شهرستان ادب: دهمین نشست عصر اثر در مؤسسۀ شهرستان ادب پیرامون کتاب «سایههای باغ ملی» اثر محسن هجری برگزار شد. این جلسه با پرسش مجید اسطیری پیرامون کتاب آغاز شد. اسطیری ایدۀ اولیه نوشتن رمان «سایههای باغ ملی» را از آقای «محسن هجری» جویا شد و این مسئله را مطرح کرد که شخصیت دکتر شریعتی چگونه برای خلق این رمان دستمایۀ ایشان قرار گرفته است؟
سخنان محسن هجری دربارۀ رمان سایههای باغ ملی
آقای هجری ابراز داشت: «قبل از انقلاب در مدرسه بهوسیلۀ دبیر انشایمان، آقای ستاری، با صحبتهای دکتر شریعتی آشنا شدم، بدون آنکه بدانم این حرفهای شورانگیز از کیست. همزمان با دوران انقلاب، دکتر شریعتی به چهرهای شاخص بدل شد. بنده ایشان را دوست داشتم و به اعتقادم نقش بزرگی در تاریخ اندیشۀ ایران بازی کرده است. این حس در طول سالها این انگیزه را به من داد تا شریعتی را وارد فضای داستانی کنم. کتاب، حاصل این انگیزه است».
هجری افزود: بررسی و پژوهش دربارۀ این اثر، سهسال به طول انجامیده است. وی از انتشارات شهرستانادب بابت زحمتهایشان پیرامون این کتاب تشکر کرد و در ادامۀ سخنان خود دربارۀ رمان گفت: «هر مخاطب براساس جهانبینی خود، یکنکتۀ مرکزی مجزا برای کتاب درنظر میگیرد. باوجود اینکه من با تلقی خودم تنها یکنکتۀ مرکزی برای آن نوشتهام.
بازۀ زمانی کتاب سهسال ـبین سالهای 1349 تا 1352ـ است. از زمانی که واقعۀ سیاهکل پیش آمد تا زمانی که حسینیۀ ارشاد بسته شد؛ زیرا در این سالها تمام روشنفکران ایرانی اعم از مذهبی و غیرمذهبی اندیشههای خود را رو کردند. دکتر شریعتی در این میان عملکردی متفاوت داشت؛ زیرا معتقد به کار فرهنگی بود. بنابر این توضیحات، داستان، روایت این سهسال موردنظر است. در کتاب، چالش بین اندیشۀ شریعتی و نظرهای مخالفش توضیح داده شده، اما داوری در قبال آن به مخاطب واگذار گردیده است. روزشمارهای مطرحشده در کتاب، مطابق با روزشمارهای حسینیۀ ارشاد است. در آرشیو آثار شریعتی پرسش و پاسخهایی وجود داشت که بهنوعی در قالب شخصیتهای داستان زنده شدهاند تا مخاطب در جریان آنان قرار بگیرد. سعی بنده بر این بود که رمان به سمت تاریخ نغلتد و وجهۀ داستانی آن حفظ شود».
اسطیری ضمن تشکر از صحبتهای آقای هجری از حضار خواست تا ایشان را تشویق کنند و پس از آن از منتقدین برنامه، خانم زهرا زواریان و آقای جعفر توزندهجانی، دعوت به عمل آورد تا برای ارائۀ صحبتهای خویش به جایگاه تشریف بیاورند.
بخش اولِ سخنان زهرا زواریان
خانم زواریان ضمن عرض سلام خدمت حضار و تبریک به آقای هجری بابت آفرینش این اثر، از اعضای شهرستانادب برای دعوتشان سپاسگزاری کرد و صحبتهای خویش را پیرامون رمان آغاز نمود: «رمان سایههای باغ ملی، کاری خوب، متفاوت و ماندگار است. هرچند ظاهر و جلد مقوایی آن مناسب نیست و صحافی خوبی ندارد. در ابتدای امر این تصور وجود دارد که با رمانی تاریخیـسیاسی روبهرو هستیم، اما بنده از بعدی دیگر بدان نگریسته و مورد نقد قرار خواهم داد. نگاه بنده به اثر پیش رو، نگرشی پدیدارشناسی است، بدینگونه که متن را بدون در نظر داشتن نویسندهاش، بهعنوان یکپدیده فرض کنیم. بهلحاظ هستیشناسی، اتفاق جالب رمان این است که باوجود اینکه روایتکنندۀ تاریخ است گفتگویی را بین سهدورۀ تاریخی بیان میکند. ابتدا دورۀ احمد بیهقی، پدر سامان که مصادف با دورۀ مصدق و کودتای 28 مرداد است. شخصیت اصلی، سامان بیهقی است که مربوط به دورۀ اواخر دهۀ چهل و اوایل دهۀ پنجاه است. اتفاق جالب، نفر سوم یعنی راوی است.
نکتۀ جالب دیگری که در رمان وجود دارد این است که اتفاقهای اکنونی و پرسشهای امروزی ما را میتوان در دیالوگها و سؤالهای مطرحشده در این اثر یافت. برای مثال شریعتی شخصیتی مورد نقد است؛ زیرا به عقیدۀ برخی، مشکلات حاصل از انقلاب، حاصل تفکر شریعتی است. همانطور که مبحث ایدهآلیسم فریبنده در رمان مطرح شده است که مثل تارهای عنکبوت، طعمههای خود را گرفته و نابود میکند. این بحث جدی امروزی پیرامون شریعتی که آیا بهدرستی اینگونه بود یا خیر، در کتاب مطرح شده است. ظاهر رمان تاریخیـفلسفی است، اما از نظر بنده رمان اندیشه است که هستیشناسی انسان را مطرح می کند».
زواریان صحبتهای خویش را به سمت شخصیت اصلی داستان سوق داد و گفت: «سامان در نوجوانی و در دوران کنکور، شیفتۀ شریعتی است و در پی آن است که به تهران آمده و مانند دکتر شریعتی در رشتۀ جامعهشناسی درس بخواند؛ زیرا اعتقاد دارد باید تغییری در جامعه اتفاق بیفتد. درحقیقت سامان به دنبال هویت خویش است و شریعتی از آن جهت که هویت ملی و هویت دینی را توأمان مطرح کرده، مورد توجه سامان واقع شده است». زواریان در اشاره به دیگر جذابیتهای رمان اظهار داشت: «فضاهای کوچهـخیابانی در کنار دیالوگهای اجتماعیـفلسفی، از اتفاقهای موفق رمان است. رویکرد دیگر، گفتگوی میان آدمهاست که یکجریان سیال را در رمان به وجود آورده است. این گفتگو داستان را پیش میبرد و مخاطب را به فکر وامیدارد تا به چیستی حقیقت موضوع بیندیشد. چند فراروایت در داستان مطرح شده است. برای مثال این سخن دکتر شریعتی یکفراروایت است: آنها که رفتند کاری حسینی کردند، آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدیاند. این جمله در زمان انقلاب و جنگ و شهادت بسیار تأثیرگذار بود. یا این فراروایت: یکقوم برای اینکه در خود تغییر ایجاد کند، بایستی خودش کاری انجام دهد. هجری در اثر خویش این فراروایت را به چالش کشیده است. چالشی که سامان بیهقی با آن مواجه است. اینکه تعدادی روشنفکر در نتیجۀ کارهایشان قربانی میشوند، اما برای جامعه اتفاقی نمیافتد. درحقیقت این چالشها پرسشهایی هستند که بعد از گذشت چهلسال از آن دوران هنوز مطرح است. بنابراین به چالشکشیدن این فراروایتها از جذابیتها و موفقیتهای کتاب به شمار میرود».
در این قسمت، اسطیری از منتقد جلسه، خانم زواریان سؤال کردند: «سامان بیهقی نمایندۀ نسل جوان زمان خودش است. از نظر شما آقای هجری با خلق این شخصیت تا چه حد موفق شدهاند تا گفتگویی بین شریعتی و نسل جوان امروز فراهم کنند؟». خانم زواریان در پاسخ گفتند: «این اثر، بیانگر تمام وجوه شخصیتی شریعتی نیست، اما با مطرحکردن پرسشهایی توانسته است این ارتباط را برقرار سازد».
بخش اولِ سخنان جعفر توزندهجانی
اسطیری ضمن تشکر از خانم زواریان تریبون را به آقای توزنده جانی واگذار کرد. این منتقد پس از عرض سلام خدمت حاضرین جلسه، خود را نه منتقد، بلکه از خوانندگان کتاب معرفی و سخنان خود را با پرداختن به وجوه مثبت کتاب موردنظر آغاز کرد: «کتاب، داستان جذابی دارد که تا انتها مرا با خود همراه کرد. تفاوت این رمان با رمانهای پرفروش عامهپسند در این است که آنها برای یکبار خوشخوان هستند، اما در این رمان علاوهبر خوشخوانبودنش، نشانههایی وجود دارد که ذهن مخاطب را برای بار چندم به سمت خود کشانده و او را وادار به دوبارهخوانی میکند. ساختار کتاب، شبیه به معماری است و خواننده را به تفکر وامیدارد».
توزنده جانی دربارۀ شخصیتهای کتاب گفت: «این از زیرکی آقای هجری است که در رمان از گروهها اسم نیاورده است و میتوان نام آنان را از طریق نشانهشناسی حدس زد. این حزبها در گفتگوکردن قالب خاصی داشتند که دقیقاً برخاسته از آموزشهای سازمانها بود. حتی به افراد جزوههایی داده میشد تا مدل حرفزدن را به آنان آموزش دهند. در بخشهای اولیۀ رمان، فردی مانند پدر مهری، از شخصیتهای قالبی است، اما هرچه داستان پیش میرود این الگو تغییر میکند و شخصیت خود سامان نیز دگرگون میشود و به بطن جامعه نزدیک میگردد. بنابراین در بخش اول کتاب بهخوبی نشان داده شده است که آدمهای اسیر ایدئولوژی بهشدت شخصیت قالبی داشته و در پی آن یکدست، حسابشده و قالبی حرف میزنند. طرح این مسئله از ویژگیهای رمان است.
مسئلۀ دیگر این است که بنده این رمان را اثری تاریخی نمیدانم، بلکه علیرغم وجود شریعتی در داستان، این اثر متکی بر درام و شخصیتهای تخیلی است که ساختۀ ذهن نویسنده میباشد، هرچند نمونه و مابهازای بیرونی آن وجود داشته باشد. در بیان کلی، ساختار و معماری اثر و نوع شخصیتپردازی که نویسنده ارائه کرده، گویای این است که با رمان روبهرو هستیم نه یککتاب تاریخی؛ زیرا کتاب برداشتی از هستی آدمها را در پی دارد».
اسطیری به وجود شخصیتهای قالبی که توزنده جانی آن را مطرح کرد، اشاره نمود و خاطرنشان کرد که هماتاقیهای سامان و همینطور مهری و پدر سامان، خط فکری مشخصی در داستان دارند، اما یک فراروی از قالب دربارۀ آنان وجود دارد. برای مثال فراروی جالب شخصیت مهری این است که علیرغم اینکه شخصیت وی در جایگاههای خانوادگی و طبقاتی شکل گرفته است، رابطهای از عواطف و عشق بین او و سامان به وجود میآید که از جذابیتهای رمان است. سؤالی که اسطیری از توزنده جانی در اینباره مطرح کرد، دربارۀ سرانجام این رابطه بود. اینکه سرنوشت این رابطه که مقداری هم در داستان رها شده است، چیست؟ توزنده جانی پاسخ داد: «مهری، شخصیت متفاوتی است که از طریق آن میتوان نقدی هم بر آرای شریعتی داشت. گاه هدف، ایجاد پرسش است بدون آن که جواب یکچرایی باشد و درواقع قرار نیست به سرنوشت وی پاسخی داده شود. به لحاظ درام نیز سامان از سویی در یکشهرستان سنتی یعنی سبزوار بزرگ شده و از سویی در تهران حضور داشته است. از یکسو دل در گرو سنت داده و از طرفی با مدرنیسم روبهرو است. این مسائل بهعنوان نماد در داستان موجودیت پیدا کردهاند. مهری از سویی به بخش درام داستان کمک کرده و از سویی باعث ایجاد درگیری بین سنت و مدرنیسم در وجود سامان شده است. دربارۀ شخصیت مهری، ابهامی وجود دارد که مخاطب را وامیدارد بیشتر به آن بیندیشد. به همین منظور نویسنده سرنوشت او را رها کرده است. اگر داستان مهری پایان مشخص و خوشی داشت، پس از اتمام داستان از ذهن مخاطب حذف میشد».
بخش دومِ سخنان زهرا زواریان
در پایان رمان چنین آمده است که راننده، سامان را سوی سیرجان میبرد و در ذهن مسافران این پرسش به وجود میآید که آیا راننده در تاریکی آنها را به مقصد خواهد رساند یا خیر. این موضوع، استعاره از الگوهایی نظیر شریعتیها است که آیا مردم را در تاریکیها و پرسشگریها با خود پیش خواهند برد و به مقصد خواهند رساند یا خیر؟ نویسنده در اثر خویش پاسخ مشخصی به این پرسش نداده است. این پرسشگریهای پیدرپی که نویسنده خیلی به جوابدهی آنها اصرار ندارد، از نقاط قوت کتاب است؛ زیرا پس از اتمام خواندن کتاب این سؤالها با مخاطب همراه است. این پرسشها دلهره و اضطرابی را به وجود میآورد که سارتر آن را «اضطراب وجودی» نامیده است. شخصیت اصلی این رمان، به کسی تبدیل میشود که به هستی خود فکر میکند و خود را واکاوی مینماید».
زواریان در این قسمت از صحبتهای خویش از آقای هجری پرسید: «در پایان داستان در مسیر سیرجان یکسهراهی وجود داشت: کویر، آتشفشان و باتلاق. آیا وجود این سهراهی نمادین است یا بهواقع در مسیر سیرجان وجود دارد؟». آقای هجری گفتند که نمادین است. زواریان خاطرنشان کرد: «داستان روندی رئال دارد، اما در پایان آن به نماد اشاره شده است و بهتر بود پایانی واقعگرا داشته باشد». این منتقد در تکملۀ سخنان خویش پیرامون سایههای باغ ملی به جذابیت نوع دیالکتیک داستان اشاره کرد و افزود: «در رابطۀ مهری و سامان، رابطۀ نسرین و سامان و دربارۀ شریعتی دیالکتیکی وجود دارد که بهصورت رئال قابل درک است.
سخن بعدی بحث زن سنتی و مدرنیته است و هنر شریعتی این است که بین این دو تعادل برقرار کند و پرسش رمان این است که آیا موفق به این کار میشود یا خیر؟ و در پایان این که نویسنده در توصیف چالشها به دنبال آرامش و زندگی بیغلوغش میگردد و انگار دیگر خبری از آرمانخواهیهای اولیه نیست. همانگونه که سامان آن زمان که در راه سیرجان است به خستگی و پیری فکر میکند».
اسطیری پس از اتمام سخنان زواریان از ایشان پرسید: «این کتاب چه اندازه از وجوه شریعتی را بازتاب داده است و آن جلوهای که نویسنده از شریعتی نشان داده تا چه حد منطبق با شریعتی تاریخی است؟». زواریان پاسخ داد: «وجهۀ ضد ظلم و سیاسی شریعتی در کتاب پررنگ است. از شاعرانگی ایشان اثری در متن نیست. نویسنده همۀ وجوه شریعتی را در کتاب نیاورده است، اما در بخشی که آن را بیان کرده، موفق عمل کرده است».
بخش دومِ سخنان جعفر توزندهجانی
این منتقد، در بخش دوم سخنان خویش برخلاف بخش اول آن، به بیان ایرادهای کتاب پرداخت. وی در اشاره به وجه مستندنگاری رمان گفت: «داستان از جهت فضاسازی و اسناد ارائهشده، واقعی و قابل پذیرش عمل کرده، اما در برخی بخشهای داستان حق مطلب را ادا نکرده است. بهتر بود شخصیتپردازی شریعتی بهگونهای دیگر، نه صرفاً براساس کتابها و اسناد موجود طرح شود. نویسنده میتوانست به شخصیت سامان بیشتر از چیزی که در کتاب بیان کرده است بها بدهد».
در این بخش اسطیری گفت: «یکی از نکاتی که در داستان وجود دارد این است که نظام قبل از انقلاب به شریعتی اجازۀ فعالیت در حسینیۀ ارشاد را داده بود. این تلهای است که تا انتها حلنشده باقی میماند. این فکر از منظر مهری، سامان و رامین صمیمی (از شخصیتهای داستان) نیز طرح میگردد. سؤال بنده از آقای توزندهجانی این است که آیا بهتر نبود این ماجرا حل شود؟». توزندهجانی پاسخ داد: «تا زمانی که این مسئله تنها از زاویۀ دید مهری مطرح بود، نیازی به حلشدن آن وجود نداشت، اما زمانی که از دید دیگر شخصیتها مطرح شد بایست به آن جواب داده میشد. بنابراین بهتر بود این مسئله در حد دیدگاه مهری باقی میماند».
سخنان حضار پیرامون رمان سایههای باغ ملی
اسطیری پس از اتمام سخنان دو منتقد برنامه، از حاضرین جلسه درخواست کرد که اگر صحبتی پیرامون کتاب دارند، مطرح کنند. سپس نظر خانم رضایی را دربارۀ کتاب جویا شد و ایشان گفت: «نویسنده در انتخاب سوژه، هوشمندی به خرج داده و دورهای را انتخاب کرده است که کارهای ممتازی نظیر بالارفتن درآمد نفتی ایران و توسعۀ شهرنشینی در آن رخ داده است؛ یعنی دوران وقوع حادثۀ سیاهکل، اما این رمان نوشتهای بیروح است؛ زیرا از نتایج بعد از این واقعه مانند جنبشها و حتی الهامبخشی در هنر که بسیار قابل اهمیت است، در آن سخنی نرفته است. همچنین شخصیتهای کتاب، منفعل هستند. از نکات مثبت داستان هم میتوان به قضاوتنکردن نویسنده اشاره کرد که عملی هوشمندانه است».
آقای گلزار نیز همانند خانم رضایی نگاهی انتقادی به اثر مورد بحث داشت. وی در انتقاد از نحوۀ پژوهش نویسنده پیرامون کتاب گفت: «در نگاه کلی به بعدهای زمان و مکان اثر نتیجه میگیریم که نتیجۀ سهسال پژوهش در کتاب سایههای باغ ملی قابل مشاهده نیست و زمانی که عمق کار را واکاوی کنیم، متوجه خواهیم شد این پژوهش بهدرستی انجام نشده است. برای مثال در جلد کتاب، مجسمۀ باغ ملی سبزوار نقش بسته است، ولی در کتاب سخن زیادی از سبزوار نرفته است. مثال بعدی اینکه پدر سامان در شروع داستان، به خاطر بحبوحۀ انقلاب راهی تهران میشود. حال آنکه بازتاب کودتای 28 مرداد در سبزوار نیز بسیار ملموس بود، بهطوریکه برای مبارزه نیازی به رفتن به تهران نبود و همین بستر در سبزوار فراهم بود». گلزار به مثالهای دیگری دراین باره اشاره کرد و گفت دهها مثال دیگر در کتاب برای این مورد میتوان یافت. سپس افزود: «روایت تاریخ، بهنوعی در چهلسال بعد اتفاق میافتد. یعنی شریعتی با معیارهایی که چهلسال بعد بدان دست یافتهایم، نقد شده است و نکتۀ آخر این که شخصیت اول کتاب بهشدت منفعل است. حتی راوی خیلی به سمت شخصیت اول نمیرود و درست نیست که مبارزان وابسته به اندیشۀ شریعتی تا این اندازه منفعل نشان داده شوند».
آقای خانی گفت: «به نظر بنده سایههای باغ ملی در محور شخصیتها و کنشهای آنان پیش نمیرود، بلکه پیرنگ آن پیرامون ایدههایی است که در آن دوره باهم تصادم میکنند و ایدۀ چپها بسیار خود را نشان میدهد که از زبان شخصیتها بیان میشود. نویسنده گاه در صحنهای شخصیت را رها کرده و به مکان دیگری میرود و راوی همواره همپای شخصیت اصلی داستان نیست؛ زیرا نقش ایدهها مهمتر است».
آقای کبکی در ابتدا به زبان و ویرایش ضعیف کتاب پرداخت و چندمثال ارائه کرد: «سهگونه «را» در کتاب به کار رفته است: من را، من رو، منو و استعمال غلط ضمیر که مشکل ویراستاری را در کتاب نشان میدهد. لحن در کتاب وجود ندارد و صحبتکردن شخصیتها باهم تفاوت خاصی ندارد». مجید اسطیری با این مورد همعقیده نبود و مخالفت خود را اعلام کرد. کبکی در ادامۀ انتقادهای خود افزود: «داستان اصلی کتاب دیر شروع میشود. نگاه راوی محدود به زمان و ذهن شخصیت آن دوره نیست، بلکه امروزی و دانای کل است و میان شخصیتها و گفتوگوها تناسب وجود ندارد».
پاسخ محسن هجری به نقدهای مطرح شده از سایههای باغ ملی
محسن هجری در شروع صحبتهای خویش در این بخش، از حاضرین در جلسه که برای خواندن اثر وقت گذاشتند، سپاسگزاری کرد و تأویل نکتۀ مرکزی متن طبق دیدگاه شخصی و انتقاد از اثر را حق مخاطب دانست اما خاطرنشان کرد: «مخاطب در مقام نقد نباید حکم قطعی صادر کند؛ زیرا امکان دارد از سوی نویسنده با ارائۀ دلیل رد شود. دربارۀ ساختار روایت، تلاش بنده بر این بود که از زاویۀ دانای کل محدود یعنی از زاویۀ نگاه شخصیتها مطالب را مطرح کنم و راوی، دانای کل نباشد. اینکه تا چه حد موفق عمل کردهام، مبحثی جداگانه است. نکتۀ دیگر این است که هدف بنده این نبوده است تا کتاب کاملاً منطبق با تاریخ ـو حتی تاریخ سبزوارـ باشد؛ زیرا این اثر تاریخی نیست. بهعقیدۀ بنده الزاماً بین تاریخ و نوع روایت انطباق کلی وجود ندارد».
هجری وجود ایراد در اثر خویش را امری محال ندانست و گفت: «شریعتی تاکنون در هیچاثری به داستان کشانده نشده و نخستینبار در سایههای باغ ملی این اتفاق افتاده است. بنابراین وجود ایراد در کار امری بعید نیست. بنده با آثار شریعتی بزرگ شدهام، اما عوالم عاطفی خود را در متن دخالت ندادهام و سعی من بر این بوده است تا نگاهی زمینی به شریعتی داشته باشم نه نگاه اسطورهای. این نگرش ممکن است به مذاق خواننده خوش بیاید یا خیر. مسئلۀ بعد، صراحتطلبی برخی از منتقدان اثر است. از نظر بنده رمانی که به طرف صراحتگویی پیش برود، ویران خواهد شد. یکنویسنده نباید راه درست و غلط را در انتهای داستان پیش روی مخاطب بگذارد و بایست پایان باز برای اثر برگزیند تا خواننده را درگیر اثر خویش کند و خواننده دربارۀ نتیجۀ داستان به چالش کشیده شود. متأسفانه این مشکل در رمانهایی که دربارۀ انقلاب و جنگ تألیف شدهاند، وجود دارد».
هجری در ادامۀ سخنانش به ذکر نکتهای در شیوۀ نقد پرداخت: «اگر موبهمو به یکاثر نگاه کنیم با ایرادهای بسیار مواجه خواهیم شد، اما نکتهای که باید بدان توجه نمود این است که بایست در ابتدا با نگاه مثبت وارد وادی نقد شد و بعد ایرادهای آن را بیان کرد». نویسندۀ سایههای باغ ملی، بدین طریق به نقدهای واردشده بر اثر خویش پاسخ داد و در انتهای صحبتهای خویش از تمامی دوستان حاضر در این برنامه تشکر و قدردانی کرد و با تشویق حضار مواجه گردید. در پایان، حاضرین جلسه، کتاب آقای محسن هجری را با امضای ایشان دریافت نمودند.
گفتنیست پیش از این گزارش تصویری این نشست در سایت شهرستان ادب منتشر شده است.
گزارش از: الهه عزیزیفرد