شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری تسنیم: مجموعهشعر «تا همین غزل» اثر غلامعلی مهدیخانی (مجرد) در اسفند 1396 توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسید. همانطور که از نام مجموعه پیداست، همۀ شعرهای مجموعه در قالب غزل هستند.
اینکتاب 128 صفحهای 53 غزل روان در وزنهای مختلف دارد. شاعر برای هرکدام نامی انتخاب کرده که جان کلام را در هرغزل بازگو میکند. طراحی جلد، فونت شعرها و رنگ صفحهها درمجموع حسی نوستالژیک و آرامبخش را منتقل میکنند. با کمی دقت در طرح جلد کتاب «تا همین غزل» بهخوبی فضای شعرها درک میشود. غزلهایی که انسان را به گذشته میبرند و لحظاتی آرام را نوید میدهند که با تخلص «مجرد» امضا شدهاند.
غلامعلی مهدیخانی، که میتوان گفت بسیار به «غزل» دلبستگی دارد، نهتنها به چهارچوب و ساختار غزل پایبند است، بلکه به نمادها و اجزای اینقالب شعری هم علاقه دارد؛ تا جاییکه ردیف یکی از غزلهای اینکتاب کلمۀ «ردیف» است. ایشان از شکلها و انواع مختلف ردیف در مجموعهشعر «تاهمینغزل» استفاده کرده است.
ردیفهای مرکب و بلند یا ردیفهای خیلیکوتاه، بهکار بردن ردیفهای متجانس و استفادۀ بسیار از آرایههای ادبی مانند ایهام و تلمیح و... از پختگی و کاربلدی شاعر در ساختارشناسی غزل حکایت دارند. شعرهای نو-قدمایی اینکتاب، اشارههای بسیاری به بیتها و مفاهیم گذشتگان و میراث ادبیات فارسی ـ بهخصوص غزلهای حافظ ـ دارند. قوانین ساختاری و آوایی در اغلب شعرها رعایت میشود و شاعر برای نشاندادن قدرتش در غزلنویسی، تکنیکهای زیادی را به نمایش گذاشته است.
وفاداری شاعر به قالب غزل باعث نشده است که تنها عاشقانه بسراید و یا حرفهای ازسکهافتاده را تکرار کند؛ بلکه شعرهای اینمجموعه را بهخاطر تصویرسازیهای زیاد، فضاهای جدید و وحدت محتوایی آنها میتوان جزء غزلهای نو دانست. مفاهیم خاص و گاه فلسفی که ذهن شاعر را درگیر کردهاند، با اصطلاحها و زبان امروزی و باتوجه به فضا و زمان حال به مخاطب منتقل میشوند. البته در این میان گاهی تناقضی پیش میآید که گویا اجتنابناپذیر است؛ تغییر در سبک زندگی و ذائقۀ مخاطب، قریحه و ذوقش را تغییر داده و نمیتواند درک درستی از کلمهها و نمادهای قدیمی داشته باشد.
یکی از دلایل پیچیدگی و ابهام در شعر مدرن از اینحقیقت ناشی میشود که سمبولهای پذیرفتهشده از زندگی ما رخت بربسته است؛ سمبلهایی که باید مأوا و نمایانگر عمیقترین احساسات ما باشند.
درگذشته، مردم بیواسطه با طبیعت ارتباط داشتند و وقتی شعر میسرودند، نمادهای طبیعی درست و بهموقع و آنطور که کارکرد داشت، وارد شعر میشدند و اثر میگذاشتند؛ اما در زمان ما انسانها از طبیعت فاصله گرفتهاند. حالا وقتی کلماتی که یادآور طبیعت هستند ـ مثل گل و قناریـ در شعری بهکار میروند، مانند شعر «مرگ قناری» که پر است از گل و چلچله و آهو و قناری، همچون میراثی مانده در حافظۀ تاریخی، فرایادمان میآیند و دیگر رنگوبوی چندانی ندارند و گویا زنده نیستند.
اشیا و موجودات در مکان و زمان حضور دارند؛ یعنی در خود نیرو و روحی دارند که هنرمند حساس و قدرتمند میتواند روح آن شیء و آن مکان و حتی آن یکلحظه را فراچنگ آورد و برای همیشه در یک بوم نقاشی (صندلی و اتاق خواب ونگوگ) و یا یک سطر شعر ثبت کند و آن را ابدی سازد.
وجود مکان حقیقی یا مجازی از زمان شاهنامه در شعر ایرانی حضور داشته، اما در غزلها که عموماً بیتها مستقل از یکدیگر عمل میکنند و روایی نیستند، مکان بیشتر در حد نام یکشهر بهکار میرود و کمتر فضا و موقعیتآفرین است؛ اما با امکاناتی که غزلهای روایی امروزی ایجاد کردهاند، مهدیخانی توانسته با مکانها و اشیای جدید، موقعیتهایی خلق کند که در دل آنها از مفاهیم پیچیدهتر شاعرانه بگوید.
توجه به طبیعت و توصیف فضا، مکان و تجسمبخشیدن به شیء و درمجموع مکانمندی، خصیصهای است که میتوان به شعرهای اینکتاب نسبت داد؛ مثل موقعیتهایی که شاعر با توجه به صندلیهای یک پارک در شهر یا دانشسرا و دبیرستان در شعرهایش ایجاد کرده است.
یکی از معانیِ شعر، ساختن است؛ ساختن چیزهایی که قبلاً وجود نداشتند. شاعر با ظرافتی که در نگاهش دارد، عنصر خلاقی که در ذات تجربههای زیستهاش نهفته است را میبیند، آن را پرورش میدهد و درکی کلی و نظاممند از اشیا و امور به دست میدهد. بنابراین شاعران نهتنها به هنر خود، یعنی شعر، ظرفیتهایی را اضافه میکنند، بلکه به مخاطبان و همعصران خود فرصت دیدن عمق تجربیات زندگی را میدهند. با ایناوصاف میتوان «غلامعلی مهدیخانی» را با تلاشهای فراوانی که در حوزۀ شعر کرده، ذخیرهای برای آیندۀ شعری اینکشور دانست.