هستند و سلمان نیز از همین قبیله غریب است. به نظرم بسیاری از ادیبان انقلاب چون در قیدحیاتند، قدرشان را نمیدانیم و خدای نکرده اگر روزی از دست بروند برایشان مقبرهها خواهیم ساخت اما میراث شعر انقلاب مجموعه گرانسنگی از آثار درخشان است که بیش از اینها جای ترویج و معرفی دارد. ما شاعران سی و چند ساله فرانسوی را میشناسیم اما آثار شاعران برجسته خود را آنطور که باید نمیشناسیم.