موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده کتاب «دخیل هفتم»

هفت دخیل، هفت عاشقانه | یادداشتی از مرتضی شمس‌آبادی

29 مرداد 1397 18:32 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3 با 2 رای
هفت دخیل، هفت عاشقانه | یادداشتی از مرتضی شمس‌آبادی

شهرستان ادب: پرونده‌کتاب «دخیل هفتم» با یادداشتی از مرتضی شمس‌آبادی درباب ویژگی‌های اساسی این رمان که باعث جذابیتش شده است، به روز شد. این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

معمولاً مکاشفات عرفانی و مطالب مرتبط با آن، صرفاً روایت‌هایی‌ست از بزرگان و عرفا و بیان تجربه‌هاشان، در کتاب‌هایی با همین عناوین و کمتر کسی و کمتر اثر داستانی به این مکاشفات پرداخته است.
محمد رودگر، با قلمی روان و خلاقیتی دیدنی، همین مکاشفات را دستمایه‌ی رمان «دخیل هفتم» می‌کند و به گونه‌ای از آن استفاده می‌کند که نویسندگان خارجی، از فانتزی و جادو. شاید بهتر باشد این‌گونه بگویم که «دخیل هفتم» تلاشی‌ست برای جایگزینی عرفان و مکاشفات معنوی، به جای جادوی فانتزی. هرچند فرهنگ خارجی زبان، این اثر را نیز می‌تواند به نوعی در بین آثار فانتزی قرار دهد؛ اما از آن‌جایی که معنویت و عرفان برای فرهنگ ما با حقیقت و واقعیت ممزوج است، نمی‌توانیم خود این دسته‌بندی را داشته باشیم؛ ولی در عین حال، جذابیت‌ها، گیرایی‌ها و المان‌های سرگرم‌کننده‌ی آثار رئال و فانتزی عرفانی را توأمان خواهیم داشت.
چیزی که دخیل هفتم را به اثری قابل ستایش و خواندنی تبدیل می‌کند، خلاقیت در روایتِ هم‌زمانِ واقعیات، مکاشفات، گذشته و خاطرات و زمان حال و آنچه در آن می‌گذرد است. یک بازی و چرخشِ زمانی و در خیال، یک فراموشیِ زمانی؛ که همه‌ی این‌ها، نه تنها خواننده را سرگردان نمی‌کند، بلکه هرکدام پیش‌برنده‌ی داستان می‌شوند و مخاطب را به‌خوبی جذب می‌کند.
رمانِ محمد رودگر، داستان مرد میانسالی‌ست که در راهِ سفری کوتاه، با جوانِ مشکوکی برخورد می‌کند و با او همراه می‌شود. جوان، بی‌مقدمه از همسفر خود می‌خواهد که داستان عشق حقیقی خود را برایش تعریف کند. مرد که چنین انتظاری نداشته، سعی می‌کند از پاسخ درست دادن طفره برود و خاطرات عاشقانه‌ی خود را برای خود نگه دارد؛ لکن وقتی پسرِ جوان، او را با اسلحه تهدید می‌کند، چاره‌ای جز گفتن و به یاد آوردن نخواهد بود.
دخیل هفتم، ویژگی‌هایی که یک رمان برای نگه داشتنِ مخاطب و جذابیت باید داشته باشد را به‌خوبی در خود جای داده است:
لحظه‌ها و دیالوگ‌های طنز، بازی‌های زبانی و کلامی، تعلیق در روایت، فضاسازی‌های خوب، ایجاد موقعیت‌های زیبا و نام‌گذاریِ درستِ هر فصل از رمان؛ همه‌ی این‌ها را بگذارید کنار این مهم، که در رمان، با تعداد قابل توجهی داستان و خاطره از گذشته‌ی مردِ میانسال مواجه می‌شویم، که هرکدام از آن‌ها در جایی روایت می‌شوند که باید؛ و هرکدام آن‌قدر زیبا و گیرا است که به‌تنهایی، محرکه‌ای‌ست برای همراه شدنِ مخاطب با اثر.
خط روایی داستان، ما را از حال به گذشته، به زمان انقلاب، به دوران جنگ و پس از آن می‌برد و به حال بازمی‌گرداند؛ برخلاف بعضی رمان‌ها که با بازگشت‌های زمانی خواننده را سرگردان می‌کنند، این اثر بدون داشتنِ چنین مشکلی، بهترین استفاده را از زمان و رفت‌وآمدهای زمانی کرده و بی‌شک، خواننده از آن لذت خواهد برد.

«اگر درباره‌اش بنویسم، بی‌ارزش و پست می‌شود واگر ننویسم، چیزی ننوشته‌ام.
صدای مهیبی از دل صخره بلند شد، صدای ساییده شدن سنگ‌ها به روی هم. صخره، دهان باز کرد و از وسط دو نیم شد. دختر معصوم چاره‌ای نداشت جز وارد شدن. درون صخره رفت و صخره به هم آمد؛ ولی گیسوش بیرون ماند. آن گیسو بعدها تبدیل شد به این درخت خشکیده، به این گیاه مقدس! ...
از وقتی فاطمه‌ی مرا بردند، تا چند روز به دنبال خودم گشتم. هستی‌ام را احساس نمی‌کردم. در بودنم شک می‌کردم. توی شک کردن‌هام دچار تردید می‌شدم.
اگر لطفی در حق کسی می‌کنی، لزومی ندارد عاشقش شوی و اگر شدی این لطف برات حق ایجاد نمی‌کند. نباید کار را به احساس تصاحب و تملک بکشانی و توقع داشته باشی او هم تسلیم شود.»

در پایان این را اضافه کنم که بیان عاشقانه‌ها و عارفانه‌ها، به شکلی که رودگر در این رمان قلم زده‌ست، اندک و انگشت‌شمار است. این 367 صفحه به ما نشان می‌دهد که اثری این‌چنین، تا چه حد می‌تواند برای ما شیرین و دلنشین باشد.
باشد که «دخیل هفتم» در بین مردم دست‌به‌دست و خوانده شود و پنجره‌ای باشد برای آثار بعدی صاحب اثر و سایر نویسندگانِ ایرانی.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • هفت دخیل، هفت عاشقانه | یادداشتی از مرتضی شمس‌آبادی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.