شهرستان ادب: بیشک خاموشی، شرط اول شنیدن و نیک شنیدنِ زمزمههای درون، مقدمۀ به سخن درآمدن است و سخن اگر به معنای حقیقی، تر و تازه و ترانه باشد، حتماً از درونی عاشق سرچشمه گرفته است. در پروندۀ ترانه برآنیم تا جلوههای ترانه و ترانگی را در آثار ترانهسرایان ایران جویا شویم. یادداشت پیشرو به سیر و سلوک و فراز و فرودهای ترانه از حدود 150 سال پیش تاکنون اختصاص دارد:
«ترانه» را -سوای معنای لغوی آن- چه به معنای نوعی از ملحونات، از قبیل تصنیف و سرود بدانیم و چه معادلی برای لفظ دوبیتی و خصوصاً رباعی، و چه در مفهوم امروزین، که تقریباً هرنوع شعر همراهشده با موسیقی را دربرمیگیرد، بیشک در عین مشاهدۀ دگرگونیهای لفظی، به ریشههای معنایی مشترکی میرسیم. چراکه همۀ این انواع و اقسام در نهایت آیینهای در برابر مفاهیم و عواطف انسانی ما در طول تاریخ بودهاند تا تصویری، هرچند گاه در پردۀ ابهام و غبارآلود، از حقایق اجتماعی هر دوره به دست دهند.
ترانه را از حیث موضوع میتوان به انواع عاشقانه، وصفی، رزمی، حماسی، اجتماعی، سیاسی و... تقسیم نمود. ۱چرا که این شکل شعری در هر دورۀ تاریخی دریچهای خاص از ظرفیتهای خود به روی ما گشوده است. اما صرفنظر از سابقۀ طولانی ترانه که حتی به پیش از اسلام میرسد و در سرودههای هجایی مانی، ترانههای محلی خراسان، خسروانیها و... قابل پیگیریست، قدیمیترین تصنیفهای بهجامانده عموماً از دورۀ قاجار به بعد است. بدین ترتیب سیر ترانه به معنی امروزین را میتوان به چهار دورۀ کلی تقسیم نمود که بهطوراجمالی به معرفی شاعران هر دوره خواهیم پرداخت:۲
دورۀ اول (سالهای ۱۲۵۰ تا ۱۳۱۹)
علیاکبرخان شیرازی (۱۲۵۹-۱۳۲۴ ه.ق) متخلص به «شیدا» به ترانهای که پیش از او با اجراهای خوانندههای دورهگرد محتوایش رو به سخیف شدن رفته بود، وجهۀ ادبی بخشید. در این دوره کمکم زمینههای جدی جدایی تصنیف از دربار ایجاد شد. ترانههای او دارای روح نشاط و شادمانی است:
«امشب به بر من است آن مایۀ ناز
یا رب تو کلید صبح در چاه انداز
ای روشنی صبحِ مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من دیوانه بساز
امشب شب مهتابه، طبیبم رو میخوام
طبیبم اگر خوابه، حبیببم رو میخوام...»
از ساختههای دیگر شیدا میتوان به تصنیفهای «عقرب زلف کجت» (از سرودههای ناصرالدین شاه)، «دوش دوش»، «سلسلۀ موی دوست»، «در فکر تو بودم» و... اشاره نمود. ۳
ابوالقاسم عارف قزوینی ( ۱۲۹۵- ۱۳۱۲) را به سبب اقبال در ساخت سرودههای وطنی و تغییراتی که در محتوای تصنیف ایجاد نمود، «پدر تصنیف ایران» نام نهادهاند. عارف همچنین به برگزاری نخستین کنسرت در تاریخ ایران پرداخت.۴ وی خود در خصوص تغییری که در مفهوم وطن ایجاد نموده میگوید: «اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی ساختهام که ایرانی از ده هزار، یک نفرش نمیدانست وطن یعنی چه، تنها تصور میکردند وطن، شهر یا دهیست که انسان در آن زاییده شده باشد...»۵
«از خون جوانان وطن لاله دمیده
وز قامت سروِ قدشان سروُ خمیده
در سایۀ گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیزُ چو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سرِ کین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری، نه آیین داری ای چرخ...»
گفتنیست عارف قزوینی برای هماهنگی هجای کلام با موسیقی تصنیف، گاه بیدلیل به واژهها مصوت –ُ افزوده یا کلماتی چون جانم، خدا و... را به متن اصلی تصنیف افزوده است.
از آثار برجستۀ او میتوان به تصنیفهای «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، «بهار دلکش»، «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود»، «گریه کن»، «دل هوس سبزه و صحرا ندارد»، «باد فرحبخش بهاری رسید» و... اشاره نمود. 6
ملک الشعرا بهار ( ۱۲۵۶- ۱۳۳۰) از جمله شاعران طراز اول دورۀ مشروطه است که در ترانههایش به مضامین سیاسی و اجتماعی روی آورد و با آهنگسازانی چون درویش خان، حسام السلطنه، مرتضی خان نی داوود و... همکاری نمود. از آثار برجستۀ بهار میتوان به ترانههای «مرغ سحر»، «ز من نگارم»، «شب وصل»، «پرده ز رخ برفکن»، «باد صبا»، «عروس گل» و ... اشاره نمود.
«مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرر بار این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پربسته ز کنج قفس درآ
نغمۀ آزادی نوع بشر سرا
در نفسی عرصۀ این خاک توده را
پر شرر کن...»7
محمدعلی امیر جاهد (۱۲۷۲-۱۳۵۶) نیز از جمله تصنیفسرایان برجستۀ این دوره است که بیش از ۱۰۰ سرود و تصنیف اجرا کرده و مانند عارف قزوینی و شیدا، خود بر روی آهنگهایش شعر میگذاشته است. تصنیفهای او مضمون وطنی و عشقی دارد و آثارش عموماً با صدای قمرالملوک وزیری و تار ارسلان اجرا میشده است. ابوالحسن صبا دربارۀ تصنیفهای او نوشته است: «تصانیف آقای امیرجاهد تماماً بکر و شیوۀ مخصوص و جذابی که منحصر به خود ایشان است دارد و حتی یک فراز از دیگران عاریت نگرفتهاند.» 8
«هزاردستان به چمن
دوباره آمد به سخن
که ای خسته از رنج دی
ببین جشن گلهای من
بکن دل از نقدینۀ جان
بنه در کف می فروش
کنار گل و لاله
دو جامی بزن
بنوش و چشم از مهر و مه بپوش
مکش منت آسمان به دوش...» 9
از تصانیف او میتوان به «هزاردستان»، «امان از این دل که داد» (به یاد ایرج میرزا)، «در بهار امید» و... اشاره کرد.
در پایان این دوره نیز جریان اپرتنویسی (به معنی کمدی موزیکال) با اپراهای کوتاه میرزادۀ عشقی آغاز میگردد و آهنگسازانی چن مشیر همایون و کلنل علینقی وزیری به ساخت این دست آثار میپردازند. 10
دورۀ دوم: (۱۳۱۹- ۱۳۴۹)
در این دوره پس از تآسیس رادیو و وقایع سیاسی مهمی چون اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰، تحولاتی در روند ترانهسرایی ایجاد میشود. کمکم وقایع مهم موسیقی بیشتر در دایرۀ رادیو و سینما و بعدتر تلویزیون اتفاق میافتد. از جمله برنامههای رادیویی مهم این دوره، میتوان به برنامۀ گلها اشاره کرد که به موسیقی ردیفی اختصاص دارد. از جمله آهنگسازان برجستۀ این دوره روحالله خالقی، مجید وفادار، علی تجویدی، مرتضی محجوبی، مهدی خالدی، پرویز یاحقی، همایون خرم، احمد پژمان و... هستند و از خوانندگان نامدار این دوران میتوان به دلکش، مرضیه، بنان، ایرج، الهه، پوران، محمدرضا شجریان و... اشاره کرد.
برخی این جریان را، که ترانهسرایی کلاسیک نامیده میشود و کاملاً مستقل از جریان ترانهسرایی دورۀ اول است، تحتتأثیر مکتب بازگشت میدانند. رهی معیری، معینی کرمانشاهی، بیژن ترقی، بهادر یگانه، هما میرافشار، تورج نگهبان، و... از این دست ترانهسرایاناند.11
جریان دیگر این دوره، ترانههای متن آثار سینماییست که از سال ۱۳۲۷ با شکلگیری صنعت سینمای ایران آغاز میگردد. گرایش به موسیقی غربی و آهنگسازی بر اساس فواصل غیر ایرانی از ویژگیهای ترانهسرایی آثار سینمایی این دوره است. از آهنگسازان این دوره میتوان به جمشید شیبانی، انوشیروان روحانی، همایون خرم، مجید وفادار و... اشاره نمود. همچنینن از ترانهسرایان این دوره که آثارش به لحاظ زبانی با دیگر ترانهها تفاوت دارد، باید از پرویز وکیلی یاد کرد:
«تو از قبیلۀ لیلی، من از قبیلۀ مجنون
تو از سپیده و نوری، من از شقایق پر خون
تو از قبیلۀ دریا من از نژاد کویرم
همیشه تشنه و غمگین، همیشه بیتو اسیرم»12
جریان دیگر، سرودن ترانههایی به لهجۀ محلی است که البته تعلق به منطقۀ خاصی ندارد و شبیه به لهجههای لری و شیرازیست. مانند ترانۀ «بارون بارونه» از سیروس آریپور، یا آثار دیگر:
«دختر خان و میخوامش
خان بدونه منو میگیره
چکار کنُم آی چکار کنُم
اسب ابلق زین کنُم
تنگ غروب سوار بشُم
فرار کنُم آی فرار کنُم»13
دورۀ سوم (۱۳۵۰-۱۳۵۷)
بالاخره در اواخر دهۀ ۴۰ جریان ترانهسرایی نوین با ترانۀ «قصۀ دو ماهی» شهریار قنبری و سپس ترانۀ «جمعه» از وی آغاز میگردد و با ترانۀ «گل سرخ» ایرج جنتی عطایی و «مرگ قو» و هوشنگ شهابی امتداد مییابد. ویژگی عمدۀ این ترانهها محتوای پویا و رهایی از معیارهای چندین سالۀ شعر کلاسیک است. به عبارت دیگر ترانۀ این دوره هم ادبیت خود را حفظ نموده و هم با بهرهگیری از زبان ساده و قابل فهم در میان عموم مردم نیز اقبال پیدا میکند. همچنین رد شدن ترانهها از صافی رأی و نظر شاعرانی چون یدالله رویایی، نادرنادرپور، عماد خراسانی، پژمان بختیاری و سیمین بهبهانی و... در شورای ترانه به این انسجام محتوایی و زبانی کمک میکند. از آهنگسازان نامدار این دوره میتوان به واروژان، اسفندیار منفردزاده، آندرانیک، محمد اوشال، بابک بیات، ناصر چشمآذر، پرویز اتابکی، فرید زلاند، بابک افشار، حسن شماعیزاده، مارتیک، تورج شعبانخانی و... اشاره نمود. نهایتاً با پیدایش کاست، و افول رادیو و کمکم رواج تلویزیون در میان مردم، بار دیگر تحولی در تولید آثار موسیقیایی ایجاد میشود. همچنین در این دوره به موازات ترانههای فاخر، آثار موسوم به ترانههای کابارهای نیز تولید میشوند. 14
دورۀ چهارم (۱۳۵۷ تا امروز)
انقلاب اسلامی ایران و جنبههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن از جمله وقوع جنگ تحمیلی در این دوره بار دیگر ترانه را از نظر محتوا دستخوش تغییر و تحول میکند. از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ موسیقی پاپ و ترانهسرایی به شکل دورههای قبل تقریباً وجود ندارد. جریان موسیقی ردیفی همچنان تداوم مییابد. مثلاً گروههای موسیقی «عارف» و «شیدا» به سرپرستی محمدرضا لطفی و حسین علیزاده که در سالهای ۵۴ و ۵۵ تأسیس شدهاند به نشانۀ بازگشتی نوآورانه به تصنیف کلاسیک به فعالیت خود ادامه میدهند. همچنین دکلمۀ اشعار کلاسیک و نیمایی و آهنگسازی بر مبنای این آثار در این دوره رواج دارد. دیگر آثار این سالها بیشتر محدود به سرودهای انقلابی و جنگی با سازهای نظامیست. از ترانهسرایان برجستۀ این دوره میتوان به هوشنگ ابتهاج، جواد آذر و از آهنگسازان میتوان به فریدون شهبازیان، کامبیز روشنروان، برادران کامکار، برادران عندلیبی، شهرام ناظری، محمدرضا شجریان و پرویز مشکاتیان، اشاره نمود.
از سالهای اول دهۀ ۷۰ کمکم موسیقی پاپ جان میگیرد. این همزمان است با فعالیت خوانندگان لسآنجلسی که از سالهای ۵۷-۵۸ تا اوایل دهۀ ۶۰، با مهاجرت به خارج از کشور و تولید آثاری نهچندان به قوت پیش، به فعالیت خود ادامه میدهند. در این دوره موسیقی کابارهای به شکلی دیگر در آنسوی آبها به فعالیت خود ادامه میدهد. از سوی دیگر نزدیک به دو دهه رکود ترانه (بر مبنای موسیقی پاپ) گسستی میان اندیشۀ ترانۀ نسلهای قبل و بعد انقلاب ایجاد میکند. از مشکلات ترانههای این دوره میتوان به ممنوعیت اشاره به عشق زمینی اشاره نمود. 15
از دهۀ هفتاد ترانههای موفق پس از انقلاب با طیف گستردهای از مضامین عاشقانه، جنگی، حماسی، دینی و... متولد میشوند و با تغییر ارزشها و سلایق جامعه، نسلبهنسل رنگ تازهای میگیرند. رفتهرفته با تأسیس انجمنهای ترانه و فعالیتهای نوجویانۀ ترانهسرایانی چونعلی معلم، محمدصالح علا، سهیل محمودی، اهورا ایمان، افشین یداللهی و حضورخوانندگانی چون محمد گلریز، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری، خشایار اعتمادی، حسامالدین سراج، مهرداد کاظمی، ایرج بسطامی، عبدالحسین مختاباد، محمد اصفهانی و... در عرصۀ موسیقی پاپ و سنتی اتفاقات مبارکی میافتد. امروز نیز همچنان این تلاشها ادامه دارد.
۱-جاودانهها(۱)، پانصد ترانه و تصنیف خاطرهانگیز، مسعود زرگر، انتشارات آتنا، ۱۳۸۳، ص ۳۹ و ۴۰
۲-مکث در مه، نظریات بنیادین ترانه و ترانهسرایی در ایران، سعید کریمی، نشر دقایق، ۱۳۸۶، ص ۱۹
۳- جاودانهها(۱)، پانصد ترانه و تصنیف خاطرهانگیز، مسعود زرگر، انتشارات آتنا، ۱۳۸۳، ص۵۴
۴- مکث در مه، نظریات بنیادین ترانه و ترانهسرایی در ایران، سعید کریمی، نشر دقایق، ۱۳۸۶، ص ۲۲
۵- همان، ص ۵۵
6همان، ص ۲۰-۲۲
7-جاودانهها(۱)، پانصد ترانه و تصنیف خاطرهانگیز، مسعود زرگر، انتشارات آتنا، ۱۳۸۳، ص ۵۸
8- همان، ص ۶۰ و ۶۱
9- همان، ص ۱۸۲
10- مکث در مه، نظریات بنیادین ترانه و ترانهسرایی در ایران، سعید کریمی، ، نشر دقایق، ۱۳۸۶، ص ۲۵
11- همان، ص ۲۷
12- همان، ص ۲۸ و ۲۹
13-همان، ص ۲۹ و ۳۰
14- همان، ص ۳۲ و ۳۳
15-همان، ص ۳۴ و ۳۵