شهرستان ادب: پروندهی ادبیات عاشورایی را در صفحات پایانی آن در سال جاری با یادداشتی از علی داودی بهروز میکنیم. علی داودی در این یادداشت به بررسی شعر هیئت پرداخته است. شما را به خواندن این یادداشت دعوت میکنیم:
1
همۀ مخاطبان عام نیز درک میکنند که شعر هیأت در قیاس با شعر رسمی، نمونهای سادهتر است؛ از طرفی بارها شنیده و دیده شده که شاعری نیّت و عزم خود را جزم کرده تا شعری برای هیأت بگوید ولی نتوانستهاست. به هر صورت، یا توفیق نبوده یا سختگیری بیش از حدّ، مانع ارتباط صمیمی با موضوع شده؛ مهم این است که علیرغم سادگی از عهدۀ بر نیامدهاست.
درست است که از محاسن شعر، یکی همین فرمولناپذیر بودن است، امّا برای کسی که اهل فنّ است و زیر و بم تکنیک را آزموده، باید امتیازی قائل شد و پرسید «چرا علیرغم توانایی و تمرین نمیتوان بهراحتی و حتی سختی نیز شعری دلسوز و مناسب مجلس سرود؟»
به جهت گسترش و تنوّع یافتن شعر در این روزگار و ورود شعرهای سادۀ تهی از هنرنمایی شاعرانه و دربردارنده کشفیّات شعری به عرصۀ شعر، طبع عمومی، سادهپسند شده و تصوّر میرود که اینها کاری ندارد؛ امّا با احترام به همۀ شعرهای برجسته که جایگاه ممتازشان محفوظ است باید تأکید کنم که سرودن همین شعرهای ساده نیز چندان ساده و مقدور همگان نیست!
بهویژه شعری که برای مخاطبی آگاه به موضوع ارائه میشود و باید حاوی نکات تخصّصی خود باشد؛ بیآنکه قصد تحلیل ادبی ساختار شعر هیأت را داشته باشم، صرفاً به این تمایزات اشاره میکنم:
شعر هیأت حاوی مجموعهویژگیهایی است که هر یک به تنهایی جهت تمایز و تشخّص یک گونۀ شعری کفایت میکند؛ از جمله «موسیقی»، «عاطفه»، «اندیشه» و «زبان» که اگرچه اینها مشخّصات هرگونه شعری هستند، لکن در این نوع بهخصوص به اقتضا، غلظت و رقّتی دیگر دارند.
شعر هیأت بهصورت بنیانی متعلّق به جامعۀ شیعی است و این تعلّق، دامنۀ اندیشه و وابستگی آن را مشخّص میکند. محوریّت عاطفه در این شعر به قدری است که همۀ مسائل، صرفاً به مدد آن طرح و منتقل میشود. موسیقی نیز چه به لحاظ هماهنگی اجزا و چه بهعنوان ریتم و پیوستگی ضربآهنگ نقش کلیدی را دارد؛ همچنین است زبان خاص که باید آشنا و قابل هضم عموم باشد و از مغلقگویی و معمّا بپرهیزد.
در واقع شعر هیأت گونهای غنیشده و دربردارندۀ ظرفیت چند گونۀ مستقل دیگر است؛ از نوع حماسه تا غنایی و اجتماعی، همه در شعر هیأت حضور دارند؛ یعنی معدّلی از جریانات شعری اجتماعی و فردی.
اساساً وظیفۀ شعر در جریان هیأت، تبدیل کردن اندیشه ها و پیام هایی برگرفته از مکتب اسلام و تبدیل کردن آنها به جملات متداول و عمومی است چندان که کار رسانه همین است؛ مثل رجزهای اهلبیت هیهات منا الذله و این پشتوانه و این نقش بزرگ، حسّاسیتی دو چندان به شعر هیأت داده و سرودن آن به همین نسبت مشکلتر میشود شعری که در یکبار شنیدن منقلبکنندۀ عاطفی باشد، توامان حرفی تازه بزند که از طرفی متّصل و پیوسته به مکتب اهلبیت باشد و همچنین به زبانی قابل فهم باشد و موسیقی مناسب و قابل زمزمهای آنرا همراهی کند. انصافاً مشکل سادهنمایی است؛ از همینرو علیرغم تولید فراوان شعرهای هیأت، نمونههای ماندگار و مؤثّر چندان نیستند؛ چرا که تعادل بین این اصول، هنرمندی خود را میطلبد. در واقع، ربط چند بُعدی شعر هیأت با زندگی باعث میشود که شاعر معمولی و تکبعدی ابداً نتواند نوحهسرایی کند و مجلسگردان باشد. این کار شاعری همۀ فنّ و ذیوجوه میخواهد. یا شاعری غرق در شناسایی مخاطب (مثل سلبریتیهای مردمی و رسانهای) یا شاعری غرق در ماجرا (مثل عمان سمانی) که هر دو نمونه با تسلّط بر موضوع یا تسلّط بر مخاطب توان و زبان انتقال مفاهیم را دارند و در این کار برای شاعران معمولی جز زحمت لفّاظی و منظوم کردن و موزون گفتن و البته اجر اخروی چیزی نمیماند. یکی از دلائل ضعف برخی شعرها نیز همین عدم تناسب روحیۀ شاعر با مسأله است، وگرنه شعر مثلاً مرحوم چایچیان که محو در این فضا بود، مانا و ابدی ست.
2:
شما هم مواجه بودهاید بهویژه با کسانی که عنوان قدیمی را یدک میکشند و مدام و همیشه درگیر آن حسّ دلبستگی به فضای گذشتهاند و با هر پدیدۀ نویی مقابله میکنند، مگر اینکه وقتی از سر ناچاری نقش آن را در زندگی ببینند، یا خود ایشان از دور جامعه خارج شوند؛ لذا آن وقت چارهای جز پذیرش نداشته باشند که این پذیرش و نپذیرفتن هم توفیری ندارد.
قدیمیها نوآوری را باور نمیکنند و به آن به دیدۀ تردید مینگرند، نه تأیید. این برخورد بهویژه در حوزۀ اعتقادات بروز مهم و جایگاه مشهودی دارد؛ مثلاً در همین انقلاب دینی و تحوّل رویکرد مذهبی که از سویی باعث تقویّت نگاه و نمادهای دینی شد و از سویی با معرّفی ظرفیّتهای خود باعث شکوفایی و طرح بحثهای جدیدی گردید، جمعی همچنان دلبستۀ آن فضای گذشته خود ماندند.
شاید همۀ تغییرات قبل مشروطه تا کنون در جامعۀ ما، پیریزی تحوّلی است که با انقلاب به ثمر رسید و با ورود به عرصۀ کشمکش سیاسی جهان، وارد دور دیگری از باورها و اعتقادات و اندیشهها شد. تحوّلی که شئونات انسانی را تحتالشّعاع قرار داد و ناگزیر همه را به این پذیرش رساند که زمانه عوض شده و باید فرزند زمان خود بود. از روستایی تا شهری از منطقهای تا کشوری. گواه این پذیرش عمومی را نه در شعر فرمایشی، نه در جشنواره، نه در رسانۀ ملّی بلکه در رسانۀ مردمی مثل هیأت و حسینیه باید جستجو کرد، که جز فرهنگ عمومی و مردم وابسته به کسی نیست. همینجاست که شاهد اتّفاقات تازهای هستیم؛ یک نمونه همین شعر هیأت که سالهای سال، به نقل مقاتل و سوگواری میپرداخت، امّا امروزه شعر هیأت هیچ حدّ و مرز موضوعی، یا قالبی و فرمی نمیشناسد.
هیأت مردمی برآمده از حضور انسانهای جامعه، ناگزیر به مسائل اجتماعی گره میخورد؛ شعر آن بازتاب دغدغۀ دینی پیوسته با زندگی روزمره است؛ لذا نوگرایی ناگزیر میشود. میبینم که علیرغم برخی دلنگرانیهایی که زمانی از ظهور مسائل جدید در شعر هیأت بود، امروز شعر هیأت بهعنوان یک رسانه، تریبون فریاد و اندیشه اجتماعی و دلتنگیهای فردی و طرح مسائل عرفانی و سیاسی و دینی است. تنوّع سبکها و رویکرد به کشف موسیقیهای جدید و دغدغه داشتن شعر تازه در حدّ هر شب و هر مجلسی شعری تازه، رهیافتی است تا نسلهای جدید را که لزوماً مثل نسلهای قدیمی نمیاندیشند و باور ندارند را، وارد میدان کند و وجهی تازه از فرهنگ دینی را نشان دهد.
در شعرهای هیأت چند دهۀ اخیر، در کنار روایت عظمت حوادث تاریخی اسلام و مظلومیّت و حماسۀ شیعه، مسائل روز نیز بهوفور مطرح شده و شعر در کنار عزاداری، از مقابله با دشمنان داخلی و خارجی و طعنه و بصیرت و هشیاری دم میزند. شعر دیگر صرف مصیبت نیست، بلکه نوحه و روضه کارکردی اجتماعی پیدا کرده و خلوت دل را متوجّه حوادث جهان بیرون کردهاست.
کربلا بهقدر کافی جذّابیّت و قدرت حفظ دارد که نخواهیم صرفاً در همان حوالی تاریخی و توصیف بچرخیم و میتوان علیرغم تنوّع و گسترۀ موضوعی، همچنان عاشورایی ماند و زیر پرچم ابا عبدالله (ع) بود. عاشورا فرهنگی زنده و پیامی واحد است که میتوان درس آزادگی آنرا در کلاسهای مختلف پیگیری کرد و صرفاً محدود به مجلس خاصّی نیست؛ البتّه که عزاداری نمادین، نوع متعالی است، امّا امروزه برای درگیر کردن بیشتر مخاطبان و مردمان ادبیّات و شعر باید برونیافتی ارائه بدهد، سعی کند از تکرار مدام خود بپرهیزد، که این، لازمهاش حضور در زندگی و تجربۀ فضای جدید است؛ فضایی که با نخ عزاداری به ارض وسیع کربلا متّصل میشود و همه چیز را کربلایی میکند.