شهرستان ادب: «چهلسال انقلاب» پروندۀ تازۀ سایت شهرستان ادب است که این روزها در دو بخش شعر و داستان بهروز میشود. محمدقائم خانی در این پرونده با یادداشت «فرصت طلایی انقلاب برای ادبیات داستانی ایران» به امکاناتی که انقلاب در دسترس نویسندگان گذاشت پرداخته است. شما را به خواندن این یادداشت دعوت میکنیم:
نوشتن رمان نیاز به ذهنیت و زبان خاصی دارد که امکان قصهگویی متناسب با واقعیت و ارائۀ روایتی در نسبت با روابط علی و معلولی را داشته باشد. فارسی مدرن که در دورۀ معاصر و پس از مواجهۀ ایرانیان با تغییرات دنیای جدید ایجاد شده، وضعیت خاصی دارد که آن را از بسیاری از زبانهای دیگر متمایز کرده و فرصتی تاریخی را پیشِروی نویسندگان ایرانی قرار داده است تا رمان را آنگونه که میخواهند، بنویسند. ادبیات معاصر ایران – به هر دلیل که باشد – نگاه ما را به جهان شکل داده است، پس نویسندگان و شاعران، نمایشنامهنویسان و حتی مترجمان ادبی بر آنچه بر ما رفته است یا میرود، مسئولند.[1] تحول در ذهنیت -که در تجدد بسیار مؤثر است- خود را در زبان فارسی نوین به وضوح نشان داده و میدهد. سبک هندی زبانی پیشروانه دارد و در محتوا و فرم آثار ادبی آن دوران، میتوان سویههایی از مدرنیتۀ ایرانی را یافت که بعدها در دربار ناصری و عهد مشروطه، به تغییراتی بنیادین رسیده است. اصلاحات قائممقام نقطهای مهم برای تغییرات آتی بوده که مواجهۀ ما را با پیرامونمان تغییر داده است. گفتمانی که غرب و ایران را در مقام مقایسه مینشاند، بیشتر در دورۀ ناصرالدینشاه گسترش یافت و افزون بر مقامات حکومتی و از جمله طلایهداران آن، میرزاتقیخان امیرکبیر و سپهسالار، طیف وسیعی از فرنگبرگشتگان را نیز دربرمیگرفت.[2] سفرنامههای فرنگ از غنیترین منابع فارسیزبانان برای ارزیابی فرنگشناسی، نگرش به دگر فرنگی و پدیداری نحوههای هویتسازی و اصالتپردازی فرهنگی است. در رویارویی با فرنگ، سیاحان به جستوجوی شباهتها و تفاوتهای خویش و دیگری پرداخته و با تقلید و تمسخر فرنگیان دو روش متوازی همسانسازی و ناهمسانسازی را پیشه کردند. پیروان هر دو روش تقلید (همسازی) و تمسخر (ناهمسازی) فرنگ را مرجع بازشناسی خویش ساخته و بدینسان فرهنگ فارسی را از مدار مستعربانه به مداری مستفرنگانه گسیل دادند.[3] در میانۀ این دعوای فرنگی شدن و حفظ خویشتن است که بزرگان ادب پارسی گامهایی روبهجلو برداشته و فارسیِ نوینی را -که بستری اصیل برای حل مسائل نو فراهم میکند- بنیان گذاشتند. در عصر ناصری اصلاحات گامبهگام و در فرصت مقتضی پیش میرود، تا جایی که در عهد مشروطه ما با زبانی نو و مواجههای نو برای فارسیزبانان روبهرو هستیم. این اصلاحات دو وجه اساسی دارد؛ اول پیراستن زبان مطنطن و مغلق بهجامانده تا عهد قاجار که در مناسبات اشرافی فربه شده و از معنی تهی بوده است. توجه به سادگی و اهمیت دادن به ایجاز در انتقال پیام، ارتباطات اجتماعی را سهلتر کرده و برای ورود آن به عرصههای مختلف زندگی در جامعه آماده ساخته است. ازاینرو نحوی از واقعگرایی و توجه به مسائل جامعه در ادبیات به چشم میخورد. نکتۀ حائز اهمیت در این اصلاحات این است که تجدد و تغییر، با نفی کامل سنت انجام نشده است، بلکه توجه به نوابغ گذشته و احیای ایشان دلیل راه و کمک کار اصلاحگران بوده است. همین پیوند ایجاد شده با بخشی از سنت برای شروع تحول، باعث شده است که تجدد ایرانی، موقعیت خاصی پیدا کرده و به نفی کامل گذشتۀ دینی و تاریخ اسلامی خویش نپردازد.
این تغییرات تا مشروطه ادامه دارد، اما هنوز زبان فارسی برای ورود درست و پرقدرت به داستان مدرن آماده نیست. در اینجا باید به چهرهای ویژه، که نقطۀ عطفی در این اصلاحات ایجاد کرد، اشاره کرد؛ علیاکبر دهخدا با انتشار ...
ادامه مطلب