موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم مهدی طهماسبی

یک عاشقانه‌ی آسمانی خوشمزه؛ طوبی للغربا! | یادداشتی بر کتاب «گودال اسماعیلی»

25 شهریور 1397 15:14 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
یک عاشقانه‌ی آسمانی خوشمزه؛ طوبی للغربا! | یادداشتی بر کتاب «گودال اسماعیلی»

شهرستان ادب به نقل از روزنامه‌ی قدس: اولاً؛ چرا «یک»؟!

کتاب گودال اسماعیلی، چهار داستان کوتاه را در خود جای داده. نثر داستان‌ها شفاف و آرام و شیوا، با ترسیم عالی صحنه‌ها، و توصیف موجز و بسیار دلنشین شخصیت‌ها، قطعاً جزء نثرهای متین و زلالی است که در این ماه‌ها خوانده‌ام. گویی به زلالی دخترکان پاک روستایی که حیا و شرم و پاکی‌شان، شیرینی عاشقانه‌های ساده‌ی قلبشان را دو چندان می‌کند.

هر چهار داستان اما دو رگه‌ی مشخص مشترک را در خود دارند؛ اولی تقدیر متفاوت نقش اول داستان‌هاست. همه‌ی آن‌ها با این که میان سایر مردم‌اند، اما حسرتی، داغی، آهی بر سینه‌شان مانده که این آه، در عین اینکه شاید ترحمی نمکین را در خواننده برانگیزد، همزمان شورانگیزی غربت عاشقانه‌ی آن نقش‌ها را به رخ خواننده می‌کشد. دومین رگه‌ی مشترک، همان عاشقانه بودن غربت آن شخصیت‌هاست که خود این عشق از سر غربت، جلای روح و زلالی آن شخصیت‌ها می‌شود.

نویسنده مشخصاً تحلیلی از عشق و غربت و هم‌آغوشی این دو با هم داشته. هم‌آغوشی‌ای که نتیجه‌اش نه ترحم خواننده  به حال عاشق و غریب، بلکه شاید غبطه خوردن خواننده به حال آن شخصیت‌ها باشد. گویی مرحله‌ای از زلالی و خیر در زمانی جاری می‌شود که مظلومیت و غربتی، همراه عشق شده باشد. این غربت و مظلومیت گاهی اصلاً مزاحم نتیجه‌ی شیرین عشق نیست، اما به نحوی مظلومیت است! داستان آخر این کتاب شاید چنین باشد.

پس بگذارید با این که این کتاب چهار داستان را در خود دارد، به خاطر وحدت نسبی معانی پشت داستان‌ها، «یک» عاشقانه‌ی آسمانی خوشمزه تعبیر شود، نه چهار تا!

ثانیاً؛ چرا «عاشقانه»؟

در هیچ‌کدام از داستان‌های کتاب، عاشقانه‌ی «دختر- پسری» وجود ندارد! داستان اول، میان دختری و پدر شهیدش می‌گذرد. داستان سوم، حول سرنوشت چند رزمنده شکل می‌گیرد و داستان شیرین و شکرشکن پایانی هم، داستان شیرین زیارت یک دختربچه است. می‌ماند داستان دوم. دومی روایت عروسی یک زوج عشایر در زمان جنگ است، با توصیفات عالی صحنه. اما در این عاشقانه، پسر غایب است!

با این حال، درهم‌تنیدگی عواطف عالی انسانی برآمده از عشق در تمام داستان‌ها خودنمایی می‌کند. عشق پدر و فرزندی، عشق الهی، عشق به معصومیت، عشق در میان غربت. این کتاب لایق عاشقانه شناخته شدن است؛ اما عاشقانه‌اش، پاک و معصوم است. نوعی زلالی که بعید است از زلالی نگارنده نشأت نگرفته باشد.

ثالثاً؛ چرا «آسمانی»؟

روایت راوی گویی این چنین دعوتی را در خود دارد که از محبت و زلالی دل که کیمیای این روزهاست، نهراس و این کیمیا را در جان بپروران. البته به‌هیچ‌وجه به این نکته مستقیماً پرداخته نشده. اما این نکته چنان در جان روایت‌ها رسوخ کرده که اصلاً به خواننده اجازه نمی‌دهد که جز به زلالی پا در هم مسیری با داستان‌ها بگذارد.

اما در کنار این روایت زلالی، راوی بر آن است که همین زلالی‌ها باز هم زلال تر می‌شوند، به الطاف خفیه‌ی الهی و گویی بیان می‌کند که در میانه‌ی راه، اگر خاری بر پای خلید، صبر بر آن، لطف و رحمتی در پی دارد.

عشق معصومانه تنیده به مظلومیت‌های گاهی شیرین و گاهی تلخ، در این کتاب بوی آسمان می‌دهد. مگر می‌شود پاکی مظلومانه شود و معصوم بماند و آسمانی‌تر نشود؟ البته این به این معنا نیست که تنها راه آسمانی‌تر شدن، مظلوم شدن است و غریب شدن؛ بلکه نشان این است که غربت‌های در پس عشق معصومانه، بوی راهی به آسمان می‌دهند.

گویی: باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی...

و گویی: آن که تواناتر است، آسان‌تر می‌بخشد...

رابعاً ؛چرا «خوشمزه»؟!

متن‌ها همه در توصیف شخصیت‌ها و صحنه‌ها، آرام و متین‌اند. تصویرگری‌ها بسیار عالی شکل گرفته و هنر نویسنده در جای‌جای متن مشخص است. خواه تصویرگری طبیعت بکر غرب و جنوب غرب ایران باشد، خواه تصویرگری زیارت یک دختر معصوم در حرم امام رضا(ع)، یا کویری در مناطق جنگی ایران زمین. شخصیت‌های داستانی همگی دارای حجب و حیایی شیرین‌اند؛ حجب و حیایی که به‌راحتی در این زمانه نمی‌شود به‌عیان و راحت دیدشان.

حجم کتاب پایین است و داستان‌ها بدون ملال‌انگیز شدن و اطناب بیش‌ازاندازه، خواننده را محظوظ می‌کنند. قوت انتقال حس داستان‌ها بالاست و می‌تواند خواننده را به درون خود بکشاند. همین که خواننده نخواهد خود را بیرون داستان نگه دارد، شاید برای همدلی کامل با داستان‌های این کتاب کافی باشد و این نکته‌ی بسیار مهمی است.

و نکته‌ی پایانی در مورد محتوا آن هم این که در کنار مطالب بالا، زمینه‌ی همه‌ی داستان‌ها، اموری است که ایرانیان در زندگی خود چشیده‌اند و به‌راحتی واقعی بودن آن‌ها را حس خواهندکرد و این کتاب را از متوهمانه فهمیده شدن، دور نگه می‌دارد. درواقع از مجموعه‌داستان‌های به‌یادماندنی بود که در این ماه‌ها خوانده‌ام.

پ.ن. در روز نگارش این متن، متوجه شدم که آقای شاه‌علی، مدتی پیش چهره در پهنه‌ی خاک کشیده و به دیدار معشوق خود شتافته. در دلم گذشت که ای کاش می‌ماند و این قلم شیوا را باقیات صالحات خود می‌کرد و راوی آسمان‌ها در اهل زمین می‌بود؛ اما به خود آمدم و دیدم که او خودش نیز گویی داستان پنجم این عاشقانه‌ی آسمانی خوشمزه شده است. شخصیت نویسنده‌ی ایشان قبل از تولد و شهرت دنیایی، با یک عاشقانه‌ی آرام، عاشقانه و مظلومانه و آسمانی، از میان رفت. امید که رحمت خدا به همین خاطر بر او مضاعف شود.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یک عاشقانه‌ی آسمانی خوشمزه؛ طوبی للغربا! | یادداشتی بر کتاب «گودال اسماعیلی»
  • یک عاشقانه‌ی آسمانی خوشمزه؛ طوبی للغربا! | یادداشتی بر کتاب «گودال اسماعیلی»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.