از کتاب «بهارخواب»
سفر | شعری از محمدحسین نجفی
18 شهریور 1397
18:28 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 3 رای
شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب «بهارخواب» سرودهی جناب آقای «محمدحسین نجفی» تازه میکنیم:
یک مشت غزل در چمدان سفرم ریخت
مادر، که دلش آب شد و پشت سرم ریخت
برگشتم از آنجا و دلم پیش کسی ماند
با آمدنم اشک، غرور پدرم ریخت
آری همهی شوکت ایلاتیِ یک مرد
تا گفت «خدا یار تو باشد پسرم» ریخت
آن روز که اشکم به تسلّای من آمد
تا دید که از راز دلش باخبرم ریخت
آخر چه کسی بود که از اوّل عمرم
آه اینهمه دل، اینهمه دل دور و برم ریخت؟
ای شهر! ببخشید پر از اشک شد این شعر
این شعر که ناخواسته از چشم ترم ریخت
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.