موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از سیده‌زهرا محمدی به مناسبت زادروز الکس هیلی

آدم‌های سرجهازی | معرفی کتاب «ریشه‌ها» اثر الکس هیلی

22 مرداد 1398 13:55 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
آدم‌های سرجهازی | معرفی کتاب «ریشه‌ها» اثر الکس هیلی

شهرستان ادب: بخشی از پروندۀ ادبیات کودک و نوجوان را اختصاص داده‌ایم به آشنایی نوجوانان با ادبیات بزرگسال. در این یادداشت و به مناسبت یازده آگوست، زادروز «الکس هیلی» دلمان می‌خواهد کمی با سرگذشت هیلی و خانواده‌ش و کتاب «ریشه‌ها» آشنا شوید. پس این یادداشت از خانم سیده‌زهرا محمدی را با هم می‌خوانیم:

یک: معجزۀ قصه‌ها

در نوجوانی‌ام هیچ‌وقت حس خوبی به حدیث کساء نداشتم. اصلاً هیچ درکی نداشتم که چرا باید حدیث کساء را خواند. حدیث کساء بیشتر شبیه یک قصه بود. قصه‌ای که به‌خاطر ترجمۀ نه چندان خوبش هیچ‌چیزی از آن درک نمی‌کردم. شبیه دعای کمیل نبود که بنشینی با محبوبت دردِ دل کنی و شبیه دعای توسل هم نبود که خواسته‌هایت را برای آدم‌هایی که دوستشان داری بگویی تا آن‌ها هم به گوش خدا برسانند. حتی شبیه زیارت عاشورا نبود که بخواهی دشمنان امامت را بشناسی. من آن روزها حدیث کساء را دوست نداشتم و نمی‌دانستم چرا این‌قدر حضرت زهرا (س) روی خواندنش تأکید داشت و اصرار داشت حتماً آن را به بچه‌هایمان یاد بدهیم. اما وقتی کتاب «ریشه‌ها» را خواندم، تازه دوزاری کجم افتاد که چرا باید یک قصه را نسل‌به‌نسل به بچه‌هایمان انتقال بدهیم!

مادر که باشی همۀ فوت و فن زندگی را با قصه یاد می‌دهی. حضرت زهرا (س) مادر بود و معجزۀ قصه‌ها را می‌دانست. می‌دانست که باید رسالتش را قصه کند ‌و قصه‌ها را توی گوش بچه‌هایش بخواند تا مهم‌ترین گفتۀ خدا را با قصه به گوش نسل‌های آینده برساند؛ «خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند*». حضرت زهرا (س) از خودش حدیث کساء را به یادگار گذاشت تا آیندگان بفهمند که از تبار کیست و چه کسانی ادامه دهندۀ راه پدرش هستند. «کونتا کینته» هم برای اینکه همۀ روح و اصالت خانوادگی‌اش را به نسل‌های آینده منتقل کند به دخترش، کیزی، سفارش می‌کند قصۀ او را برای بچه‌هایش تعریف کند تا نسل‌هایشان بفهمد اصل و نسبشان از کجا بوده.

 کونتا کینته مسلمان بوده و قرآن را هم خوانده؛ البته نمی‌دانم حدیث کساء را هم خوانده یا نه، اما چه قشنگ روش حضرت زهرا را در پیش گرفته و از معجزۀ قصه‌ها استفاده کرده و در گوش دخترش قصۀ زندگی‌اش را گفته. او هم از دخترش خواسته قصه‌اش را در گوش بچه‌اش بخواند و بچه‌اش هم در گوش بچه‌اش تا این قصه‌ها نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه روایت شود تا یک روز نویسنده‌ای از نسلش پیدا شود و قلم دست بگیرد و قصۀ تلخش را بازگو کند تا همگان بفهمند چه دور بودند بعضی آدم‌ها از انسانیت و چه بی‌رحمانه حق زندگی را از آدم‌های نازنینی گرفتند.

اگر روشنگری‌ امروز دربارۀ فاجعۀ سیاهپوستان معجزۀ قصه‌های دیروز نیست، پس چیست؟

دو: قصۀ روزهای دور

حالا برای اینکه کمی با حال و هوای کتاب ریشه‌ها آشنا شوی، تصور کن یک روز خوش و خرم در محله‌تان در حال قدم‌زدن هستی. برای اینکه با فضا بیشتر آشنا شوی، تصور کن که مثلاً در حال رفتن به سر کار یا مدرسه هستی و ایضاً در حال خیال‌بافی! یکهو یک نفر تو را در حالی که بین آن‌همه ابرهایی که دور سرت هست و هر کدام از ابرها حکایت یکی از آرزوهای دور و درازت را دارد، خِفت می‌کند! چشم‌هایت را می‌بندد و سوار اتول شخصی‌اش می‌کند و با خودش می‌برد. بعد از ماه‌ها تو را در جایی دور پیاده می‌کند. (البته این دوری که می‌گویم حکایت یکی‌دو کیلومتر، حتی نقل شهر و این‌ها نیست، حکایت فاصله‌ای در حد قاره است!) بعد که تو را در قارۀ دیگر پیاده کرد، از تو می‌خواهد از صبح تا شب برایش مثل یک حیوان (دور از جان!) کار کنی.

تصور کن. چه حالی پیدا می‌کنی؟

حکایت کونتا کینته، شخصیت کتاب ریشه‌ها همین است که در بالا شرح دادم. هر چند که در آن چند جملۀ بالا نمی‌شود عمق رنج و اندوهی که کونتا کینته پشت‌ِسر گذاشته را نشان داد.

اگر خاطرت باشد، در اکثر انیمیشن‌هایی که دیده‌ایم، مثل زنان کوچک، هاکلرفین و... - همیشه یک کارگر یا آشپز و ... سیاهپوست بود؛ ولی چطور شد که این سیاهپوستان سرجهازیِ سفیدپوستان شدند؟ برای کشف جواب این سؤال باید «ریشه‌ها» را خواند.

 

ریشه‌ها کتابی است که بر اساس زندگی واقعی سیاهپوستی که به بردگی سفیدپوستان درآمده، نوشته شده است. کتاب پر از بغض است. گاهی دوست داری تمام توانت را جمع کنی تا کونتا کینته را از توی کتاب بکشی بیرون تا شاید مرهمی باشی برای دردهایش. کتاب ریشه‌ها حکایت بغض آدم‌هایی است که بدون هیچ گناهی و فقط و فقط به‌خاطر جاه‌طلبی و منفعت‌طلبی آدم‌هایی که هیچ بویی از انسانیت نبرده‌اند، از حق مسلم خوب زندگی‌کردن ساقط شده‌اند.

در توصیف کتاب ریشه‌ها فقط می‌توان یک چیز نوشت؛ «مرگ بر آمریکا».

این مرگ بر آمریکا با همۀ مرگ بر آمریکایی‌هایی که شنیده‌اید، توفیر دارد. این مرگ بر آمریکا همراه با بغض‌های فراوان است که فقط برای شادی روح کونتا کینته عزیز است و بس.

از این به بعد ۲۲ بهمن موقع شعار دادن‌هایتان یک شعار را هم برای شادی روح کونتا کینتۀ عزیز نثار سیاستمدارهای آمریکا کنید.

سه: کمی دربارۀ نویسنده

«الکس هیلی» نویسندۀ کتاب ریشه‌هاست. او سیاهپوست است و از نوادگان کونتا کینته. الکس قصه‌ای تلخی از مادربزرگش می‌شنود. مادربزرگ می‌گفت: «آن مرد که در آن سوی اقیانوس و در درۀ رودی به نام «کامبی بولونگو» می‌زیسته، روزی به جنگل رفته بود تا تنۀ درختی را بکند و برای خود طبلی بسازد. در آنجا چهار مرد به او حمله کردند، کتکش زدند، به زنجیرش کشیدند و او را به کشتی پر از برده‌ای بردند که به آمریکا می رفت».

 الکس هیلی کنجکاو می‌شود تا بداند اصل داستان چه بوده است. به سه قاره سفر می‌کند تا بالاخره از راز سفیدپوست‌ها و بلایی که سر جدش آورده‌اند، باخبر می‌شود. سپس همۀ آنچه بر سر اجدادش آمده را کتابی می‌کند به اسم «ریشه‌ها». «ریشه‌ها از یک قصۀ خانوادگی بسیار فراتر می‌رود. سرگذشت ۲۵ میلیون سیاه آمریکایی را بازگو می‌کند و به آنها هویت و میراثی فرهنگی را پس می‌دهد که بردگی از آنان گرفته بود. مخاطب کتاب نه فقط سیاهپوستان و سفیدان، بلکه مردم همۀ کشورها و همۀ نژادها هستند؛ زیرا داستانی که هیلی تعریف می‌کند، گویاترین شاهد نیروی شکست‌ناپذیر و رام‌نشدنی روح انسان است».

چهار: سخن آخر

و در آخر اینکه کتاب را جناب علیرضا فرهمند با کمک انتشارات امیرکبیر ترجمه کرده است و در بازار نشر موجود است. البته بعد از توصیۀ آقای خامنه‌ای در یکی از سخنرانی‌هایشان، انتشارات دیگری هم دست به ترجمۀ کتاب زده‌اند؛ ولی خب آقای فرهمند خوب از پس ترجمه برآمده و ترجمۀ خواندنی را دست مخاطب‌هایش داده است. انتشارات امیرکبیر کتاب را برای ردۀ سنی بزرگسال چاپ کرده است؛ اما این کتاب را می‌توانید بگذارید توی فهرست کتاب‌هایی که بعد از هجده‌سالگی باید بخوانید.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • آدم‌های سرجهازی | معرفی کتاب «ریشه‌ها» اثر الکس هیلی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.