موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از رؤیا رسولی

سهراب سپهری، سیاست‌مداری حرفه‌ای

30 فروردین 1397 15:29 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.25 با 4 رای
سهراب سپهری، سیاست‌مداری حرفه‌ای

شهرستان ادب: یکم اردیبهشت‌ماه، سالگرد فوت سهراب سپهری، شاعر نقاش معاصر است. به این مناسبت و در ادامۀ پرونده‌پرترۀ سهراب سپهری، یادداشتی می‌خوانیم از رؤیا رسولی که این‌بار از منظری سیاسی به اشعار او نگریسته است.

عده‌ای تصور می‌کنند شعر سهراب سپهری خالی از هرگونه جوهر مقاومت و ایستادگی در برابر جریان‌های خالی از فرهنگ است و او تأملی در مسائل جامعه ندارد و با خرافه و نادانی و فقر و بی‌فرهنگی و تقلید کورکورانه درگیر است. اما برخلاف این تصور، او تلاش و کوشش‌هایی در شعر سیاست‌مدارانه داشته که توانسته مسئولیت خود را به‌عنوان شاعر در تکمیل اخلاق جمعی و نیل به سعادت همگانی و جلوگیری از به‌هم‌خوردگی تعادل جامعه، انجام دهد. او عدالت و داوری و محافظت از هویت انسانی را تبیین کرده و در برابر جبهۀ باطل و دروغ و جور و جهل ایستاده و علاوه‌براین راه‌گشا نیز بوده است. سهراب سپهری اشعارش را متناسب با تغییرات سیاسی جامعه، تغییر نداده و شعرش را در سیاست یک حزب یا طبقه و آرمان قرار نداده است. وی مانند یک سیاست‌مدار حرفه‌ای معتقد است که انقلابی‌بودن شاعر و افکار او برای رهایی جوامع بشری کافی نیست بلکه افراد جامعه باید صفات و خصوصیات فطری‌شان را نیز تغییر دهند. او می‌گوید تا زمانی‌که افراد جامعه با افکار سیاسی و فرهنگی جامعه تغییر نکنند، هر نوع تلاش برای تغییر کنش و طرز زندگی، بی‌نتیجه است. و سفارش می‌کند: «در تب حرف، آب بصیرت بنوشیم». پس با توجه به اعتقاد سپهری، باید انسان را تغییر بدهید تا به هدف برسید و جهان را دگرگونه سازید: «عالمی دیگر بباید ساخت وزنو آدمی». باید به این نکته تأکید کرد که سپهری به خاطر تفکر و اندیشه‌اش با متعصبان آرمان‌گرا نسبت به مسلک‌های‌شان درگیر است و از نظر او همین‌ها هستند که آب را گل‌آلود می‌خواهند. چراکه او اعتقاد دارد این‌گونه فعالیت‌های سیاسی اصلاح‌طلبانه نه‌تنها به واقعیت نمی‌نشیند که اگر روزی هم به واقعیت بدل گردد، حقیقت ندارد. سپهری در سیاست شاعرانۀ خود می‌خواهد بی‌تفاوتی و عدم حضور انسان را نشان دهد تا فعالانه در عرصۀ سیاست بدرخشند.

آنهایی که شعر را در سیاست یک حزب یا مرام و ایدئولوژی خلاصه کردند، شعر سپهری را به دور از سیاست می‌دانند. شعر سیاسی سپهری، کار و مسئولیت و هدفش خوشبینی است: «ریگی از روی زمین برداریم/ وزن بودن را احساس کنیم/ بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم/ دیده‌ام گاهی در تب، ماه می‌آید پایین/  می‌رسد دست به سقف ملکوت/ گاه زخمی که به پا داشته‌ام/ زیر و بم‌های زمین را به من آموخته است/ گاه در بستر بیماری من حجم گل، چند برابر شده است/ نهراسیم از مرگ/ مرگ پایان کبوتر نیست/ و همه می‌دانیم/ ریه‌های خوشبختی پر اکسیژن مرگ است». همان‌طور که مشخص است اشعار او از آن دسته اشعار نیست که آدمی را بی‌عار و بی‌توجه به قانون جهان و نظام هستی که حق است، بار بیاورد.

افکار و اشعار سیاسی سپهری، سرشار از احساس و عاطفه و اندیشۀ زندگی است، اما این عاطفه و احساس سیاست‌مدارانۀ او محدود به عواطف فردی و مجرد خودش نمی‌شود. بنابراین همین عاطفه و احساس است که اشعار سیاسی او را قشنگ کرده است: «قشنگ یعنی تعبیر عاشقانۀ اشکال/ و عشق، تنها عشق/ تو را به گرمی یک سیب می‌کند مانوس/ و عشق تنها عشق/ مرا به وسعت اندوه زندگی‌ها برد/ مرا رساند به امکان یک پرنده شدن/ و نوش‌داروی اندوه/ صدای خالص اکسیر می‌دهد این نوش».

اندیشۀ سیاسی سپهری در اصل مخاطب را به سوی فطرت حقیقی خود می‌کشاند؛ فطرتی که گریزان از تاریکی‌هاست. همان نورانیتی که از آغازین روزهای فرمانروایی بشر در وجودش بوده است: «چشم تو زینت تاریکی نیست/ پلک‌ها را بتکان، کفش به پا کن و بیا/ پارسایی است در آن‌جا که تو را خواهد گفت/ بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثۀ عشق، تر است».

به نظر می‌رسد سپهری حرفه‌ای‌ترین سیاست‌مدار عصر خود است؛ زیرا تلاش می‌کند ذات انسان را تغییر دهد و او را به معنویت و معصومیتی که در فطرت او بوده است، نزدیک کند: «زیر بیدی بودم/ برگی از شاخۀ بالای سرم چیدم و گفتم/ چشم را باز کنید آیتی بهتر از این می‌خواهید».

بازگشت به فطرت آغازین و اصالت دادن به خویشتن و در به روی بی‌هویت غربی بستن، همان چیزی است که انقلابیون آگاه و شاعران فیلسوف و جامعه‌شناسان در دوران انقلاب، جان‌شان را به‌خاطر تحقق آن از دست دادند. سپهری به‌عنوان یک سیاست‌مدار شاعر بر این مضامین تأکید می‌کند و می‌گوید:

«بر لب شبنم بایستیم، در برگ فرو آییم/ برگردیم و نهراسیم/ از روزن آن‌سوها بنگریم، در به نوازش خطر بگشاییم/ نشتابیم به سوی روشن نزدیک، نه به سمت مبهم دور/ عطش را بنشانیم، سپس چشمه شویم/ نزدیک ما شب بی‌دردی است، دوری کنیم/ کنار ما ریشۀ بی‌شوری است برکنیم/ بر خود نیمه زنیم، سایه‌بان آرامش ما ماییم».

و در جای دیگر سپهری، قطره‌های بینایی را یادآور می‌شود و می‌گوید: «میان پرنده و پرواز، فراموشی بال و پر است/ در چشم پرنده، قطرۀ بینایی است».

سیاست سپهری این است که میخواهد بگوید درد بزرگ انسان معاصر، آوردن و شکوفا کردن گل‌ها و یا اشیاء و طبیعت است؛ زیرا انسان معاصر میان خود و طبیعت حجاب کشیده، لذا درگیر مناسبات ظلم و جور شده است و برایش کافی است که گل را آویزه باد کند و ازل‌اندیش شود. او این‌گونه سیاست‌مدارانه با قراردادهای غلط اجتماعی، سیاسی و زمین‌بازان و دیوارسازان جنگیده است: «من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن/ من ندیدم بیدی، سایه‌اش را بفروشد به زمین/ رایگان می‌بخشد نارون، شاخۀ خود را به کلاغ».

او سیاست‌مدارانه و شجاعانه، حاکمان زمین، جنگ‌افروزان و مالکان زمین را به سخره می‌گیرد که هیچ سیاست‌مداری جرأت این کار را ندارد و می‌گوید: «من قطاری دیدم که سیاست می‌برد/ و چه خالی می‌رفت» و خطاب به جنگ‌افروزان می‌گوید: «جنگ نازی‌ها با ساقۀ ناز/ جنگ طوطی و فصاحت باهم».

سپهری در راه سیاست خود هرگز خسته نمی‌شود و می‌گوید: «می‌روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم/ راه می‌بینم در ظلمت، من پر از فانوسم». حتی او نیز همچون سیاست‌مداران به نشستن و گفتن تأکید نمی‌کند بلکه تأکید به رفتن و حماسه می‌نماید و در «ندای آغاز» می‌گوید: «باید امشب بروم/ باید امشب چمدانی را که به اندازۀ پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم/ و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست». در پایان، بشارت آمدن و بیداری می‌دهد و امید پیروزی دارد. او راه سیاست خود را راه روشن می‌داند و مطمئن است به موفقیت بیداری دست می‌یابد. او اطمینهن دارد که در راه سیاست خود پیروز می‌شود و انسان‌ها را با فطرت نورانی خود آگاه می‌سازد: «روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد/ در رگ‌ها نور خواهم ریخت/ و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب/ سیب آوردم، سیب سرخ خورشید...».

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • سهراب سپهری، سیاست‌مداری حرفه‌ای
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.