موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
کتابی از سیدرضا محمدی

هم‌وطن رنج | یادداشتی از پونه نیکوی بر «روح اندوهگین یک شاعر»

21 آذر 1397 13:32 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
هم‌وطن رنج | یادداشتی از پونه نیکوی بر «روح اندوهگین یک شاعر»

شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری فارس: بر کسی پوشیده نیست که با مطالعۀ ادبیات هر کشوری می‌توان به فرهنگ و سیاست و جریان‌های فکری و حتی جریان‌های اجتماعی آن کشور پی برد؛ چراکه ادبیات و به‌خصوص شعر، نشأت گرفته از شعور اجتماعی، معرفت عمومی و حافظۀ جمعی یک ملت است.

بر این اساس با مطالعۀ مجموعۀ «روح اندوهگین یک شاعر» سرودۀ شاعر بزرگ افغانستان، سیدرضا محمدی، که محبوبیتی فراقومی در افغانستان و فراملی در منطقه دارد، می‌توان به زوایای مختلف فرهنگ و هنر و سیاست کشور افغانستان پرداخت.

سیدرضا محمدی تاریخ زنده و پویای ادبیات معاصر افغانستان است که سال‌های سال زندگی در کشورهای مختلف را تجربه کرده و در تمام این ایام، از خود چهره‌ای فعال نشان داده است.

او که در کارنامۀ خود همکاری با نشریات مختلف، از جمله سروش جوان، همشهری، کار و کارگر، ابرار و چاپ چندین کتاب شعر و راه‌اندازی جلسات مختلف شعر و جشنواره‌های متعدد را داشت، بعد از شکست طالبان، به افغانستان بازگشت و با مطبوعات مختلف تخصصی - تحلیلی در زمینۀ فرهنگ و مسائل فکری و حوزۀ نقد جدی ادبیات به فعالیت پرداخت و سپس برای ادامۀ تحصیل فلسفه به لندن سفر کرد. در لندن هم مجلۀ سیمرغ را با همکاری ادیبان هم‌وطنش به راه انداخت.

تسلط بر دانش سیاسی و تفکر خلاق در شعر، استفاده از شگردهای نوغزل‌نویسی و تصاویر انتزاعی و ایجاد فضاهای بومی در شعر مهاجرت و تکیه بر موسیقی حماسی، از او صدایی متفاوت می‌آفریند.

صدای او برخاسته از حنجرۀ ملتی‌ست که در سرزمین پرتب‌وتاب افغانستان، روایت متفاوتی از زندگی را تجربه می‌کنند. روایتی دردناک و غمگنانه با بوی خون، آتش، باروت، مرگ، جنازه، جسد، جنگ. (یگانه‌ایم ملتی که درد و رنجمان یکی‌ست- ص43) با این تعاریف می‌توان دریافت که جان‌مایۀ اصلی شعر محمدی، اندوه‌ها و آرزوهای مردم سرزمین اوست. صدای او یک صدای معترض است (اما دهان بستۀ ما را شکسته‌اند - ص37 و ص39) از جامعه‌ای که از سکوت عدالت رنج می‌کشد. فضای مسلط شعر او شعر اعتراض است (حق با سکوت نیست، سراپا صداستیم) و این صدای معترض همراه با امید و مقاومت از لایه‌های پنهانی شعر او نیز شنیده می‌شود. دردهای او دردهای شخصی نیست و صدای اعتراض او حدیث نفس نیست، بلکه رنج او رنج مردم و فضای تیرۀ حاکمیت سرزمینش است و امید او امید هم‌وطنانش است (یک ملتیم و یک‌تنمان کم نمی‌شویم).

هر دل تبش به نقشۀ تلخ تو می‌رسد
هر شعر کوچه‌ای که به بلخ تو می‌رسد - ص8

 ناراضی‌ام به حد تمام غم زمین
از آنچه خواستیم و به ما آسمان نداد - ص 28

دل سنگ دست سنگ دعاهای دست سنگ
لب سنگ و سنگ البته در بین لب دعا – ص 24

با غیرت شکسته دگر سر نمی‌کنیم
خون تو را معامله دیگر نمی‌کنیم – ص 31

ویرانی همیشۀ تاریخ ماستیم
قربانی همیشۀ تاریخ ماستیم – ص 31

خون با تب دین می‌چکد از زندگی ما
از ما بستانید مسلمانی ما را – ص 57

ای صبح مه‌آلودۀ کابل بغلم کن
در دامن خونین تو باشد که بمیرم- ص 48

دو قرن مبتلا به گور، دو قرن تلخ ترش شور
دو قرن خیرۀ سیاه دو قرن قتل عام نور- ص42

تبعیض را به تعامل نمی‌کنیم
تحقیر را دوباره تحمل نمی‌کنیم- ص 40

سیدرضا محمدی در مؤلفه‌های تخیل، تکنیک‌‏های بیانی همچون تشبیه، استعاره، تشخیص، نماد و کنایه تا حدود قابل توجهی موفق بوده و ادبیات او ادبیات ستیزنده است. واژگان این مجموعه یادآور فرهنگ ملی - مذهبی مشترک ماست.

محمدی احساس حاکم بر اشعار خود را بر پایۀ احساس اجتماعی و سیاسی و وطن‌دوستی بنا نهاده است و شعر او شعری متعهد و اجتماعی و در نبرد بین حق و باطل است و او از دردها و رنج‌‏های مردم کشورش سخن گفته است و به‌روشنی می‌بینیم که شعر او پیوند عمیقی با دیدگاه سیاسی و اجتماعی و جهان‌بینی شاعر دارد. مخاطبی که شعر محمدی را می‌خواند، در حین خواندن و مواجهه با تلخی لبخند غمگنانه‌ای هم بر لب دارد که این جوانه در لایۀ باریک طنز سیاه و تلخ و در عمق پنهان واژگان شعر او سبز است.

اینک منم که ساخته‌ام نان از ابرها
در سطل ماست ریخته‌ام آفتاب را- ص 9

پس با ستاره‌ها نمک و با سپیده سس
پر کرده‌ام به سبزی اندوه قاب را – ص 10

در فرش و ظرف مرگ شبیخون گرفته است
هم پنکه هم بخاری طاعون گرفته است- ص11

مادرم جای سرش بشکه تنش از بنزین
پدرم قیر به تن کرده به برآمده است- ص 54

محمدی به کاربرد اوزان طولانی در اشعار خود توجه نشان داده است و بنیادی‌‏ترین عنصر سازندۀ این مجموعه، جریان ستیزندۀ بیانی شاعر در حرکت و جنبشی است که وزن شعر حماسی برای او به ارمغان آورده است. به موازات موسیقی حماسی و ادبیات ستیزنده و ظلم‌ستیزی، بار عاطفی و لطافت معنایی در لایه‌های پنهان شعر او موج می‌زند.

بدهکارم به مستی روزهایی را که هشیارم – ص 51

ای صبح مه‌آلودۀ کابل بغلم کن
در دامن خونین تو باشد که بمیرم - ص48

بخت‌آور دلاور غزنی تو زنده‌ای
شهدخت رنج، دختر غزنی تو زنده‌ای – ص 31

و دختر اینجا با مادرش حکومت داشت
ندیمش آب، غمش خاک، همدمش بلبل – ص22

لبش حکومت بابل، دلش ولایت بلخ – ص 55

بدهکارم به چشمم دیدن خوبان عالم را – ص52

در قلمروی محمدی، صنعت کنایات رایج در زبان محاوره و کلمات افغانی نیز بسیار به چشم می‌خورد که جای تأمل دارد. نوآوری و خلاقیت شاعر در آفرینش تصاویر قدرتمند بر صمیمیت این مجموعه افزوده است و غلبه با تصاویری است که پیش‏تر در اشعار کهن و شعر امروز افغانستان نیز رایج بوده است. تصاویری که محمدی در این قلمرو می‌آفریند، بیشتر حاصل تجربه‏‌های شخصی اوست؛ شاید برای همین تجربۀ شخصی است که بیان روایی، انسجام ساختاری شعر او را در بر گرفته است. اما رگه‌‏هایی از نوآوری در نمونه‌‏های از ابیات محمدی دیده می‌شود که بسط و گسترش آن می‌تواند دل‌نشین‌تر باشد.

حضور گستردۀ عنصر ردیف به عنوان مکمل قافیه و یکی از شاخصه‌های مجموعه، ارتباط تنگاتنگی با ابیات محمدی دارد. اینکه بسیاری از شعرهای این مجموعه مردّف است، گواه این ادعاست.

درخصوص تصاویر مذهبی شعر محمدی نیز، نمونه‌‏های زیر بخش قابل توجهی از استخدام واژه‏‌های فرهنگ دینی شاعر در این مجموعه است که به ارتقای معانی و انتقال عواطف و احساسات او یاری رسانده است.

دستانش ابر ریخته در بوستان عدل
شمشیرش آب خورده ز توحید لافتا- ص26

از این غریبی از این عسرت نشسته به دود
به آفتاب خراسانی خجسته درود – ص 64

این کاروان پلک تر عاشقان اوست
همواره خود به کرب‌وبلا می‌برد مرا – ص 62

مجال لب به ابن جهل و بولهب نمی‌دهیم
از آفتاب زاده‌ایم و سر به شب نمی‌نهیم- ص 44

گوساله چرا حاکم این قوم نباشد
تا دیو زده موسی عمرانی ما را- ص57

 

نمونه‏‌های زیر بخش قابل توجهی از خلق تصاویر انتزاعی شاعر در این مجموعه است که به ارتقای معانی و انتقال عواطف و احساسات او یاری رسانده است.

در میز، در موبایل در اینترنت آدمم- ص 9

اینک منم که ساخته‌ام نان از ابرها - ص 9

در شیشه‌های ودکا آمد به خانه‌ها – ص 11

امروز وارث پر طاووس پلک ماست - ص16

ما شهری از مجسمه بودیم در زمین – ص 23

پشت تقاطع زمان وقت همیشه می‌رسد – ص 35

مادرم جای سرش بشکه تنش از بنزین- ص54

قالب مثنوی‏ در ادبیات کهن غالباً به عنوان قالبی مناسب برای طرح داستان‌‏های عرفانی، غنایی و حماسی مورد توجه قرار می‌گرفته است که انتخاب هوشمندانۀ محمدی در این زمینه بر تاثیرگذاری شعر او افزوده است. ساختار این مثنوی‏‌ها و غزل‌مثنوی‌ها و غزل‌های طولی با ساختار مثنوی به گونه‌‏ای بود که او توانسته در ایجاد قالب‌های مرکب، هنرمندانه عمل کند و آن‌ها را در دل هم بیامیزد و به هم پیوند بزند و نهالی سبز به بار بنشیند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • هم‌وطن رنج | یادداشتی از پونه نیکوی بر «روح اندوهگین یک شاعر»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.