شهرستان ادب به نقل از فارس: ایدهآلِ «شعر خوب» برای شخصیتهای مختلف متفاوت است و هرکس میتواند از آن بنابر حس زیباییشناسیاش تعریفی داشتهباشد. یکی ترجیح میدهد عاشقانه بخواند، دیگری علاقمند به شعر مذهبیست و عدهای مضامین اجتماعی را بیشتر میپسندند؛ اما این تعریف تا آنجا که به ساختار شعر مرتبط باشد، در همهی موارد کموبیش مشابه است. هنرمند درواقع خالقیست که جهانی را میآفریند و هرچه این جهان خلق شده، تازهتر و نوتر باشد، حکایت از هنرمندتر بودن آفرینشگرش دارد؛ بالاخص وقتی جهانی را خلقکند که پیش از او کسی خلق نکرده باشد و عوامل بیشماری در شکلگیری آن دخیلاند؛ از جمله احساسات، خُلقیات، آرزوها، ناکامیها، خانواده، جامعه، گذشته، تجربیات، دوستان و صدها عامل درونی و بیرونی دیگر؛ ازاینرو نمیتوان بهطورقطعی گفت: «نباید اینگونه مینوشت» یا «باید به این شکل بنویسد»، بنابراین هرقدر هم که اثری را خالی از شاخصههای منحصربهفرد هنرمند بدانیم و بخواهیم آن را تقلید یا تکرار مکررات فرضکنیم، خواهناخواه گوشهای از نیازهای درونی، شرایط زیستی، سلایق، آرمانها، اعتقادات و شخصیت سامانیافتهی او در آن منعکس شدهاست که انکارناپذیرند. اما آنچه تفاوت را میان هنرمندان رقم میزند، تفاوت در قدرت خلق و چگونگی این انعکاس است.
یکی از مضامینی که در سالهای اخیر بهشدت بین جوانان رواج پیدا کرده، مضامین عاشقانه است؛ عاشقانههایی که معمولاً از فرمهای سطحی و کممایه پیروی میکنند، بیآنکه به این مسأله توجه شود که از عشق گفتن کار سادهای نیست و به نیرویی پرورشیافته و قوی نیاز دارد تا درنهایت شاعر را به اثری برساند که در میان دریای بیکران شعرهای درخشانِ گذشته تا امروز، حرفی برای گفتن داشتهباشد و بدرخشد. میتوان گفت صادقانه نوشتن در رسیدن به این مهم، نقش مؤثری دارد؛ اینکه شاعر بتواند خودش باشد و از آنچه زندگی روزمره در اختیارش میگذارد بنویسد؛ اندوهها و شادیهای خودش را به واژه بکشاند، امیال و آرزوهای نهادینه شده در وجودش را و هر چیزی که در اوست و ممکن است در دیگران نباشد. درواقع شعر، بیان رازهای درون و باورهای قلبی ماست و زمانی بهخوبی به ثمر مینشیند که در هالهای از نوآوری و خلاقیت باشد.
با این پیشزمینه به سراغ بیستوپنج غزل عاشقانه از «معین اصغری» میرویم، در مجموعهی «روبهرو» که اولین مجموعهی منتشرشدهی شاعر است. معین اصغری به گواهی کتابش متولد سال 73 است؛ شاعری بسیارجوان و خوشآتیه. ازاینرو بیان خیلی از مسائل در چارچوب اولین تجربهی مکتوب شاعر، برای منتقد بهمنزلهی راه رفتن بر لبهی تیغ است. از سویی ممکن است چراغی باشد برای پیمودن هرچه بهتر و اثربخشتر این مسیر دور و دراز و از طرفی میتواند نتیجهای بالعکس داشتهباشد.
شاعرِ مجموعهی «روبهرو» زبانی بسیار روان و ملموس دارد و صادقانه و بیپرده احساس و تفکرش را به واژه میکشاند. با توجه به اوزان متنوع به کار رفته در این مجموعه میتوان گفت به غنای موسیقی بیرونی توجه خاصی دارد و علاوه بر آن، موسیقی کناری در غزلهایش پربار است؛ بهطوریکه اکثریت قریب به اتفاق اشعار او دارای ردیف هستند.
( ای گِل بیقدر با عشق از ازل آمیخته/ این که خواهی گشت «آدم»ساز، میشد حدسزد/ پیشبینی کردنش آن قدر هم مشکل نبود/ رفتنت را از همان آغاز میشد حدسزد) (ص34)
(مثل درختی خشک در کوران سرما / میسوزم و این سوختنها گفتنی نیست/ باید ببخشی نامههایت بیجواب است/ غمهای بیپایان دنیا گفتنی نیست) (ص42)
در اکثر اشعار، تلاش شاعر برای رسیدن به سادهسرایی آشکار است؛ زبان ساده و بدون تکلف، موسیقی روان و شیوهی چینش بیتها باعث شده زبان شعر مثل زبان مردم روان باشد؛ حتی گاهی اصطلاحات روزمره هم چاشنی سخن میشوند.
(به قول دوستیاش شک نکن، خیالت جمع!/ به باوفایی «غم» یک نفر نمیبینی) (ص37)
(عاقلتر از اینی که دل بسپاری اما/ دست خودت هم نیست تنهایی، مگرنه؟) (ص12)
بیشتر ابیات این مجموعه، قابلیت آن را دارند که بهتنهایی خواندهشوند و محتوایشان را بدون نیاز به حضور سایر ابیات غزل، به مخاطب منتقلکنند. تکبیتسرایی و بیتوجهی به وحدت فرمی و محتوایی غزل، در شعر امروز آفتی همهگیرشده؛ با این وجود در اشعار معین اصغری، پیوستگی تصویری و محتوایی در راستای عمودی شعر هم گاهی دیدهمیشود.
(فرصت مهیا و زمان عمر اندک/با عزم طی کن روزگارت را نه با شک/ راز بزرگی در دل مرگ است اما / آن را نمیبینند آدمهای کوچک/ «حتی به یک نخ نیز اینجا دل نبندید»/ این را نوشت و رفت بالا بادبادک) (ص32)
این شعر علیرغم بیتمحوربودن، مخاطب را درکل با محتوای منسجمی روبهرو میکند. اگرچه مفهوم کهنه است؛ اما شیوهی بیان آن نو است. اما درکلیت کار باید گفت که شاعر نتوانسته در شعرهایش از روایت استفاده کند تا شعرش را از افقی بودن به سمت عمودیت پیش براند.
سادهسرایی و داشتن زبان ساده خوب است، به شرطی که شاعر را به سادگی بیان و سهلانگاری دچار نکند و به شاعرانگی اثرش لطمهنزند؛ به همین دلیل است که میگویند ساده نوشتن بسیار دشوارتر از پیچیده نوشتن است. معین اصغری میداند که چه میخواهد بگوید، اما در چگونه گفتن وسواسی به خرج نمیدهد. به نظر نمیرسد برای رسیدن به ایدهآلترین فرم از محتوایی که در ذهن دارد پایین و بالا یا سبک و سنگینی کرده باشد. خیالانگیزی و توجه به مباحث عمدهی علم بیان (تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز)، به کار بردن ترکیبات نو، جانبخشی به اشیای بیجان، بهرهگیری از نماد، احساس پیوستگی با طبیعت، بازی با کلمات (مراعات نظیر، تضاد، تکرارهای هدفمند و...) حسآمیزی، پارادوکس، حسنتعلیل، ایهام و همه و همه مواردی هستند که در چگونه گفتن شاعر، نقش بهسزایی را ایفا میکنند و میتوانند با پرورش تخیل، شعر را به مرزهای مدرن بودن برسانند.
درواقع آنچه به ابیات موزون لباس شاعرانگی میپوشاند، خیالانگیزیست که میتوان در سایهی آن به تأثیر و تأثّر شعر افزود. ناگفته نماند تخیلی ارزشمند است که با همراهی دیگر عناصر شعر بتواند مخاطب را در فضای ذهنی شاعر قرار دهد؛ وگرنه تصاویری که نقشی در انتقال عواطف و اندیشهی شاعر نداشتهباشند و فقط به قصد هنرنمایی باشند، چندان ارزشمند نخواهندبود؛ مثل پیراهن زرکوبی که بر تن مجسمهای بیجان پوشاندهشود.
معین اصغری با توجه به ابیاتی از «روبهرو» نشان داده که میتواند متفاوت و خیالانگیز بنویسد. آنجا که چشم را به اتاقی تشبیه کرده و اشک را مهمان آن، یا جایی که دلیل شوری آب دریا را اشک ماهیها دانسته.
(با این که چشمانم اتاقی سوت و کور است/ یک امشبی را هم شده بد بگذران اشک) (ص8)
(اشک ماهیهای تنها بود که/ آب اقیانوسها را شور کرد) (ص13)
او نشان داده که با کمک آرایههای متنوع، از جمله تضاد و جناس، میتواند به تأثیرگذاری بیشتر کلامش کمککند.
(ای بلندآوازهی گمنام! خاموشیت را/ از همان فریاد بیآواز میشد حدسزد) (ص33)
(جهانم تار شد بعد از نبود تو/ از آن سویی که رفتی رفت سوی چشم) (ص21)
اما از این دست اتفاقها در شعر او کمتر از حد انتظار است. درواقع شاعر بیش از هر چیز عاطفه را دستمایهی سرودن کرده که برای عاشقانهسرایی لازم است، اما کافی نیست؛ باید گفت هر بیت به منزلهی ظرفیست با گنجایشی محدود، شاعری موفقتر خواهدبود که آن را با بهترینها پر کند و در این راستا باید مواردی را در نظر داشت از جمله پرهیز از تکرارهایی که برای رسیدن به هدف خاصی نیستند (حساب کن چقدر غم به این و آن دادی/ ولی من از تو غم بیحساب میخواهم/ سؤال هستی من از تو نیست غیر از عشق/ سؤال کردهام و یک جواب میخواهم) (ص9)، اهمیتدادن بیشتر به مراعات نظیر میان واژگان و استحکام معنایی و تصویری میان مصرعهای یک بیت، به علاوه توجه به برخی فراز و فرودهای زبانی که گاهی به دلیل محدودیت وزن رخ میدهند.
مجموعهی «روبهرو» توسط انتشارات شهرستان ادب در بهار نود و شش منتشر شدهاست.