یادی از ابوالفضل زرویی نصرآباد
کفشهایم کو؟ l نقیضهای بر شعر سهراب سپهری
10 آذر 1401
08:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: ابوالفضل زرویی نصرآباد، طنزسرایی بنام بود که اشعار او در حوزههای گوناگون شعر طنز، همواره نوآورانه و راهگشا بودند. یکی از تجربههای ویژۀ زرویی، سرایش طنز در قالبهای شعر نو است که در کتاب «رفوزهها» بارها در این شیوه طبعآزمایی کرده و سربلند نیز بیرون آمده است. یکی از اشعار معروف او در قالب نیمایی، نقیضهای است بر شعر معروف سهراب (کفشهایم کو؟ چه کسی بود صدا زد سهراب؟...) که در ادامه، این شعر، قابل مطالعه است.
کفشهایم کو؟!
دم در چیزی نیست
لنگۀ کفش من اینجاها بود
زیر اندیشۀ این جاکفشی
مادرم شاید دیشب
کفش خندان مرا
برده باشد به اتاق
که کسی پا نتپاند در آن
هیچ جایی اثر از کفشم نیست
نازنین کفش مرا درک کنید
کفش من کفشی بود
کفشستان!
و به اندازۀ انگشتانم معنی داشت...
پای غمگین من احساس عجیبی دارد
شست پای من از این غصّه ورم خواهد کرد
شست پایم به شکاف سر کفش عادت داشت...!
نبض جیبم امروز
تندتر می زند از قلب خروسی که در اندوه غروب
کوپن مرغش باطل بشود...
جیب من از غم فقدان هزار و صد و هشتاد و سه چوق
که پی کفش به کفّاش محل خواهد داد
«خواب در چشم ترش میشکند»
کفش من پارهترین قسمت این دنیا بود
سیزده سال و چهل روز مرا در پا بود
«یاد باد آنکه نهانش نظری با ما بود»
دوستان! کفش پریشان مرا کشف کنید
کفش من میفهمید
که کجا باید رفت،
که کجا باید خندید
کفش من له میشد گاهی
زیر کفش حسن و جعفر و عبّاس و علی
توی صفهای دراز
من در این کلّۀ صبح
پی کفشم هستم
تا کنم پای در آن
و به جایی بروم
که به آن «نانوایی» میگویند
شاید آنجا بتوان
نان صبحانۀ فرزندان را
توی صف پیدا کرد
باید الآن بروم
...امّا نه!
کفشهایم نیست
کفشهایم... کو؟!
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.