موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

خوانش ناتورالیستی «تحریر دیوانگی» مهدی زارع | یادداشتی از رسول گلپایگانی

19 خرداد 1398 12:43 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
خوانش ناتورالیستی «تحریر دیوانگی» مهدی زارع | یادداشتی از رسول گلپایگانی

شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ صبح نو:‌  همیشه آغاز سخن دشوار است، ‌چه رسد به اینکه بخواهی در یادداشتی مختصر خواننده و مخاطبی را ترغیب کنی به خواندن رمانی از نویسندهای که جوان است و در ابتدای راه؛ وقتی میگویم ابتدای راه، به این معنی نیست که در ابتدای راه نویسندگی باشد، بلکه منظورم در آغاز راه مطرح و شاخص شدن است. مهدی زارع مثل بسیاری از نویسندگان جوان، سال‌ها تجربۀ تمرین، تدریس و نوشتن دارد، ولی خب وارد بازار نشر شدن خود مقولهای متفاوت است.

پیشتر و در جایی دیگر یادداشتی در خصوص رمان «اتوبوس پاکستانی»، نخسستین رمان رسمی مهدی زارع، نوشته بودم و الآن که مشغول شدهام به نوشتن یادداشتی برای رمان تازه‌منتشرشده‌‌اش، یعنی «تحریر دیوانگی»، میبینم که میتوان در همان قالب یادداشت قبلی برای این رمان هم نوشت؛ برای من که با اندیشههای فلسفی خو گرفتهام، جای بسی خوشحالی است که نویسندهای در کتابهایش حرفهای مشترکی را در یک گونه و ژانر ادبی تکرار میکند. برای من این موضوع این معنا را دارد که با نویسندهای مواجه شدهام که حرفی برای گفتن دارد، نویسندهای که غرق تکنیکهای داستاننویسی و لفاظیهای ادبی نیست و برای ادبیات تعهدی قائل شده است، تعهدی در معنای مسئولیت اجتماعی.

وقتی اثری از این نویسنده را میخوانیم، باید منتظر یک ماجرای بیزمان و بیمکان باشیم گویا، یا اگر هم خبری از زمان و مکان باشد، در لایههای زیرین اثر قرار گرفته و ظاهراً برای نویسنده اهمیت چندانی نداشته است. وقتی اثری از ایشان را میخوانیم، باید کلیشهها را به یک سو بنهیم و آمادۀ حضور در جهانی تلخ و متفاوت بشویم. بله، کم‌کم داریم ورود می‌کنیم به حرف اصلی این یادداشت؛ میخواهیم تحریر دیوانگی را از دیدگاه ناتورالیسم بررسی کنیم.

زارع در تحریر دیوانگی مشابه آن کاری که پیشتر در اتوبوس پاکستانی انجام داده بود را تکرار کرده است؛ یعنی نوعی آشناییزدایی. او تصویری از روستا و اخلاق و منش روستا ارائه میدهد که بسیار متفاوت است با آنچه در ذهن مخاطب ایرانی شکل گرفته است. مطابق آنچه رمانهای ایرانی و حتی سریالهای تلویزیونی برای ذهن مخاطب ساختهاند، روستایی مظهر پاکی و صداقت و روستا محیطی امن برای مردم است؛ اما آنچه در کارهای مهدی زارع میبینیم، این‌گونه نیست و بعضی از شخصیتها در روستا هم همچنان که در شهر، در پی منافع شخصی هستند و ممکن است برای یک متر زمین دچار پلیدیهایی در رفتار شوند.

همین موضع، یعنی بیان آنچه مخاطب به شنیدن و تجربۀ آن عادت ندارد، گام نخست مکتب ناتورالیسم است که ظاهراً نویسندۀ تحریر دیوانگی به آن دلبستگی دارد و در دو اثر شاخصش از آن بهره جسته است. به این تعریف از ناتورالیسم توجه کنید:

«ناتورالیسم سانسوری را که جامعه بر بخشی از مظاهر طبیعت و زندگی اعمال کرده است، در هم می‌شکند. از چیزهایی سخن می‌گوید و مناظری را تشریح می‌کند که در آثار ادبی رئال راه پیدا نمی‌کنند و همین خصیصۀ ناتورالیسم است که پای‌بندان عرف و عادت و قراردادهای اخلاقی را به خشم می‌آورد.» (سید حسینی، 1387، 408) این تعریف دقیقاً همان عملی است که زارع در آثارش انجام میدهد.

حالا باید موضوع را به صورت جزئی بررسی کنیم و اشاره کنیم که داستانهای ناتورالیستی چه درونمایههایی دارند:

1-        مسئلۀ وراثت

2-        توجه به علم فیزیولوژی

3-        نفی آزادی و بیان جبر تاریخی و اجتماعی

4-        توصیف دقیق و شرح جزئیات وقایع

5-        پایان غمانگیز و ناخوشایند

6-        استفاده از زبان محاوره

7-        به کار بردن واژگان و مفاهیم به‌اصطلاح تابو

8-        دشوار بودن زیستن

هرچند ممکن است همۀ این موارد در یک اثر داستانی وجود نداشته باشد، یا اینکه به‌نسبت سایر گزینهها کمرنگ باشد. راوی کتاب تحریر دیوانگی -که نامی هم ندارد- سرنوشت تلخی دارد؛ مانند انسانی که مکتب ناتورالیسم معرفی می‌کند، موجودی مقهور طبیعت و زبون که اختیاری برای انجام کارهایش ندارد و طبیعت و البته وراثت همه‌چیز زندگی‌اش را از پیش مشخص کرده‌اند. این موجود که خصایل حیوانی فراوانی هم دارد، معمولاً سرنوشتی بسیار تلخ و غم‌بار انتظارش را می‌کشد. راوی این کتاب خیلی تلاش میکند که خودش را از چنین ورطهای نجات بدهد؛ بعد از اینکه همۀ آنچه سالار افخم اندوخته بود به او میرسد، تصمیمهایی برای زندگیاش میگیرد، ولی نمیشود آنچه میخواهد بشود.

در این قسمت درونمایههای ناتورالیستی را در رمان تحریر دیوانگی پیگیری میکنیم:

-           نفی آزادی و بیان جبر تاریخی و اجتماعی:

ناتورالیستها به پشتوانۀ دو عامل مهم محیط و وراثت، آدمی را در برابر سرنوشت مقهور و تسلیم میانگارند.

«مرد بلندقد گفت اگر سمسار پدر و مادرش را نکشته بود، آنها خانههایشان را از پدرش میخریدند. گفت مگر میشود که ارباب و زنش سالم باشند و سه‌روز بعد از آمدن سمسار هر دوتایشان با هم بمیرند؟ » (ص58)

«دوباره چه نقشهای چیدین؟ بابات این کوهیارو بیرون کرد و اون بدبختی را به بار آورد و تو به بابام گفتی مزد برادرزادههای این جادوگرو نده و بابام مرد. حالا دو تایی ایستادین که این بدبختها رو بیرون کنین. » (ص 82)

«نه میتوانم در گذشتۀ خودم تغییری ایجاد کنم، نه در گذشتۀ دیگران. » (ص129)

مشاهده میکنید؟ لایههای عمیقی از جبر در سطرهای متعدد تحریر دیوانگی وجود دارد، جبری تاریخی و اجتماعی که شرایط زندگی راوی و شخصیتهای رمان را کاملاً تحت تاثیر قرار داده است.

-           توجه به علم فیزیولوژی:

ناتورالیستها به جای ارائۀ تصویری درونی یا روانی از شخصیتها، به وجهۀ بیرونی یا جسمی آنها توجه میکنند. زولا در مقدمۀ ترزراکن مینویسـد: «در تـرزراکن مشخّصـات اخلاقـی و روحـی اشـخاص را تشریح نکردم، بلکه به تشریح وضع مزاجی آنها پرداختم» (سید حسینی، 1381 :422 )

به بخشهای مختلف رمان که دقیق شویم چنین گرایشی به وضوح دیده میشود:

«سمسار از اولین باری که دیده بودمش پیرتر شده بود، خیلی پیرتر. پشتش خمیده و چین و چروکهای پیشانی و صورتش پررنگتر بود. دستش میلرزید. انگار اسید معده تا گلویش بالا آمده که دندانهای چانهاش را به هم فشرد و بزاق دهانش را فرو داد. » (ص 59)

«سرم سنگینی میکرد و معدهام میسوخت و مدام ضربه میزد که بالا بیاورم. از شانه گرم بودم و گرما به کمر و شکمم که میرسید، انگار حولۀ نمدار گرم دورشان پیچیده باشم، داغ میشد. دستهایم به تنم سنجاق شده بودند که هماهنگ با هم جلو میآمدند و عقب میرفتند.» (73)

«به غیر از چشمهای سیاه کوچک و لبهای بور، تمام سرش سفید است. پوست چروکیده، موهای تنک، ابروهای کم‌پشت، چند موی درشت زیر چانه و حتی کرکهای ریز روی گونهاش هم سفیدند. تمام موقرمزها برادرزادههایش هستند. » (ص64)

-           توجه فراوان به جزییات در توصیف:

جزییات در داستانهای ناتورالیستی اهمیت فراوانی دارد و نویسندۀ داستان ناتورالیستی همه‌چیز را موبه‌مو گزارش می‌دهد. خواننده تصور میکند نویسنده پیش از نوشتن رمان، دوربینی گرفته و همۀ تصاویر و جزییات را ثبت کرده و آنگاه از روی عکسها نوشتن را شروع کرده است.

«به چشمهای قهوهای روشن غریبهها نگاه کردم. به پایینتنۀ باریک و قدهای نسبتاً کوتاهشان، به مهرهها و پارچههای رنگی زیادی که زنها روی کتهای مردانۀ گشادشان سنجاق کرده بودند. به کودکان زیادی که با چادر روی پشت مادرها و پدرهایشان بودند و مگسها دست از سرشان بر نمیداشتند. به ریشهای تنک، به موهای ژولیده. » (ص 81)

استفاده از زبان عامیانه، به کار بردن اصطلاحات تابو، پایان ناخوشایند و سایر درونمایههای آثار ناتورالیستی در تحریر دیوانگی کم و بیش دیده میشود و شاید در مجالی دیگر بشود به تفصیل در مورد آنها نوشت و تحلیل انجام داد. این مختصر صرفاً برای ترغیب مخاطب بود به خواندن این رمان و تأکید بر این موضوع که نویسنده برای این کار زحمت زیادی کشیده است و مخاطب با کتاب مهمی مواجه خواهد شد.

در پایان ذکر این نکته هم اهمیت دارد که «شهرستان ادب» به عنوان ناشر این رمان، گام بلند دیگری به سوی جذب مخاطب برداشته است. گامی متفاوت و همراه با آشناییزدایی در انتخاب، حمایت و چاپ یک رمان مستقل ایرانی.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • خوانش ناتورالیستی «تحریر دیوانگی» مهدی زارع | یادداشتی از رسول گلپایگانی
  • خوانش ناتورالیستی «تحریر دیوانگی» مهدی زارع | یادداشتی از رسول گلپایگانی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.