غزلی از محمدرضا وحیدزاده به یاد مردم صبور قصر شیرین و سرپلذهاب در روزهای بهاری پیش رو
دلم شکسته ولی از نفس نیفتاده
28 اسفند 1396
01:07 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
شهرستان ادب: غزلی از محمدرضا وحیدزاده به یاد مردم صبور قصر شیرین و سرپلذهاب در روزهای بهاری پیش رو
دلم شکسته ولی از نفس نیفتاده
به پای هیچکسی، هیچکس، نیفتاده
دلم پرندۀ مغرورِ جسته از دامی است
به خون نشسته ولی در قفس نیفتاده
شکست گر که هر آیینه باز هم برخاست
دلیر باش که در تیررس نیفتاده
هنوز معرکه گرم است با رجزهایش
صداش میرسد از دور، پس نیفتاده
نترس، چیدن هر زرد رویشی تازه است
به خاک، هیچ گلی با هرس نیفتاده
در این بهار محبت شکوفه خواهد داد
دلم شکسته ولی از نفس نیفتاده
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.