موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نشست مشترک داستان نویسان ایران و افغانستان

گزارش مشروح پنجمین نشست ادبی «از هندوکش تا البرز»

29 دی 1397 16:03 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
گزارش مشروح پنجمین نشست ادبی «از هندوکش تا البرز»

شهرستان ادب: پنجمین برنامه از سلسله نشست های "از هندوکش تا البرز" با حضور داستان نویسان ایرانی و افغانستانی در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب برگزار شد. در این نشست که با هدف همگرایی فرهنگی - ادبی دو ملت ایران و افغانستان برگزار میشود، دو داستان نویس افغانستانی و دو داستان نویس ایرانی (معصومه امیری، محمود حسینی، محمد طلوعی و اعظم عبداللهیان) به قرائت داستان‌های خود پرداختند و همچنین در این نشست دکتر حسن انوشه، پژوهشگر و نویسنده کتاب «فارسی ناشنیده» در مورد ادبیات ایران و افغانستان سخنرانی کرد.
نشستهای پیشین " از هندوکش تا البرز" از سه سال تا کنون با حضور چهره هایی چون مجید قیصری، محمدسرور رجایی، یوسف قوجق، تینا محمدحسنی، احسان عباسلو، مجید اسطیری، خداداد حیدری و جمعی از داستان نویسان ایرانی و افغانستانی در موسسهء شهرستان ادب برگزار شده بود.
اجرای پنجمین نشست مشترک داستان نویسان ایرانی و افغانستانی بر عهده داستان نویس جوان، مجید اسطیری بود. در ابتدای این نشست، به دعوت مجری، خانم معصومه امیری داستان نویس جوان افغانستانی، پشت تریبون حاضر شد و داستان خود را برای حضار خواند.
در ادامه قسمتی از این داستان را با هم می خوانیم:
«... آهنگ تمام می‌شود. رادیو را خاموش می‌کند و همان طور که از ترس نیافتادن قند خونش بیسکوئیتی را که بوی نارگیل می دهد را خرت خرت می جود، به ساعت گرد و حاشیه برنزی بالای رادیو زل می زند و ساعت به وقت قم را به وقت ملبورن، تورنتو و لندن حساب می کند. سعی می کند هر کدام از پسرهایش را در این زمان ها در آن مکان ها تصور کند. همه را به کمک اوصاف مبهمی که شنیده است یک شکل می بیند، خیس، خنک و خوشحال. از تصور زنان بی قید و راحت خجالت می کشد و از فکر اینکه تماس هر یک از پسرهایش از یک هفته به یک ماه و بیشتر تبدیل می شود، دلش می گیرد. نگاهش هنوز به ساعت است و اینبار وقت مانده به سریال را حساب می کند: ده دقیقه.
تلفن زنگ می زند. قبل از اینکه شکرنسا با صدای تیزش الو کند، صدای مردی در خش خش ممتد اما ضعیفی گم می شود. و او بنا به عادتی که انگار اگر او صدا بلند کند، صدای پشت خط هم بلند و رسا می شود، الوی تیزش که دیگر جیغ شده را هی تکرار می کند. حس می کند چقدر این لحظه برایش آشناست. خواب دیده است شاید. آن وقت که پسرها پشت مرز بودند یا توی کمپ ها، یا وقت هایی که مصاحبه داشته اند. اینکه صدای از تلفن در نیاید اما کسی پشتش باشد بو می دهد. شماره ای که روی تلفن افتاده به نظرش غریب می رسد و نگرانش می کند. توی موبایلش دنبال بچه ها می گردد. هیچ وقت بی شوهرش نخواسته که به آن ها زنگ بزند، زنگ می زند و چون همیشه خارج وقت کم است و همه شان دارند دو شیفت کار می کند و وقت ها ناوقت است، با شنیدن صدا هر کدام می گوید، داشته به آن یکی زنگ میزده و زود به خدا می سپاردشان. مرد این بار صدایش رسا ست، اما دارد گریه می کند. باز تلفن قطع می شود. مرد افغانی ست ...»
بعد از داستان خوانی معصومه امیری، مجری برنامه بندهایی از مناجات نامه ی پیرهرات، خواجه عبدالله انصاری را قرائت کرد.
در این بخش از پنجمین نشست «از هندوکش تا البرز»، خانم اعظم عبداللهیان از داستان نویسان ایرانی، داستان خود را برای حاضران خواند. قسمتی از این داستان را با هم می خوانیم:
«حسنک پیدا آمد، بی بند، جبه ای داشت حبری رنگ، موزه ی میکاییلی نو در پای و موی سر مالیده زیر دستار پوشیده کرده اندک مایه پیدا می بود.
در را بستم و گذاشتم خانم رحمتی پشت در، با صدای نرم و نازک اش، تنی چون سیم سپید و رویی چون صد هزار نگار حسنک را برای بار دوم بر دار کشد. 
سایه ی معاون روی روزنامه دیواری سالن پهن شده بود. دستش را دراز کرد طرف راهروی تنگ و تاریک، آب دهانم را قورت دادم. مقنعه ام را کشیدم جلو، موهایم را با دست زدم زیر مقنعه. تمام جراتم را ریختم توی پاهایم و به دنبالش راه افتادم. 
حسنک را پای دار آوردند، قرآنخوانان قرآن می خواندند. حسنک را فرمودند که جامه بیرون کش.
از پنجره کلاس، صدای خانم رحمتی درز می کرد که هنوز درگیر به سامان آوردن کار حسنک بود. انگار نه انگار که شاگرد محبوبش را می بردند. 
هرچند انتظارش را داشتم. دقیقا از وقتی سوگل سر صف صبحگاه خودش را کشاند طرفم و با چشم های آبی اش زل زد توی صورتمو کشیده گفت: مرسی مینا، زدی به هدف. راست رفتی سر وقت پسر خانم زندی. 
یه سطل آب سرد ریختند روی تنم. ترسیدم... »
بعد از داستان خوانی اعظم عبداللهیان، دکتر حسن انوشه نویسنده کتاب «فارسی ناشنیده» به دعوت مجید اسطیری، مهمان دیگر برنامه بود که دقایقی در باب داستان و ادبیات ایران و افغانستان سخنرانی کرد. دکتر حسن انوشه ابتدا، مقدمه ای درباره ی شروع داستان نویسی در ایران ارائه داد و در ادامه درباره ی تاریخ داستان نویسی در افغانستان سخنانی ایراد کرد.
انوشه افزود: داستان نویسی به این شکلی که امروز در این جلسه خوانده شد، تقریبا صد سال است که آغاز شده است. پیش از این هر چه نوشته می شد، به اصطلاح غربی، رمانس بود و خیالی. از این جمله می توان به قصه های حسین کرد شبستری، امیر ارسلان نامدار، سمک عیار و داراب نامه و از این قبیل داستان های خیالی می توان اشاره کرد. داستان های واقعی در ایران، بعد از دو جنگی که با روسیه درگرفت، شروع شد. در افغانستان هم همینطور و پایه گذار ادبیات داستانی در افغانستان، محمود طرزی ست. داستان نویسی در افغانستان، با ترجمه آثار ژول ورن آغاز شد. این آثار نیز  به رمانس و آثار خیالی قدیم نزدیک بود.
وی در ادامه به داستان نویسی در ایران اشاره کرد و گفت: داستان نویسی در ایران با مجموعه داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» نوشته ی «سید محمد علی جمال زاده» آغاز شد و در ادامه داستان نویسان دیگری چون بزرگ علوی، صادق هدایت، صادق چوبک و دیگران این راه را ادامه دادند.
به عقیده ی دکتر حسن انوشه، در دوره ای، زبان فارسی، برد جهانی خود را از دست داده بود. چرا که در دوره ای از تاریخ، از اعماق بنگال تا بوسنی، شعر و نثر فارسی می خواندند و رفته رفته محدوده ی جغرافیایی زبان فارسی کمتر شد. برای نمونه، در مسئله رئالیسم جادویی، زبان فارسی پیشگام بوده است. بدین معنی که زبان فارسی پدید آورنده ی این نوع داستان هاست و مبتکر این سبک، دکتر غلامحسین ساعدی ست و پیشتر از گابریل گارسیا مارکز، این سبک از داستان نویسی به زبان فارسی نوشته شده است.
دکتر انوشه در ادامه درباره ی اثر پژوهشی خود با عنوان « فارسی ناشنیده» نکاتی را اشاره کرد. وی افزود: در این کتاب، چهار محور رعایت شده است، واژگانی که در قدیم در زبان فارسی وجود داشته اما در ایران دیگر کاربردی ندارند ولی در افغانستان استفاده ی روز مره دارند. مسئله ی دیگر، کلماتی در این کتاب آمده اند که در ایران یک معنا و در افغانستان معنای دیگری دارند. مسئله ی سوم، کلماتی در این کتاب گنجانده شده اند که از گویش های مختلف افغانستانی وارد زبان فارسی رایج در افغانستان شده اند. نکته ی آخر، کلماتی ست که از زبان های مختلف زنده ی دنیا وارد زبان فارسی رایج در افغانستان شده است.
در پایان سخنرانی پرسش هایی توسط داستان نویسان افغانستانی از کتاب مذکور شد که دکتر انوشه به آنها پاسخ داد.
بخش پایانی پنجمین نشست «از هندوکش تا البرز» به داستان خوانی محمود حسینی از داستان نویسان جوان افغانستانی اختصاص داشت.
در ادامه قسمتی از داستان ایشان را با هم می خوانیم:
«کنار پل سرخ، لندکروزر سفید رنگی پارک کرده بود. دو نفر با کت و شلوار و نکتایی منتظر ایستاده بودند. داکتر از پله های مطب پایین آمد. نگاهی کرد و گفت: همه وسایل مورد نیاز را آوردی؟
نگاهی به کیف توی دستم انداختم ، گفتم: بله داکتر صاحب. خیالتان راحت باشد. هیچ چیز را فراموش نکرده ام. داکتر خودش را بر روی صندلی عقب، پشت سر راننده جا به جا کرد. آن دو نفر، یکی جلو، دیگری کنارم نشست. موتر در گرگ و میش غروب آفتاب روانه سرک شد ، به آهستگی می رفت. راننده هیچ عجله ای نداشت. صدای  هارنگ موترهای پشت سر شنیده می شد. هوا سرد شده بود. موترهای پیش رو، فاصله شان بیشتر میشد و موترهای پشت سر، به سرعت از کنار لندکروزر تیر می شدند. نگاهی به داکتر انداختم ،گفتم: داکتر صاحب ! چقدر کارمان طول می کشد؟
داکتر به حاشیه ی سرک نگاهی انداخت ، هیچ نگفت.
سرم را پایین انداختم ، به کفشهایم نگاه کردم. از گولایی که تیر شدیم، راننده به طرف پل پیچید. لندکروزر سیاه رنگی آن طرف سرک ایستاده بود. راننده موتر را پشت سر لندکروزر سیاه رنگ پارک کرد. آن دو نفر که کت و شلوار و کراوات داشتند، از موتر پیاده شدند ، به طرف موتر جلویی رفتند.
داکتر به راننده سیگار تعارف کرد ...»

 

گزارش تصویری این نشست را می‌توانید از اینجا مشاهده کنید.



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گزارش مشروح پنجمین نشست ادبی «از هندوکش تا البرز»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.