شهرستان ادب: شعر سبک اصفهانی (هندی) بیش از هر شاعر دیگری با نام صائب گره خورده است. در روز بزرگداشت این شاعر شهیر، یادداشتی میخوانیم از علی داودی که به این سبک شعری و نفوذش در جامعۀ شعری و تأثیراتش نگاهی داشته است:
هر شعر پارهای از هویت ماست. دلیل تعلق خاطر ما به یک شعر یا یک شاعر نیز ناشی از همین همهویتی و یکپارچگیست. هر شعری بخشی از وجود ما را شکل میدهد و یا دستِکم با اشاره و و تکرار و تأکید آن را تقویت میکند. لذا ضرورتی ندارد شعرها مشابهتی با هم داشته و همه بر یک سیاق باشند. کما اینکه شعرهای مکتب خراسانی تماشا و حضور در عالم بیرون و عینی را شکل میدهد و شعرهای عراقی رهنمای ما به خلوت عالم درون است. اما شعر در مکتب هندی (همان اصفهانی) چه کارکردی دارد؟ برای پاسخ به این سؤال، توجه به شرایط و عوامل مؤثر در پیدایش شعرهای مذکور ضروریست.
مکتب هندی پیامد رفع فتنۀ اول و دوم مغول با استقرار سلسلۀ صفوی و قدرت گرفتن حکومت ملی، اندکاندک به ظهور میرسد.
ایرانی که درگیر جنگهای مدام داخلی و خارجی بوده است، بعد از قرنها به یک ثبات نسبی و مهمتر از همه یک حکومت ملی رسیده که حکمی سراسری دارد. از سویی انتقال پایتخت به شهر اصفهان، ساخت مجموعۀ رؤیایی نقش جهان، انواع مساجد و پل و حمام و ابنیۀ عام المنفعه، زمینه را برای رشد و توسعه رشتههای هنری فراهم میآورد. این پایتخت جدیدالتأسیس درواقع آرمانشهری برای هنر است؛ آن هم بهواسطۀ حضور مقتدر شاه هنری درباری و نوعاً تزیینی و پرجلوه از قبیل نقاشی دیواری کاخ و مقبره و مسجد و امامزاده و معماریهای افسانهای شیخ بهایی.
اما شعر که مورد عنایت دربار نیست، مجال مییابد تا خود را از قید دیرسال حکومت، از نعمت و منت، رها کند و پا به عرصۀ زندگی شخصی شاعر و به طبع مردم بگذارد. د واقع سبک هندی (اصفهانی) نخستین قدم عمومی شدن شعر است.
ناگزیری شاعر در فردیت، زمینهای برای تجربه است و طبعاً دمِدستیترین نوع تجربه نیز زندگی و کار و شغل و حرفه است. در شعر این دوره توجه به کار چنان قویست که میتوان شعر اصفهانی را شعر مشاغل نامید. البته این میزان حضور مشاغل گویای رشد صنعت نیز میتواند باشد؛ چنانکه به نقل از تاریخ صنایع نساجی و فلزکاری و... در این دوره پررونق بوده است.
بههرروی دیگر الگوی عراقی می و مطرب و بلبل و ساقی و صبا، کاری از پیش نمیبرد و شاعر به عناصر واقعی و دمِدستی و شناختهشده چون نخ و سوزن و اره و تبر و بیل و عینک و... روی میآورد.
از این منظر شعر اصفهانی جریان بسیار مدرنیست که نوع شعر آن دیگر در پی ارضای طبع قدرتمندان بیفرهنگ و یا توصیه به اخلاق و نگرش به باطن نیست؛ بلکه شعریست با حکمتی شخصی که حتی اگر بخواهد همان سخن کهن را بگوید، با معیارها و ابزار خود خواهد گفت که ابزارآلات جهان ملموس است.
باری شعر اصفهانی در ساخت، آمیزهایست از صنعت (تکنیک) و تزیین! شعری که علیرغم پیچیدگی و ظاهر رنگارنگش چندان مشکل نیست؛ چراکه با کشف الگوی صنعتگری آن ساختنش از عهدۀ هر انسان هوشمند و باذوقی، اعم از بقال و نانوا و بنا، برمیآید.
اتفاقاً رویکرد صنعتی به شعر، در دورۀ بعد خود را بهتر نشان میدهد. وقتی که برای اصلاح افراط هندیگری، شاعران مکتب انحرافیِ بازگشت را بنیان میگذارند. در مکتب هندی دنیا، دنیای ظاهر است؛ بهعبارتی همان بخش ملموس در اسلوب معادلۀ بیتها. پارۀ نامحسوس هم ارائۀ حکمیست کلی که ای بسا سخن خود شاعر هم نباشد؛ یعنی شعری که ترسیم زیبایی و غرابت است (عمدتاً خیال) بهوسیلۀ مضمونسازی با آرایۀ اسلوب معادله در شکل تمثیل و تلمیح! این یعنی نوعی تفنن، بیآنکه دغدغۀ آرمانی و براندازی جهانی در آن باشد. تقریباً شبیه به جریانی که امروزه با عنوان «آزاد» از آن یاد میشود؛ شعر به ما هو شعر.
برای رشد و قوت گرفتن و نهادینه شدن این رویکرد هنری کدام محمل مناسبتر از مکتب اصفهانی؟ اصفهان آرمانشهر ظرافت و رنگارنگی و معماری مدینۀ فاضله هنر حکم هندوستانی در جغرافیای فرهنگی ما دارد و صائب که میرزا (امیرزاده) و تاجر و عالم است. جهان آرمانی صائب جهان زیبایی است؛ زیبایی در صورت و معنا. لذا در حین آزادی از تملق و خوشامدگویی دیگران، بر اخلاق و رفتار سخت تأکید دارد. تقریباً همانند سهراب سپهری در عصر خودمان. یک وجه شباهت این دو، حضور پررنگ آدب و رسوم و سبک زندگی در شعرشان است که بالاترین این بروزها در شعر مکتبِ قهوهخانهای است. اساساً شعرهایی به این شیوه را کسبه و پیشهوران در ساعات دورهمی در قهوهخانه ارائه میدادند. در این محفل از هرکسی چیزی (معمولاً تکبیت) به یادگار میماند که مثل ضربالمثل رایج میشد.
اگرچه نوعاً از سبک هندی (اصفهانی) ذکری بهخیر نمیکنند، اما فراموش نباید کرد که قهوهخانه، این امن عیش، این جهان راحت شاعران برای سرودن و نقل سینهبهسینۀ شعرها، مجالی برای ظهور جریانی مردمی شد که امروزه همه در آن جریان داریم.