مهدی بنائیان متولد 12 آذر سال 1350 است. او روزهای آغاز زندگیاش را در نیشابور سپری کرده و مدتی را پای درس نقاشی استادش علی سیدانی گذرانده و حاصل این طرح و رنگها نمایشگاهی بوده است که به گفتۀ خودش بعد از آن «همه چیز برایم مثل یک تابلوی نقاشی، نگاه دارد، مفهوم دارد و عمق و حتی ایراد». بنائیان شعر سرود، عکاسی کرد، تار نواخت تا بتواند خودش را و دنیای از آنِ خودش را در داستان بیابد. مهدی بنائیان، دندانپزشک این روزهای شهر تهران، میگوید: «طرح و رنگهای تابلوهای نقاشیام و حس کشف و دریافت از پیرامون حتی داخل مطب دندانپزشکی هم با من است، آنقدر که سعی میکنم زیباترین دندان را به عنوان جزئی از تابلوی نقاشی در چهرۀ بیمارم نقاشی کنم». داستانهای بنائیان از حسی لطیف و عمیق لبریز است و ریزبینی در انتخاب موقعیتهای احساسی از ویژگیهای دیگر آثار اوست.
ديگر همه چيز تمام شده بود. جعبۀ مدادرنگيهايش را از توي کيف شکل هاجش درآورد و همۀ مدادهايش را ريخت روي موکت. خواست آسمانش را رنگ کند که ديد خودش را نکشيده است. اصلاً جايي براي يک چشم چشم دو ابروي ديگر نمانده بود. دوباره گريهاش گرفت. خانم مربي آمد بالاي سرش و گفت: «چي شده عزيزم؟ مدادت نوک نداره؟ خوب يک رنگ ديگه بزن. اين که گريه نداره». به مداد توي دستش نگاه کرد. نوکش شکسته بود. کاغذ را برگرداند. پشت کاغذ فقط دو تا سوراخ گندۀ تاريک ديده ميشد.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز