به بهانه نامزدی رمانش در جایزه جلال آل احمد
گفتوگوی روزنامه شهرآرا با مهدی کفاش، نویسنده رمان «وقت معلوم»
11 دی 1396
14:05 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.67 با 3 رای
شهرستان ادب به نقل از شهرآرا: وحید حسینی ایرانی- درخشش امسالِ مشهدیها در جایزه ادبی جلال آلاحمد باز هم مهر تأییدی بر شایستگیهای کانون سرزمینی زد که خاستگاه زبان و ادبیات پارسی است. در بخش رمان و داستان بلند، یکی از پنج نامزد نهایی، رمان «وقت معلوم» نوشته مهدی کفاش است که داستاننویسیاش را در محافل ادبی مشهد آغاز و دنبال کرد، اما حتی وقتی اوایل دهه٨٠ راهی قم و سپس تهران شد، باز باتوجهداشتن به مشهد در داستانهایش، نگذاشت ارتباط او با زادگاهش از هم بگسلد. کفاش متولد سال۵٧ است و بهجز داستانهایی که در کتابهای گروهی منتشر کرده، دو رمان مستقل نیز به چاپ رسانده است؛ «یکی بود... سهتا نبود» (نشر افراز،١٣٩١) و «وقت معلوم» (انتشارات شهرستان ادب،١٣٩۵). آثار او برگزیده جشنوارههایی چون جشنواره داستان جوان بندرعباس و داستان جوان تهران شده است.
آقای کفاش، گویا سابقه فعالیت در انجمنهای داستاننویسی مشهد را هم داشتهاید.
داستاننویسی من در سالهای دبستان با ارتباط با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع شد، اما ارتباطم با مجموعههای داستانی مشهد در دوران دبیرستان از جلسات شعر حوزه هنری که آن سالها آقای مصطفی محدثیخراسانی اداره میکرد، آغاز شد. یکبار تصادفی اطلاعیه جلسه داستان را دیدم و سر جلسه داستان رفتم. بعداز مدتی هم پای ثابت جلساتی شدم که آقای سیدسعید موسوی، داستاننویس خوب مشهدی اداره میکرد. آموزش مقدماتی و تکمیلی تئوری داستان را هم آنجا دیدم. در یکی از جلسات، صحبت از انجمن قصهنویسان خراسان شد که آن موقع راکد بود. با کمک معاون وقت حوزه هنری خراسان، آقای بهروز رحیمی و آقایان سهیلی و مظفری و موسوی دوباره آن را فعال کردیم. جلسات دیگری هم بود که محافل خصوصی در سهراه ادبیات و چهارراه دکترا برگزار میکردند. بعدها به جلساتی هم که در مرکز آفرینشهای ادبی آستان قدس در کوهسنگی برگزار میشد، رفتوآمد داشتم.
سطح آن جلسات و داستاننویسهای مشهد راضیکننده بود؟
وقتی هنرجوی هنرستان ادبیات داستانی سوره در تهران شدم و به جلسات مختلف تهران رفتوآمد داشتم متوجه شدم اتفاقا سطح دانش داستاننویسان مشهدی در آن سالها بیشاز نویسندگان پایتخت بوده است. تقریبا مجله ادبی یا کتابی نبود که درباره داستاننویسی منتشر شده باشد و ما نخوانده باشیم. دائم در جلسات داستانمان، همدیگر را از تجربه خواندن کتابها و مقالات تازه ادبی و اخبار مربوطبه داستان مطلع و سعی میکردیم در داستانهایمان این دانش را تجربه کنیم.
فکر میکنید سطح داستاننویسی در زادگاهتان چقدر تغییر کرده است؟
پشتوانههای داستان در خراسان محکم است؛ از استادان بلامنازعی چون فردوسی و بیهقی تا محمود دولتآبادی صلابت ادبیات و روایت داستانی حفظ شده است. در دوران جدید هم بهنظرم داستاننویسان خراسانی خوش درخشیدهاند و فاصلهای با داستاننویسان جهانی دستکم ازنظر تکنیکی ندارند.
در رمان اول شما «یکی بود... سه تا نبود» دو دغدغه شکلی و محتوایی نمود دارد؛ در عرصه محتوا علاقه به مفاهیم و موضوعات دینی مانند مفهوم انتظار یا اشاره به داستان حضرتیوسف(ع) و همچنین روایتی که کوشیدهاید بهشکل چندصدایی پیش برود. به نظر شما میتوان مفاهیم و درونمایههایی را که ریشه در سنت دارند با فرمهای مدرن ارائه داد؟
اگر به قرآنکریم بهعنوان معجزه آخر نگاه کنید، بنیاد گفتگویش با خوانندگان را بر داستان و قصه گذاشته است؛ داستانهایی که درنهایت به بشارت و انذار میرسد و خواننده را در کمال آزادی و اختیار به انتخاب دعوت میکند. قرآن کتاب غریبی است؛ ازطرفی دارای اجزای معنایی واضح و از طرف دیگر ترکیبات متعدد کنایی است. درعین پیچیدگی حسبرانگیز است. مخاطب آیات سیال است؛ گاهی پیامبر است و گاه مؤمنان و گاه کفار و گاه فرشتگان. ضرباهنگ کلمات و واژهها بهصورت مستقل گوشنواز است. ترتیب عجیبوغریب سورهها هم هست. وقتی قرآن را نگاه میکنم و این شکل بیان داستان و قصه را باتوجهبه سنت شعری عرب زمان نزول قرآن کنارش میگذارم، باور میکنم که برای مخاطب خاصی در دورهای خاص نیامده است. اگر یک استثنا مانند قرآن وجود داشته باشد که قرنها پیش مکتوب شده و هنوز قابل تفسیر و تأویل و فهم روزآمد است، پس میتوان به سؤال شما جواب مثبت داد. در همین دنیای مدرن، بازگشت به متون کهن و خاصه متون مقدس و بازخوانی و کشف راز فرم آنها مدتهاست آغاز شده است. نویسندگان بسیاری تلاش میکنند با تکیه بر شیوه روایت این متون، داستانهای تازهای از جهان معاصر روایت کنند. ارزشهای جهان معاصر شاید به نظر بدیع بیاید، اما تازه نیست و فقط تازه به نظر میآید. فرم بیان متون دینی هم کهنه نیست، هرچند کهنه به نظر آید.
ببینید، اساسا در آثار مدرن، صورت ادبی بر معنا تقدم دارد، اما در آثاری مثل همین رمان شما محتواست که موردتأکید است؛ این تضاد را چگونه میبینید؟
برای من تقدم و تأخر فرم بر معنا یا به عکس، واجد معنایی نیست. آنچه مهم است، بافتهای به نام داستان است که باید آنقدر همه عناصرش، دقیق طراحی و درهمتنیده شده باشد که فرم و معنایش را نتوان بهآسانی تفکیک کرد؛ اگر اینگونه باشد بهدلیل نبود لذت کشف برای خواننده، ناقص و ناتمام است.
در «وقت معلوم» سراغ سوژهای جذاب رفتهاید؛ شخصیت واقعی «بهمن حجتکاشانی» که نسبتی با دربار پهلوی دارد و علیه حکومت دست به اسلحه میبرد. چطور به این سوژه که احتمالا ظرفیت خوب آن، از عوامل دیدهشدن کتاب در جایزه جلال هم هست، دست یافتید؟
دوستی پژوهشگر به نام آقای پورطباطبایی که مسئول کتابخانه دفتر تبلیغات بود، این سوژه را برایم بهعنوان ماجرایی عجیب تعریف کرد. بعد هم که علاقه مرا دید، بسیاری از منابع آرشیوی مطبوعات و مجلات پیشاز انقلاب را دراختیارم گذاشت که دسترسی به آنها بهصورت معمولی غیرممکن بود. من اول سندیت ماجرا را بررسی کردم و پساز اطمینان از آن به «خرمدره» و روستای «ا...ده» که «بهمن حجتکاشانی» و «کاترین عدل» ساخته بودند سفر کردم. من حتی به کوه «پیرآغاجی» رفتم و آثار غاری را که درگیری مسلحانه در آن واقع شده بود، دیدم که متأسفانه الان از بین رفته است. به بعضی مکانها مثل محل سکونت پروفسور عدل و بقایای املاک و مستغلات خاندان فرمانفرما در تهران هم سر زدم. بعد از نوشتن طرح اولیه و شروع داستان بهمرور متوجه شدم که مستندات تاریخی، مانعاز سختی در باورپذیری داستان است و داستانی که نوشتهام خواندنی و جذاب نیست. همه داستانِ تقریبا تمامشده را کنار گذاشتم و اینبار همهچیز را با محوریت دیگر شخصیت رمان و طراحی زاویه دید ترکیبی جدید شروع کردم. این شد که بخشی از ماجرا به قم و محلات بافت قدیمیاش کشیده شد و بخش دیگر به زندان و مشهد و درنهایت «وقت معلوم» شکل گرفت که داستان بود نه تاریخ!
در حال حاضر هم کاری در دست نگارش یا چاپ دارید؟
داستان بلندی به نام «پدر-تکتیرانداز-پسر» در مجموعه «عطر عربی» توسط انتشارات شهرستان ادب امسال منتشر شد که بهدلیل استقبال خوانندگان قرار است بهزودی با ویرایش و تغییرات تازه بهصورت کتاب مستقل منتشر شود. چندسالی هم هست که درباره پیامبر اکرم(ص) مشغول مطالعه هستم تا بتوانم با پشتوانه آن، رمانی در حال و هوای امروز بنویسم.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.