موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم طاهره احمدنژاد

کوچکِ انقلابی | معرفی کتاب «زندانی کوچک» اثر سیدحسن حسینی ارسنجانی

16 اردیبهشت 1398 14:48 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
کوچکِ انقلابی | معرفی کتاب «زندانی کوچک» اثر سیدحسن حسینی ارسنجانی

شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ وطن امروز:برخی معتقدند که بعضی کارها مخصوص بزرگسالان است و دخالت کم سن و سال‌ها به علت خامی و کم‌تجربگی چه بسا کارها را خراب هم بکند. اما باید گفت در سرزمین ما ایران صحنه‌هایی در تاریخ رخ داده است که اصلاً سن و سال در آن دخیل نبوده است، مانند ماجرای انقلاب اسلامی و یا هشت سال دفاع مقدس که ما شاهد رشادت نوجوان‌های بسیاری بوده‌ایم.

رمان «زندانی کوچک» از یک دیوارنوشته شروع می‌شود؛ دیوارنوشته‌ای در یکی از روستاهای اطراف شیراز، که معلوم نیست کار چه کسی است. مردم شهر که حتی سواد ندارند، نمی‌دانند چه اتفاقی افتاده است؛ اما قضیه برای ژاندارمری خیلی جدی است و دلش می‌خواهد نویسندۀ این شعار را دستگیر کند. شاید در اول داستان همه از خود بپرسند خب، نوشتن شعار برای کسانی که حتی سواد خواندنش را ندارند، چه سود و یا زیانی دارد؟! اما کشمکش‌هایی که ژاندارمری و حتی ظلم به بی‌گناهی که روی دیوار خانه‌اش این شعار نوشته شده است، ماجرا را بزرگ‌تر جلوه می‌دهد.

ژاندارمری به سراغ معلم روستا می‌رود و بی‌چون و چرا دستگیرش می‌کند و مدعی است که تنها معلم است که سواد دارد و شعارهایی مثل مرگ بر شاه برایش معنا دارد. زینل که یکی از نوجوانانی است که در روستا سواد درست و حسابی دارد، رابطۀ تنگاتنگی با معلم دارد. او می‌خواهد هر طور شده به معلم کمک کند و او را از زندان برهاند. زینل از اینجا به بعد وارد ماجراجویی‌های شجاعانه‌ای می‌شود که موجب می‌شود شخصیت فوق‌العاده‌ای که در درونش دارد، آشکار شود؛ به طوری که کسی باورش نمی‌شود یک نوجوان از پس این اقدامات بربیاید.

زینل، دست‌هایش را به هم مالید و گفت: «اگه خدا بخواد، حالا دیگه آقای مدیر رُ آزاد می‌کنن.»

- «ان شاءالله»

شبِ قنات، تیره‌تر از شب‌های دیگر بود. شب به نیمه رسیده بود، اما لذت کاری که کرده بودند، خواب از چشمان‌شان رمانده بود. نشسته بودند و از هر دری صحبت کردند. زینل آه کشید و گفت: « کاش می‌شد از اوضاع و احوال داخل پاسگاه باخبر شیم و ببینیم با کاری که امشب انجام دادیم، چه تصمیمی دربارۀ آقای مدیر می‌گیرن» رسول فکری کرد و گفت: «این که کاری نداره؛ پاشو ببرمت تو پاسگاه»

زینل تلخ خندید و گفت:« سر به سرم می‌ذاری فلز خراب؟»

- « نه جون تو؛ خیلی هم جدی می‌گم. می‌گی نه، پاشو تا ببرمت»

- «چجوری؟»

- «از راه قنات. یکی از چاه‌های قنات تو پاسگاهه، ولی باید خیلی راه بریم»

(بخشی از کتاب. صفحه )

نویسنده تلاش کرده است تا از فضای روستایی که در داستان جاری است، بهترین استفاده را بکند؛ به‌طورمثال قنات یکی از الهامات نویسنده است و صحنه‌های بسیاری را با کمک قنات خلق می‌کند و مخاطب از توصیف قنات و کارکرد آن لذت می‌برد. حتی در آخر داستان زینل باز هم از قنات کمک می‌گیرد و تحسین همه را برمی‌انگیزد.

از بخش‌های جالب توجه داستان، توصیفات پاسگاه و شخصیت‌های درون پاسگاه هستند که نشان‌دهندۀ این است که شور انقلاب توانسته است حتی قلوب کسانی که هر روز جلوی پرچم شاهنشاهی به احترام می‌ایستند هم تسخیر کند.

صحنۀ بزرگی‌ها و شجاعت زینل را می‌توان در جایی دید که او در پاسگاه به صورت وارونه آویزان شده است و شکنجه‌ها را مانند هر بزرگ‌مردی تحمل می‌کند. به طوری که استوار تیموری که خیلی خشن است، از او ناامید می‌شود. اما نقدی در همین صحنه می‌تواند وارد باشد و آن مقاومت بی‌حد یک نوجوان است که شاید غیرطبیعی به نظر برسد.

این داستان که برگزیدۀ اول جشنواره داستان انقلاب است، توانسته است به‌خوبی دلاوری نوجوان انقلابی را حتی در روستا، که به‌ظاهر مکانی دور از هیاهوهای انقلابی است، به تصویر بکشد.

نقدی که می‌توان به محتوای کلی این داستان گرفت، این است که در تمامی قضایا همه‌چیز به نفع انقلابیون تمام می‌شود و حتی شخصیت اول داستان خیلی راحت از پس هر کاری برمی‌آید. در این صورت دیگر تنشی برای مخاطب باقی نمی‌گذارد و همه‌چیز برایش قابل پیش‌بینی است و آن پیروزی مسلم انقلابیون است. بهتر بود نویسنده این‌قدر یک‌سویه داستان را روایت نمی‌کرد تا داستان بیش از این جذاب می‌شد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • کوچکِ انقلابی | معرفی کتاب «زندانی کوچک» اثر سیدحسن حسینی ارسنجانی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.