شهرستان ادب: مجموعه رباعیِ «خوابنما» سرودۀ شاعر گرامی آقای امیر مرادی به تازگی توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. یادداشت زیر، نگاه میلاد عرفانپور به این دفتر است که آن را به نقل از روزنامۀ کیهان میخوانید.
احترام دوباره به رباعی
رباعی از دیرباز شعر تأمل و خلوت بوده است. شعری که بناست پنجرهای کوچک اما پرجاذبه به مناظر عمیق و وصفناپذیر بگشاید. در اینکه رباعی را چگونه و در چه مضمونی باید گفت ، سخن بسیار رفته است. برخی رباعی را صرفا ظرف معانی فلسفی و تشکیکی میدانند و برخی دیگر آنرا محملی برای عشق و عرفان، اما آنچه منطقیتر مینمایاند این است که این قالب شعری آنچنانکه در قرون مختلف از پس مضامین گوناگون و متنوع برآمده است در هیچ مضمون و مظروفی، منحصر نمانده و نمیماند.
رباعی همانگونه که در شعر خیام به فلسفه و هستی میپردازد در سرودههای عطار از عرفان و عشق متعالی دم می زند و در نمونههای معاصرتر به مضامین سیاسی، اجتماعی و حماسی روی خوش نشان میدهد. پس چنان که میبینیم این قالب هیچگاه در کند و بند هیچ مضمونی اسیر نمانده است. البته از اهل فن پنهان نیست که گاه استفاده بیذوق و غیر فنی از این قالب در برخی مضامین این گمان را ایجاد کرده که رباعی با برخی محتواها ناسازگار است.
این مقدمه کوتاه بهانهای بود برای پرداختن به یک اثر قابل اعتنا که به تازگی در حوزه رباعی منتشر شده است.«خواب نما» مجموعه رباعی منسج و ارزشمندی از امیر مرادی، شاعر جوان و خوش آتیه روزگار ماست.
این رباعیها، از حیث مضمون و محتوا یک رویه و نمای مشترک دارند که آن عرفان است. بطن این ظاهر عارفانه در بسیاری از رباعیها تکاپوی شاعر برای شناسایی خویش است. اگر بخواهیم برای «خواب نما» در پی موتیو یا عنصر معنادار و تکرار شوندهای بگردیم آن عنصر «شناخت» و یا «خودشناسی» میتواند باشد. بیش از سه چهارم رباعیها به گونهای مستقیم با این مفهوم سر و کار دارند.
من هستم، هر نبود و هر بود منم
بر طرح زمان، تار منم، پود منم
این عالم دیدنی، نمی از دم من
آن عالم نادیدهی موعود منم
***
گم گشته کسی به هر نخ پیرهنم
آخر کیام و کجاست آیا وطنم
از عالم و آدمم خبر هست ولی
آنی که نمیتوانمش گفت منم
بطنهای موضوعی دیگری را نیز میتوان با گشت و گذار در این کتاب پیدا کرد که زیرمجموعههای موضوع عرفاناند.
یکی از پررنگترین این زیرشاخهها، بحث شهادتخواهی است:
بیخوابم، جان چشمهسارانم من
بیتابم، ابر نوبهارانم من
دارم سری و سر شهادت دارم
دلتنگ قیام سربهدارانم من
***
بیخون دلی نبود گل کردن من
در گردش رنج و رنگ، پروردن من
باری، به کدام باد خواهد افتاد
این سیبِ نچیده مانده بر گردن من
در نگاه نخست، این مجموعه بسیار درونی و انتزاعی به نظر میرسد و این برداشت بیجا هم نیست اما باید توجه داشت، شاعر علیرغم دلبستگی به درونیات و ذهنیات سعی کرده تعادل عینیت و ذهنیت را در شعر حفظ کند. یعنی آنقدر انتزاعی نسراید که مبهمگویی کرده باشد و یا آنقدر عینی نگوید که آنِ شاعرانهای در سخنش نباشد.
این گفت عدمساز غمانگیزی بود
آن گفت سبکتاز ستمخیزی بود
پاییز گذشته بود و حیران بودم
جز جذبهی چشم تو مگر چیزی بود
در این رباعی عناصر ذهنی و انتزاعی بسیارند اما شاعر با استفاده از کلمه «پاییز» و تصویر و حالتی که دربر دارد رباعی را از ابهام نجات داده است. یعنی همه آن خیالهای پیچیده و پریشانیها وقتی با پاییز گره میخورند توجیهپذیر و شیوا میشوند.
همچنین با شدت گرفتن مفاهیم نظری و کلیگوییها در این مجموعه، جای خالی مضامین امروزی و اجتماعی حداقل برای بسیاری از مخاطبانی که به این مضامین دلبستگی دارند به چشم میآید. به نظر میرسد این توجه اگر بیشتر میبود با تنوع ساحتها، این مجموعه دیدنیتر و خواندنیتر نیز میشد.
و اما از لحاظ زبان و ساختار نیز کتاب«خواب نما» را باید یکی از قابل اعتناترین مجموعه رباعیهای پس از انقلاب اسلامی دانست. در این مجموعه به راحتی نمیتوان نقصی در زبان و یا در ساختار رباعیها یافت و پیداست که شاعر، به کلمه و زبان احترام می گذارد و سرسری از کنار آن نگذشته است.
با این حال نقطه عطف رباعیهای امیرمرادی در زبانآوری نیست . یعنی زبان او در عین سلامت، آنقدر زیبایی، نوآوری و کشش با خود ندارد که به خودی خود ایجاد شگفتی کند. به بیان دیگر نقطه قوت شعر امیر مضمونیابیهای اوست که البته سلامت زبان در تاثیر این مضامین موثر بوده است.
در این مجموعه اوج هنرنمایی شاعر درچند رباعی است ، که اندیشه، عاطفه، خیال و زبان در تعادل بهتری هستند. بخصوص آنجا که عاطفه و خیال برجسته تر شده اند رباعیها بیشتر جلوه کردهاند.
از گونهی تو گلی بچینم بروم
با تو نفسی خوش بنشینم بروم
دیدار تو آورده مرا سوی وجود
من آمدهام تو را ببینم بروم
***
با من به خدا نیست جوابی جز تو
در نامهی من نیست ثوابی جز تو
در قبر اگر فرصت خفتن باشد
تا حشر نمیبینم خوابی جز تو
رباعیهای امیر، از معدود رباعیهای این سالها هستند که از ابتذالها و سطحی نگریهای زبانی و محتوایی در امان ماندهاند. به واقع اگر قرار باشد برای بررسی رباعیهای فاخر این عصر مجموعهای انتخاب شود بی شک رباعیهایی از این شاعر جوان در آن میانه ، خواهد بود. کتاب خوابنما که اولین گام امیر مرادی است در تولید انبوه رباعی که این سالها گریبان این قالب شگفت را گرفته است، احترام را به این قالب بازگردانده است.
نکته آخر که باید درباره امیر مرادی گفت این است که این شاعر با دقت در امتداد منطقی شعر فارسی و شعر انقلاب اسلامی رشد و نمو یافته است. امیر از شاعران متعهد و خوشآتیه انقلاب اسلامی است که بیادعا و با قابلیتهای بسیار جامه رزم به تن کرده تا از کیان زبان و شعر فارسی دفاع کند.