شهرستان ادب: در تازهترین مطلب
پروندۀ رمان فانتزی به معرفی ده اثرِ برتر ژانر علمیتخیلی پرداختهایم. اگر عاشق کتابهای علمیتخیلی هستید و متنفرید از اینکه وقتتان را برای رمانهای غیرمفید هدر دهید پس این راهنمای عالی مربوط به دهکتاب از بهترین کتابهای ژانر علمیتخیلی را از دست ندهید.
1. «تلماسه» اثر «فرانک هربرت»
اگر یکرمان علمیتخیلی وجود داشته باشد که اگر شما به عقب برگردید، باز هم همان را برای خواندن انتخاب میکنید، آن میبایست «تلماسه» یا همان «Dune» باشد. منظورم این است که اصلاً کسی از اینکتاب سیر میشود؟! مناظر حماسی، قهرمانان نجیبزاده، سیاهترین تبهکاران، وحشتانگیزترین مخلوقات! در اینکتاب، «فرانک هربرت» همهچیز را بهدرستی بهتصویر کشیده است و بههمینسبب است که هنوز پس از پنجاهسال، وقتی به فهرست بهترین داستانهای علمیتخیلی در تمام دورانها نگاه میکنیم، اینکتاب همچنان در صدر قرار میگیرد.
داستان بر محور ترکیبی به نام «اسپایس» آغاز میشود؛ مادهای که هم برای سفر فضایی استفاده میشود و هم برای نیروی ذهنی گروه «بن جزریت» لازم است. هرکس اینترکیب را در اختیار داشته باشد، قدرت سیاسی بیپایانی خواهد داشت. ایندارو تنها در یکمنطقه یافت میشود؛ دنیایی بیابانی و بیآبوعلف بهنام «آراکیس»، اما وقتی امپراطور، فرمانروایی اینمنطقه را به خاندان «آتریدیس» میسپارد، درحقیقت تلهای برای آنها ترتیب داده است که «بارون هارکنن» تشنۀ قدرت در آن گرفتار میشود و «پاول آتریدیس» جوان و مادرش تنها کسانی هستند که میتوانند از اینبیابان بگریزند.
آندو به بادیهنشینان ملحق میشوند. اینبیابانگردان محلی میدانند چطور در شرایط بیابانی با میزان اندکی از آب زنده بمانند. آنها کرمهای بیابانی بزرگ را اهلی کردهاند. اینجاست که میفهمیم پاول نتیجۀ نهایی یکآزمایش ژنتیکی تولیدمثلی است که بن جزریت برای تولید افرادی با نیروی ذهنی شگفتآور بهراه انداخته است. پاول مثل مسیحایی برای بادیهنشینان، با استفاده از نیروی ذهنیاش آنها را به ارتشی افسانهای بدل میکند تا خاندان هارکونن و امپراطور را به مبارزه بخوانند.
اینکتاب، اثری هیجانانگیز است که نفس شما را در سینه حبس خواهد کرد و شما را از صفحۀ اول تا آخرینصفحه، به دنبال خود خواهد کشید. وقتی کتاب را در دست میگیرید، واقعاً سخت است که آن را زمین بگذارید. البته در کنار اینهیجان، پیامی زیستمحیطی هم وجود دارد که هرچه داستان جلوتر میرود، ارتباط آن با اثر بیشتر مشخص میشود.
بیتعارف باید بگویم این از آن کتابهاست که شما شیفتهاش میشوید و دوست دارید بیشتر و بیشتر از آن بخوانید. دردسر هم همینجاست! فرانک هربرت در زمان حیاتش پنج جلد از اینداستان دنبالهدار را به پایان رساند. پس از مرگ او، پسرش «برایان هربرت» با همکاری «کوین جی. اندرسون» فهرست کاملی از پیشدرآمدها و دیگردنبالههای کتاب ترتیب داد. «مسیح تلماسه»، جلد اول کتاب، کوتاهترین و بهترین اثر در اینفهرست است که چیز زیادی به داستان اضافه نکرده، اما جذابیت و کشش آن را حفظ کرده است. پس از آن، سایر دنبالههای بعدی کتاب همچون «فرزندان تلماسه»، «خدای تلماسه»، «مرتد تلماسه» و «معبدنشینان تلماسه» بهتندی روبهزوال میروند. آنها طولانیتر، کندتر و شلووارفتهترند! جلدهای متعددی که برایان هربرت و کوین اندرسون به چاپ رساندهاند، تنها در صورتی ارزش خواندن دارند که شما سخت معتاد دنیای تلماسه شده باشید و خودتان را با هرتغییری در نسخههای بعدی سازگار کنید. دنبالهها را فراموش کنید و تنها خود نسخۀ اصلی را بخوانید. ارزشش را دارد!
چرا تلماسه در صدر جدول قرار گرفته است؟
«تلماسه» در فهرست ما رتبۀ اول را به خود اختصاص داده است. این هم دلایلش: تلماسه جایزۀ «هوگو» و افتتاحیۀ جایزۀ «نبیولا» را از آن خود کرده است. آن را یادبود و یادگاری از داستان علمیتخیلی مدرن خواندهاند و «آرتور سی. کلارک» آن را «غیرقابل مقایسه با هیچاثر دیگری مگر «ارباب حلقهها» دانسته است. پس جای تعجب نیست اگر تلماسه بهترین داستان تخیلی جهان است و بهناچار، در صدر فهرست قرار گرفته است. تأثیرهای فرهنگی اینکتاب بر اقتباس سینمایی که از آن ساخته شده، بسیار زیاد است؛ «تلماسۀ جادروفسکی» تقریباً فیلم کاملی است که طراحی لباس، استوری برد، طراحی صحنه و طراحی هنری آن بر بسیاری دیگر از فیلمهای علمیتخیلی مثل «بیگانگان: 2001»، «اودیسۀ فضایی»، «آواتار» و خیل پرشماری از برنامههای تلویزیونی، بازیهای ویدئویی و نسلهای متعددی از نویسندگان علمیتخیلی اثری شگرف داشته است. تعداد اندکی از آثار سینمایی در اینژانر تا ایناندازه دیدنی و اثرگذار بودهاند. بهاضافه اینکه اینکتاب واقعاً خواندنی است! اگر همۀ ایندلایل برای انتخاب اینکتاب بهعنوان یکی از بهترین آثار کافی نیست و اگر اینکتاب واقعاً بهترین نیست، دیگر واقعاً نمیدانم اسمش را چه میشود گذاشت!
2. «کتاب خورشید نو» اثر «جین ولف»
جلد اول اینچهارگانه در تاریکی مطلق آغاز میشود؛ برجهای ممنوعه؛ جایی که «سِوِریان» جوان در «انجمن شکنجهگران» کارآموزی میکند. بهنظرتان شبیه یکداستان فانتزی است؟ پاسختان اشتباه است؛ چون آن برجهای ممنوعه درواقع فضاپیماهایی هستند که مدتهاست در فضا رها شدهاند. تصویر مرد زرهپوشی که ما در یکی از برجها میبینیم، درحقیقت تصویر معروفی از «باز آلدرین» است که در ماه گرفته شده است. بعد درمییابیم که اینها همه مربوط به آیندهای دور است؛ آیندهای که دنیا در آن روبهپایان گذاشته و مردم چشمبهراه یکناجی هستند که خورشید را از نو بسازد.
وقتی سوریان بهخاطر نجات یکی از زندانیان از بدبختی که گریبانش را گرفته، از انجمن شکنجهگران اخراج میشود، ما به دنبال او وارد دنیایی شلوغ، رنگارنگ و مرموز میشویم. اینجا همانجایی است که بیگانگان زندگی میکنند. البته که ما تا مدتی نمیفهمیم آنها واقعاً بیگانه هستند! چرا که همه بهشدت به آنها خو گرفتهاند و هیچکس توجه خاصی به آنها نمیکند. در اینجا انسانهای نیرومندشده و پیشرفتهای تکنولوژیکی عجیب و غریبی وجود دارد، اما دانشی که پشت همۀ اینهاست، سالهاست که مفقود شده است. همچنان که ما راهمان را در طول داستان پیدا میکنیم، میفهمیم چیزهای خیلی زیادی در داستان در جریاناند که ما تنها از گوشۀ چشم به آنها نظر کوتاهی میاندازیم. هربار که شما داستان را از نو میخوانید، چیز تازهای در آن پیدا میکنید و اینطور است که داستان مدام غنیتر، پربارتر و شایستۀ تقدیر میشود.
راوی ما، سوریان، حافظۀ فوقالعادهای دارد، اما هرگز اجازه ندهید که شما را دست بیندازد تا فکر کنید او راوی صادقی است! او همیشه چیزهایی را از قلم میاندازد، بنابراین همیشه غافلگیریهایی در طول داستان انتظار خواننده را میکشند، اما جزئیات داستان آنقدر زیاد است که وقتی سوریان چیزی را جا میاندازد، شما گاه حتی متوجۀ آن هم نمیشوید؛ چرا که همواره جنگها، خیانتها، معجزهها، رازها و حتی مردگانی که زنده میشوند، در داستان وجود دارند. همراهانی در سفر سوریان کنار او حضور دارند که ممکن است قابلاعتماد نباشند. همچنین همدستانی که به دلایلی که او نمیداند، سعی در قتل او دارند؛ حملههایی از جانب موجوداتی وحشتناک و اینکشف خارقالعاده که او، فرمانروای بعدی است.
چرا کتاب در اینفهرست قرار گرفته؟
جین ولف، بهترین نویسندۀ صاحبسبک ژانر علمیتخیلی است. خواندن آثار او همواره لذتبخش است، اما «کتاب خورشید نو» نقطۀ اوج کاری اوست؛ تلفیقی زیرکانه و بینظیر از ژانر علمیتخیلی و ادبیات فانتزی که چنان تأثیری بر کتاب گذاشته که هر چهارجلد آن دستکم یکجایزۀ ارزشمند را تصاحب کردهاند. «سایۀ شکنجهگران» جایزۀ BSFA و جایزۀ ادبیات فانتزی جهان را از آن خود کرده، «چنگال میانجی» جوایز «نبیولا» و «لوکوس» را برده، «شمشیر مجازاتکننده»، «لوکوس» و «داستان فانتزی انگلیسیزبان» را برایش به ارمغان آورده و «فرمانروای قلعه» برندۀ جایزۀ یادبود «جان دبلیو. کمپبل» شده است.
3. «ماه معشوقهای خشن است» اثر «رابرت هینلین»
بیهیچ چونوچرایی باید بپذیریم که«رابرت هینلین» مهمترین چهره در تاریخ ادبیات علمیتخیلی آمریکاست. آثار او بیش از هرنویسندۀ دیگری، زیباییشناختی دشوار آثار علمیتخیلی را مجسم میکنند؛ چنان چیزی که به ترغیب «جان دبیلیو. کمپبل» در «شگفتی» رخ داده است. بهمدت سیسال، از دهۀ 1940 میلادی تا 1970، هینلین چهرۀ غالبی بود که سایر نویسندگان علمیتخیلی چشم به او داشتند. او هرسال، یکی پس از دیگری، رمانهایی مینوشت که هریک بهسرعت به آثار کلاسیک تبدیل میشدند؛ آنقدر زیاد که واقعاً دشوار است از میان آنها، یکی را انتخاب کرد که نمایندۀ کاملی برای آثار او باشد.
اما در نهایت، اثری که پیش چشم ما آمد و انتخاب شد، اینکتاب است: «ماه مشوقهای خشن است». ایناثر، داستان قیام یکی از مستعمرهها در ماه است که بیشتر ساکنان آن را سیاسیون تبعیدی و تبهکاران تشکیل میدهند. قهرمان داستان، شخصیتی به نام «مانی» است. مانی، یکمهندس سادۀ رایانه است که میفهمد ابررایانۀ فرمانروای ماه به خودآگاهی رسیده است و از طریق همینرایانه، او درمییابد اگر صادرات گندم آبزی به زمین متوقف نشود، سرزمین استعمارشدۀ آنها بهزودی با قحطی مواجه خواهد شد. این پیشدرآمد یکانقلاب است که در آن، ماهنشینان برای استقلال خود، با پرتاب سنگ به جنگ زمین میروند. بهتدریج، ماهنشینان پیروز میشوند، اما نتیجۀ جنگ آنچیزی نیست که آنان منتظرش بودند.
در آثار بعدی او، این فلسفهبافیها ممکن است کل کار را دربرگرفته باشند، اما اینجا در اینکتاب، او بهخوبی توانسته آنها را با پلات دراماتیکش در تعادل نگه دارد. احتمالاً بههمینخاطر است که اینکتاب، بهترین اثر اوست. اینکتاب همچنین عبارت «هباینمن» را همهگیر کرده است که شکل مخففشدۀ اینجمله است: «هیچچیز بهتر از یکناهار مجانی نیست» این همان کلمهای است که هینلین بهعنوان نام آخرین بخش از کتابش آن را انتخاب کرده است.
چرا اینکتاب در این فهرست قرار گرفته
«ماه معشوقۀ خشنی است» چهارمین اثر هینلین است که جایزۀ هوگو را از آن خود کرد. همچنین دومیناثر اوست که جایزۀ «تالار شهرت پرومتئوس» را از جامعۀ آیندهنگران طرفدار آزادی شخصی دریافت کرده است.
4. «مخلوع» اثر «اوسولا لو گویین»
«مخلوع» بهعنوان دستاوردی تازه در ادبیات آرمانشهری شناخته شده است، اما ما باید به توضیحی که ذیل عنوان اصلی کتاب در بیشتر ویرایشهای آن ذکر شده، توجه کنیم: «یک اتوپیای دوپهلو (مبهم)». لو گویین در توصیفاتی که از جوامع مختلف در رمانهایش دارد، هرگز رکوراست نیست. همواره شکلی از باریکبینی و ابهام وجود دارد که همان چیزی است که بیشک او را به یکی از بهترین نویسندگان علمیتخیلی بدل کرده است.
در سیارۀ «اوراس» جوامع، انعکاسی از عصری هستند که لو گویین در آن به نگارش مشغول بود. در یکسو، ایالتی به نام «ای- آی اُ» وجود دارد که جامعۀ سرمایهداری آمریکا را به ذهن متبادر میکند و در سوی دیگر، «ثو» که چیزی است شبیه به کمونیسم ساکن در شوروی سابق. در مقابل، در قمر «آنارس»، یکجامعۀ ساختاری آنارشیست بر مبنای تعالیم «اُدو» وجود دارد، اما ما نباید آنارس را اتوپیا قلمداد کنیم؛ چراکه چنانکه شخصیت اصلی ما، «شِوِک» درمییابد، هر شکلی از قوانین سفت و سخت برای زندگی در اینمنطقه حاکم است.
شوک، دانشمندی است که روی نظریۀ نوینی دربارۀ زمان، کار میکند. مادامیکه او در آنارس حضور دارد، همواره محدودیتهایی برای پیشرفتن در زمان، پیش رویش وجود دارد. بنابراین او به اوراس سفر میکند تا آراء خودش را با دانشمندان آنجا درمیان بگذارد؛ جایی که درمییابد با قوانینی متفاوت از سرزمین خودش، اما بههماناندازه هولناک و محدودکننده مواجه میشود.
در فصول متناوب، شوک را در آنارس و اوراس دنبال میکنیم؛ بهگونهای که حوادث در یکمنطقه، انعکاسی از یکحادثۀ مشابه در منطقۀ دیگر هستند و بنابراین ما بهتدریج قادر میشویم این دوجامعۀ متفاوت را با هم مقایسه کنیم. درحالیکه پاکدامنی و خلوص جامعۀ آنارشیستی بهشکلی آشکار بهتصویر کشیدهشده، میتوانیم ببینیم که از خلال مسیرهایی، مزیتهای جوامع سرمایهداری و کمونیستی اوراس نیز بیان شده است.
چرا اینکتاب در فهرست قرار گرفته است؟
بهزیبایی نوشتهشده، بهروشنی قابل درک و سرشار از اندیشههایی است که سبب میشوند در اینرمان، بهطور مدام روی نظراتمان دربارۀ دستگاههای سیاسی مختلف تجدیدنظر کنیم. این مثال خوبی از یک علمیتخیلی بهمثابۀ «ادبیات اندیشهمحور» است. پس جای حیرت نیست که جایزۀ هوگو، نبیولا و لوکاس را برای نویسندهاش به ارمغان آورده است.
5. «تیتان» اثر «دن سیمونز»
یکاثر فوقالعاده، برندۀ جایزۀ هوگو، داستانی فضایی که عناصر روایی افسانههای کانتربری «چاسر» را با داستانهای فضایی آیندهمحور که در آیندهای دور رخ میدهند، درهمآمیخته است. تمام جلدها و نه فقط جلد اول، بر اینفرض بنا شدهاند که جدال انسان با ستارگان اجتنابناپذیر است و دشواریها و دردسرهایی به دنبال میآورد. این اثری بهشدت وحشیانۀ وحشیانه و یکی از آن کتابها و درواقع سریکتابهای لعنتی بینظیر در ژانر علمیتخیلی است که تابهحال نوشته شده است.
دنبالههای ایناثر، شامل دو رمان دوجلدیاند. دوجلد اول، «تیتان» و «افول تیتان» گروهی متشکل از ششمسافر یا بهتر بگوییم «زائر» را معرفی میکند که سفری را به سوی زمان تیتان آغاز کزدهاند؛ سفری که مرگ قطعی را به دنبال خواهد داشت. اینزائران در جستجو، با «شِریک» مواجه میشوند، خدایی که به شکل موجودی است که افسانهها میگویند همۀ زائران را بهجز یکی خواهد کشت و آرزویی را از فرد باقیمانده برآورده خواهد کرد. در طول سفر، زائران، درست مثل سفر چاسر پیش از آنان، هریک قصهای تعریف میکنند و از خلال اینقصهها ما میفهیم چهچیزی هرکدام از آنها را وادار کرده از جانشان بگذرند و به اینسفر بپیوندند.
دوجلد دوم، «اندیمیون» و «قیام اندیمیون» در 300سال بعد میگذرد و به شرح زندگی یکسرباز میپردازد؛ «رائول اندیمیون» که ناعادلانه به مرگ محکوم شده است و از اینمجازات میگریزد تا وظایف خطیر و مهمی را به انجام برساند. مهمترین وظیفۀ او؛ حفاظت از «آئنا»ست، مسافر زمانی که خطر مهمی برای کلیسای پرنفوذ و قدرتمند به حساب میآید.
اینها رمانهای سیاهی هستند که رنجهای فیزیکی، عاطفی و روحی جان آدمی را به تصویر میکشند. اگر بهدنبال داستانهای شاد و خوشحال و خندان هستید، هرگز به دنبال اینکتابها نروید. این «جنگ ستارگان» نیست! پس اگر یککتاب شاد میخواهید، به سراغ آن نروید. تمام اثر سرتاسر تالاری از رنج دنیایی سالخورده و فرتوت و در آستانۀ فروپاشی است و شرحی از شکنجۀ مسافرانی که امیدشان را از دست دادهاند و تمام زندگیشان را برای یافتن جرعهای امید قمار کردهاند؛ برای «مسیحای امید» که به دنبال او هستند که خود در حقیقت مأمور درد و رنج است؛ با دلسوزی و ترحمی به مراتب کمتر از خدایان یونان.
اینکتاب، فوقالعاده است و من حاضرم شرط ببندم بهترین کتاب فضایی علمیتخیلی در کل دنیاست. عناوین و ظاهر شخصیتی بهنام «جان کیت» نشان میدهد که اینجلد از کتاب بهشدت تحتتأثیر اشعار جان کیت نوشته شده و بههمین دلیل، نثری کاملاً شاعرانه دارد، اما درعینحال، کاملاً لبریز از مؤلفههای ژانر علمیتخیلی است.
چرا در فهرست قرار گرفته است؟
«تیتان» برندۀ جوایز هوگو و لوکاس شده است. «افول تیتان» هم جایزۀ BSFA و لوکاس را برده و «قیام اندیمیون» هم جایزۀ لوکاس را تصاحب کرده است. این جلد، جلدی مبهم، قدرتمند و بخشی موفق است که نشان میدهد اگر به ژانر علمیتخیلی توجه شود، چه ظرفیتی را داراست. حتی در سال 2016، تیتان همچنان بهترین مثال استاندارد برای نگارش یکداستان فضایی بود؛ آنهم نه فقط یکداستان فضایی، بلکه یکداستان عمیق فضایی با تم کاملاً انسانی. ساختار روایی شخصیت افسانۀ سیمونز دچار چنان خلوص و جذابیتی است که بهندرت در دیگر آثار اینژانر یافت میشود (بهعنوان استثناء میتوان از نویسندهای ادبی مثل جین ولف و اثر موفقش، «مجموعۀ خورشید نو» نام برد). سیمونز این را برگرفته از ساختار روایی کلاسیک «افسانههای کانتربری» میداند.
تیتان افسانهای عمیقاً انسانی دربارۀ انسانهایی ناقص است؛ اما درعینحال، قسمت وسیعی از نمودار موضوعی را هم دربرمیگیرد: داستان عاشقانه، هیجانانگیز، جنگهای فضایی، جنون آدمکشی، سفر در زمان و چیزهایی بسیار بیش از این. دوجلد اول بینظیرند و دوجلد دوم که دربارۀ وقایعی سالها پس از زمان دو جلد اولاند، مفاهیمی علمیتخیلی و جذاب را به معرض نمایش میگذارند. ببینید، فقط بروید و اینکتابهای لعنتی را بخوانید! آنها بهترین بهترین هستند!
6. «نورومنسر» اثر «ويليام گيبسون»
اگر ميخواهيد با اثرگذارترين رمان علميتخيلي حدود سيسال اخير آشنا شويد، جايي غير از نورومنسر (نوشتۀ ويليام گيبسون) به دنبال آن نباشيد.{واقع این است که} اينرمان سايبرپانك را ابداع نكرده است. دو فيلمي كه چندسال زودتر اكران شد، يعني ترون و بليد رانر، مضاميني از ساب ژانر سايبرپانك را از قبل معرفي كرده بودند. همچنين خود اصطلاح سايبرپانك را نيز گاردنر دوزويس حين صحبت راجع به رماني از بروس بثك به كار برد. با اينهمه، با خاطري آسوده ميتوان گفت بدون نورومنسر، سايبرپانكي نيز وجود نداشت.
نورومنسر اولين رمان علميتخيلي نيست كه به فرودستان و مردم خياباني در آيندۀ نزديك ميپردازد، اما گیبسون با اعتقادی راسخ شخصیتهای داستانش را در ویرانشهرش (اسپراول) سکنی میدهد، و درعینحال، فرهنگي خياباني را ميسازد كه در جهان واقعي محبوب ميشود.
كيس، هكر از كار افتادهاي است كه از دسترسي او به ماتريكس بهوسيلۀ دارويي (سمي) جلوگيري شده است. در همانزمان «مالي» كه يكجنگنجوي خياباني است پيشنهاد ميدهد كيس را در ازاي خدمتش درمان كند.
کیس و مالی، میان جهانی خشونتآمیز از شرکتهای فریبکار و مخفیکاریهای دولت، جانشان را در فضای تهدیدآمیز سایبر به خطر میاندازند. در همانحال ردّی را دنبال میکنند که در نهایت آنها را به وینترمیوت، نوعی هوش مصنوعی که در زمان ممنوعیت ماشینهای هوشمند نیز قدرتمند است، میرساند.
نورومنسر، آمیزهای مهیّج از علوم رایانه و سازوکار فیلمهای تاریک نوآر است که بههیچیک از رمانهای پیش از خود شباهت ندارد؛ رمانی کاملاً اصیل و جذاب، که به آیندۀ نزدیک میپردازد.
چرا کتاب در اینفهرست قرار گرفته است؟
نورومنسر، اولینرمانی است که سهجایزۀ هیوگو، نیوبلا و فیلیپ کی.دیک را برده است؛ اینرمان همچنین حالوهوای ژانر سایبرپانک را معین و گیسبون را یکی از تحسینشدهترین نویسندگان عصر مدرن میکند. نورومنسر نهتنها روح زمانه را نمیگیرد، بلکه آن را خلق میکند و درعینحال اصطلاحهایی چون «فضای سایبر» و «آی سی ای» را در اختیار ما میگذارد و در مسیر توسعۀ شبکۀ جهانی وب، کارساز میشود.
7. «ستارۀ سرنوشت من» اثر «آلفرد بِستر»
جو هولدمن ميگويد: «حوزۀ كاري ما تنها چنداثر بهواقع نبوغآميز بهوجود آورده است و اين يكي از آنهاست». هولدمن دربارۀ ستارههاي سرنوشت من (نوشتۀ آلفرد بستر) صحبت ميكند و حق با اوست. رماني فوق درخشان، با نوآوريهاي بيسابقه كه هيچرمان علميتخيلي پيش از آن چنين كوششي نكرده بود، و تا امروز هم رمانهاي بسيار معدودي در اينراستا تلاش كردهاند. اثر بستر چون طوفاني حوزۀ علميتخيلي را درنورديد و تأثيري بيشتر از هراثر ديگري بر نويسندگان داشت.
اینرمان در اساس کنت مونت کریستوی الکساندر دوماست که از نو در قالب نمایشیفضایی ریخته میشود. گولی فویل، مردی بیگناه و محکومشده به مرگی تدریجی است و تنها کسی است که از حملهای که به سفینۀ فضاییاش میشود نجات مییابد، ولی سفینهای عبوری (پیام کمک) او را نادیده میگیرد. فویل زمانی که برنامۀ بازگشت به زمین را پیش میبرد، خواهان انتقام است و بعد از کشف ثروتی اینامکان را پیدا میکند.
اینرمان از همۀ جنگهای فضایی که تا آنزمان نوشته شده بود، سیاهتر است. رمانی خشن که گولی فویل قهرمان آن نیست، اما زبان غنی و شاعرانه، بازی کلامی و شوخطبعی تندوتیز قلم بِستر، تصویرزنده و باروح از آینده و تعقیب و گریز نفسگیر همگی، ما را با رمان همراه میکنند و مجابمان میکنند بِستر را تحسین کنیم.
سیسال پیش از آنکه ویلیام گیبسون نورمنسر را بنویسد، آلفرد بستر بسیاری از الگوهای سایبر پانک را ابداع میکند. نتیجۀ کار، رمانی است که نمیتوان آن را زمین گذاشت و لازم است بارها و بارها خوانده شود.
چرا کتاب در اینفهرست قرار گرفته است؟
ساموئل آر دلنی مدعی است که اینرمان ازسوی بسیاری برترین رمان تکجلدی علمیتخیلی در نظر گرفته میشود، و روبرت سیلوربرگ میگوید آن را جزو لیست دهاثر برتر هرکسی میداند. قصهای فراموشناشدنی که با هربار خواندنش بهتر و بهتر میشود. اگر اینها برایتان کافی نیست پس در نظر داشته باشید اینرمان از سوی اغلب منتقدان بهعنوان اثری زاینده و بسیار تأثیرگذار بر ژانر سایبرپانک دانسته میشود. اثری گیرا و بسیار انسانی و قصهای تشویشآور دربارۀ مرزهایی که ممکن است انسان برای انتقامجویی بپیماید و پوچی غایی اینحوادث.
اگر اینرمان را نخواندهاید بخوانید؛ چون اگر آن را از دست بدهید نمیتوانید خود را خوانندۀ خوب ژانر علمیتخیلی بدانید و احتمالاً شگفتزده خواهید شد وقتی ببینید چقدر خواندن اینرمان، خوب است و چگونه همچنان، حتی در عصر حاضر تازه و ماندگار است.
8. ساکن برج بلند، فیلیپ دیک
فیلیپ دیک یکی از نویسندگان غیرمتعارف و موفق حوزۀ علمیتخیلی است. احتمالا فیلیپ دیک بیشتر بهخاطر فیلمهایی که براساس کارهایش ساخته شده است، شناخته میشود. فیلمهایی مثل بلید رانر، یادآوری کامل، برداشتی به تیرگی، گزارش اقلیت، دفتر حسابرسی و خدا میداند چه فیلمها دیگری جز اینها. مطمئناً فیلمهای بسیار بیشتری براساس رمانهای دیک نوشته شده است؛ بیشتر از هر نویسندۀ علمیتخیلی دیگری، اما فیلمها را فراموش کنید؛ حتی بهترین آنها، مثل بلید رانر نیز به اسرارآمیزی پرجذبۀ رمانهای دیک نمیرسند.
دیک عادت داشت ایدههای مشابهی را در رمانهای مختلف پی بگیرد. در آثار دیک، اغلب بهواسطۀ مواد مخدر، واقعیت تحلیل میرود؛ حقیقتی مخفی در زیر تصور وهمآلود از جهان وجود دارد، اما آموختن اینحقیقت همیشه بهصلاح نیست. چیزهایی که به آنها معتقدیم غیرقابلاعتماد از آب در میآیند. با وجود این، رمانهای دیک شبیه به یکدیگر نیستند؛ بهعلاوه، دیک آثارش را با طنز تندوتیزی مینوشت که آثارش را همواره به شوخطبعانهترین رمانهای علمیتخیلی تبدیل میکرد.
از آنجاکه فیلیپ دیک بسیار پرکار بود و چون اغلب هم به هدف میزد، بسیار دشوار است که یککتاب را بهعنوان نمایندهای از کارهای دیک انتخاب کنیم. در آخر ساکن برج بلند را که به جهاتی کتاب بسیار نامعمولی به نظرمیآید، انتخاب کردیم؛ چون در آن از غرابت جلوهگرانهای که اغلب در آثار دیک، سروکلهاش پیدا میشود خبری نیست. درواقع بهنظر میآید اینرمان، شبیه به (داستانهای ژانر) تاریخ بدیل نسبتاً متعارفی است که در آن متحدین پیروز جنگ دوم جهانی شدهاند. در نتیجه، در دهۀ 1960 در رمان، آمریکا به سهبخش تقسیم شده است؛ آلمانها بر ساحل شرقی حکومت میکنند و ژاپن ساحل غربی را اداره میکند، درحالیکه ایالت مستقل کمعرضی بهعنوان حائل بین ایندوبخش قرار دارد.
اما رمان، پایان متداولی ندارد. داستان پر از فریبکاری و حقهبازی است، چندنفر از شخصیتهای اصلی پشت هویتهای جعلی پنهان میشوند، بعضی دیگر آثار تاریخی آمریکا را که جعلی هستند، دادوستد میکنند؛ بهعلاوه، آقای تاگوما، مأمور اداریِ اهل ژاپن که تبدیل به مهرۀ اصلی در دسیسۀ یادشده میشود، با یککلت تقلبی به کارگزاری آلمانی حمله میکند. همۀ اینها باعث میشود تا اطمینان نداشته باشیم که چه اتفاقی در حال رخدادن است. بعد از آن به رمانی میرسیم که با کمکِ ئيچینگ نوشته شده است و جهانی را توصیف میکند که در آن، آمریکا جنگ را نباخته است، هرچند که جهان وصفشده همان چیزی نیست که ما میشناسیم.
چرا کتاب در اینفهرست قرار گرفته است؟
یکی از معماهای زندگی حرفهای فیلیپ.کی.دیک این است که چرا تابهحال تنها یکی از جوایز اصلی ژانر علمیتخیلی، جایزۀ هوگو برای ساکن برج بلند را دریافت کرده است. ساکن برج بلند، کتابی شگفتانگیز است که در شمار بهترینهای ژانر تاریخ بدیل باقی مانده است. در ۲۰۱۵، ساکن برج بلند با یکسریال به تلویزیون نیز راه پیدا کرد.
گزینههای دیگری هست که ما میتوانیم بهراحتی در شمار آثار دیگر دیک در اینجا مطرح کنیم. اگر کتاب خواندنی دیگری میخواهید، به شما یوبیک را ارائه میکنیم: دیگر رمان کلاسیک دیگری از دیک که از محبوبیت کمتری برخوردار است، ولی همۀ شایستگیهای او را بهتصویر میکشد.
9. «دستبهاسلحه» اثر «ایان بنکس»
ایان بنکس با اولینرمان بحثبرانگیز خود، «کارخانۀ زنبور»، پا بهعرصۀ ادبیات گذاشت، داستانی خشونتآمیز دربارۀ دختری که تحتعنوان پسری مقطوعالنسل بزرگ شده بود. نویسنده، اینایده را با دو رمان دیگر دنبال میکند که هردو آگاهی و علاقۀ او نسبت به ژانر علمیتخیلی را نشان میدهد، بنابراین جای تعجب نداشت زمانیکه او رمانی ساده و قابلفهم در اینژانر نوشت. بخش غافلگیرکنندۀ ماجرا این بود که دست به اسلحه اپرای فضایی اصیلی پر از جنگ، تعقیبوگریزهای اضطراری و انفجارهای حماسی است؛ با اینهمه آنچه که توجه همگان را به خود جلب میکرد این بود که رمان، نوعی آرمانشهر سوسیالیستی، میانستارهای و عظیم را معرفی کرد: تمدن.
«تمدن» موفقیت زودهنگامی را برای بنکس به همراه داشت و طی ۳۰ سال بعد، او به نوشتن ۹ رمان دیگر و چندداستان کوتاه دربارۀ «تمدن» (که به یکی از محبوبترین و جذابترین مجموعههای علمیتخیلی تبدیل شدهاست) پرداخت.
بهترین مثال در اینباب دستبهاسلحه است. زاکالوه یکمزدور است، یکسرباز کارآمد و بیرحم که در گذشته چندبار برای گروهی زیرزمینی کار کرده است، اما هماکنون برای مأموریتی تازه، فراخوانده شده است. در فصلهای فرد کتاب، مأموریت اخیر را دنبال میکنیم، اما در فصلهای زوج، ما به مأموریتهای پیشیناش و عقبتر به دوران کودکیاش برمیگردیم. افشاسازی نهایی هویت حقیقی زاکالوه بیرحم و نفسگیر است.
ساختار منحصربهفرد رمان، عاملی است که آن را به داستانی قدرتمند تبدیل میکند و داستان با آمیزهای از ظلم، خشمی نامطلوب و هوشی درخشان که مخصوص بنکس است، روایت میشود و اینویژگیها میتوانند محبوبیت فوقالعاده او را توضیح دهند.
چرا کتاب در اینفهرست قرار گرفته است؟
مجموعۀ تمدن یکی از عالیترین نمونههای ژانر علمیتخیلی است: آرمانشهری کمونیستی که عملاً مؤثر واقع میشود. علاوهبراین، جهان تمدن مملو از ابداعات شگفتانگیزی است: مثل سفینههایی که آنها هم شخصیت مخصوص و معمولاً اسامی بامزۀ خود را دارند.
همۀ رمانهای «تمدن» ارزش خواندن را دارند و بهراحتی میتوان گفت که «دستبهاسلحه» ارزشمندترین آنهاست. برخی «بازیکننده» را بهعنوان بهترین رمان از سری «تمدن» معرفی میکنند؛ از آنجاکه رمان هیجانانگیز و پرحادثهای است که ارتباط و هماهنگی فردی بین شخصیتها برقرار میکند؛ بهعلاوه، به شما جهان بزرگتری را معرفی میکند بیآنکه بیشازحد کلافهکننده شود.
10. «سهگانۀ بنیاد» اثر «ایزاک آسیموف»
آسیموف (بههمراه هاینلاین و آرتور کلارک)، یکی از سهستارۀ درخشان ژانر علمیتخیلی بود که اول از همه، در اواخر دهۀ ۱۹۳۰ به محبوبیت رسید. آسیموف برای رسیدن به تسلط مسلطشدن در اینحوزه، برای ۳۰ سال بعد از آن نیز تلاش کرد.
شاهکار او همین قوس داستانی (نوعی داستان گسترده و دنبالهدار) است که از گیبون و انحطاط و سقوط امپراطوری روم تأثیر گرفته است.
داستان با یکامپراطوری عظیم شروع میشود که آرامش و تمدن را در سطح وسیعی میگسترد، اما هری سلدون (شخصیت اول داستان) علم روانشناسی تاریخی را که ترکیبی از جامعهشناسی، تاریخ و ریاضیات است، بهعنوان یکروش معتبر برای پیشبینی آینده، بسط میدهد. بهلطف روانشناسی تاریخی، سلدون پیشبینی میکند که امپراطوری درآستانۀ سقوط در یکعصر تاریک است که ۳۰هزارسال ادامه دارد؛ اما اگر از روشنای مدنیت محافظت شود، فرصتی ایجاد میشود که اینعصر تاریک فقط هزارسال طول بکشد. بنابراین سلدون دانشی بنیادین را در انتهای انتهای کهکشان، جایی که امپراطوری جدیدی ممکن است ایجاد شود، پایهریزی میکند.
برای مدتها، همهچیز همانطور که سلدون پیشبینی کرده بود، پیش رفت: دانش بنیادی بستری برای جریان علمی بود. امپراطوری بهطورکلی روبهزوال بود، اما پیروزی حاصل میشد. اما بعد از آن چیزی اوضاع را بههمریخت که سلدون نتوانسته بود آن را پیشبینی کند: یک تغییر، میول، کسی که با یکقدرت غیرقابل پیشبینی در کهکشان پدیدار میشود؛ بهعلاوه، میول حرفهایی را دربارۀ ایجاد بنیاد دوم در طرف دیگر کهکشان شنیده بود و بر آن بود تا آن را پیدا کند و از بین ببرد، اما اینبنیاد دوم چیست و کجا پنهان شده است؟
چرا کتاب در اینفهرست قرار گرفته است؟
حماسی جاهطلبانه و خواندنی؛ «سری بنیاد» بهحق جایزۀ هوگو را برای بهترین مجموعهکتاب منتشرشده دریافت کرد، و این تنها زمانیاست که اینجایزه به ایننحو داده شده است.
اینهمان ژانر علمیتخیلی حیرتانگیز است. «سری بنیاد» یکی از رمانهای علمیتخیلی بسیار سختگیر است که هدف آن ساختن وجه علمی اثر به واقعیترین شکل ممکن است.
اینمجموعه، نوعی از ژانر علمیتخیلی است که بیشتر روی قسمت «علمی» کلمۀ تأکید میکند تا اینکه بخواهد برای توصیف علم از جنبههای سحرآمیز استفاده کند.
در طول تمام اینگسترشهای معطوف به اندیشۀ اصلی، آسیموف کوشید تا با مجموعۀ «ربات» خود، هرچند بهصورت نهچندان راضیکننده، آیندهای را خلق کند که در آن تمام داستانهای علمیتخیلیاش با هم پیوند داشته باشند.
ترجمه: پرستو علیعسگرنجاد، حسین سامانی