شهرستان ادب: آقای صفری و خانم مطهریراد بهعنوان منتقد در این جلسه حضور پیدا کردند. صفری در شروع صحبتهای خود پیرامون رمان «یکفصل در کوبیسم» به خطوط فکری داستان اشاره کرد و گفت: «این رمان از سهخط فکری برخوردار است: ١ـ دختری که میخواهد پایاننامهاش را به اتمام برساند. ٢ـ فیلم مستندی که کیوان در حال ساخت آن است و ماجراهایی که طی ساختن آن اتفاق میافتد. ٣ـ ماجرای عشقی داستان که یکطرفه است. این سهخط فکری کنار هم داستان را پیش بردهاند».
عنصر زبان در رمان
صفری صحبتهای خود دربارۀ کتاب را به چنددسته تقسیم کرد: زبان، شخصیت، پلات و مضمون. وی دربارۀ زبان کتاب چنین گفت: «نثر نویسنده در این کتاب بسیار حرفهای است، اما اشکالها یا نکتههای قابل رفع هم در زبان داستان وجود دارد. ایجاز داستان بهگونهای گیجکننده است و نوعی ابهام در اثر بهوجود آورده است که مخاطب مجبور است برای فهم مقصود نویسنده مدام به عقب برگردد. نکتۀ دیگر این است که هرچند ما اصطلاحها و جملههای متداول را در زبان استفاده میکنیم، اما هرچه جملهها و کلمههای بهکار رفته در یکاثر بکرتر باشد، سطح نوشته را بالاتر میبرد. برای مثال در کتاب آمده است: «کیسهای که پر از سیب بود، افتاد و سیبی قل خورد و بیرون آمد»، این یکتصویر تکراری است. در ترکیب «پارس سگ» بهتر است صدای سگ بهصورت واقواق یا عوعو بیان شود تا به صدای خارج شده از دهان حیوان نزدیکتر باشد».
صفری در ادامه با ذکر مثال به کاربرد اشتباه ضمیر پرداخت و پس از آن به جملههای زیبای کتاب اشاره کرد. مانند: «کتی با چکمههای پاشنهبلند و پالتوی کوتاهش مثل یکلکۀ براق روی بوم بود»، یا «بهار، دوست داشت که مرد ترک بردارد، پوستهپوسته شود و دیگری سر برآورد» و یا «جوهر آقابزرگ هنوز خشک نشده بود». استفادۀ کلمۀ «جان» برای بهار از سوی کیوان از ویژگیهای مثبت کتاب است».
متن قضاوتگر رمان
در این بخش از جلسه، خانم مطهریراد به ارائۀ صحبتهای خود دربارۀ کتاب پرداخت. مطهریراد به نشست پیشین این اثر اشاره کرد و گفت: «در جلسۀ مفصلی که پیشتر در نقد کتاب برگزار شد، دربارۀ زاویهدید، انواع عشق، اسم و موضوعهای دیگر مربوط به کتاب صحبت شده است و در این جلسه دربارۀ مسائل دیگر صحبت خواهم کرد».
مطهریراد انتقاد روایتشناسان از منتقدان را بیان کرد و گفت: «منتقدان رویکرد ادبی خود را در نظر میگیرند و متن را طوری پیش میبرند تا به رویکرد خودشان ختم شود، اما از نظر منتقدان حرفهای، نقدی خوب است که بتواند زوایای پنهان یکروایت را بیرون بکشد. زوایایی که ممکن است نویسنده نیز از آن ناآگاه باشد و از ضمیر ناخودآگاهش برخاسته باشد». این منتقد به نقل از دکتر نجومیان گفت: «نقدی خوب است که خواننده را به خواندن دوبارۀ یکروایت و داستان ترغیب کند». سپس خاطرنشان کرد: «رمان یکفصل در کوبیسم دارای نشانههای مدرن است و حرکت از بحران آگاهی شروع میشود. در داستانهای مدرن، ذهنیت فردی به اتفاقهای بیرونی غلبه پیدا میکند و فرد هرچیزی را که در محیط بیرون میبیند براساس ذهنیت خویش منعکس میکند. این امر سبب میشود تا متن، ناخودآگاه به سمت قضاوتگری پیش برود. رمان مورد بحث ما بهجهت مدرنبودن، قضاوتگر است».
این منتقد ادامه داد: «در شروع، بدنه و کاتالیزورها هیچابراز عشقی از سمت کیوان وجود ندارد، بلکه انتظار عشق و عاقبتبخیری و رؤیای عشق در ذهن بهار رخ میدهد. بنابراین نباید انتظار داشت پایان داستان با چیزی که بهار انتظار دارد، هماهنگ باشد. بهار در دنیای عاشقانۀ خود زندگی میکند و کیوان مسئولیتی در برابر عشق او و خواستههای یکطرفهاش ندارد. عشق چیزی مشترک در میان آن دو نیست، پس نباید انتظار مشترکی از آن دو داشته باشیم».
عنصر زنانگی در رمان
مطهریراد در ادامۀ سخنانش از کسانی که کتاب را زنانه یا فمینیستی خواندهاند، انتقاد کرد و با آن مخالفت نمود و خاطرنشان کرد: «کلمههای این رمان، بار دارند. نوشتار زنانه و جنسیتی دارای جزئیات و کلیات پیچیدهای است که برای تشخیص اعمال آن در کتاب، منتقد بایست آن را بشناسد و کلمههای داستان را با آن تطبیق بدهد. فمینیسم، کلمهای است که بار سیاسی دارد و نمیتوان بهراحتی به روایت داستانی تعمیمش داد. بنابراین باید در بهکاربردن کلمهها دقت کافی به عمل آورد».
بدینصورت مطهریراد با نظر آقای صفری که کتاب را اثری زنانه خوانده بودند، مخالفت کرد و از ایشان خواست تا نوشتار زنانه را توضیح دهد. صفری گفت: «مقصود بنده این است که کتاب باید طوری نوشته شود که با خواندن قسمتی از متن مشخص نباشد نویسنده زن است یا مرد، اما این نوشته جنسیت نویسنده را آشکار میکند».
مطهریراد ضمن مخالفت با این نظر و در مقام دفاع از زنانهنبودن داستان، چنین پاسخ داد: «یکنویسندۀ زن هیچگاه نمیتواند مردانه بنویسد، همانگونه که یکنویسندۀ مرد نمیتواند زنانه بنویسد. البته نوشتار زنانه با بحث فمینیستی فاصله دارد. همانطور که قبلتر گفته شد، این متن قضاوتگر است و قضاوتگری ایرادی برای متن بهشمار میآید. زاویهدید ما بهعنوان مخاطب اثر، محدود به بهار است. شاخصهای زنانۀ بسیاری در رمان وجود دارد، اما خالی از شاخصهای مردانه هم نیست مانند آقابزرگ. تنها شخصیت اسطورهای و فرشتهگونۀ داستان، آقابزرگ است. شخصیتهای مرد داستان هیچکدام منفی نیستند. شخصیتپردازیهای قضاوتگر سببشده مردها در داستان منفی نشان داده شوند، اما در عمل اینگونه نیست. مانند شخصیت تیمسار که ظاهری سلطهجو دارد، ولی در عمل منفی نیست و هرجا که بهار احتیاج به کمک داشته، او را یاری کرده است. این مشخصه با زنانهبودن متن نیز فاصله دارد. پسر انیسخانوم نیز از شخصیتهای مثبت داستان است».
دیدگاه آقای صفری دربارۀ شخصیتپردازی رمان
صفری، سخنان خود را به سمت شخصیتپردازی داستان سوق داد و گفت: «انیسخانوم شخصیتی کلیشهای دارد و پسر او شخصیتی منفعل است. شخصیت آقابزرگ هم اینگونه است؛ کسی که مستبد است، کم نصیحت میکند و تنها کاری که برای بهار انجام داده، پشتیبانی از او برای آمدن به تهران است. در این اثر به شخصیت بهار، خوب پرداخته نشده است. او دختر جوان خودساختهای است که در برابر والدین خویش مقاومت کرده تا برای تحصیل به تهران برود، اما در ادامۀ داستان مشخص میشود که شخصیتپردازی ضعیفی دارد. دربارۀ کتایون نیز همین اتفاق رخ داده، هرچند توصیفهای خوبی از وی به عمل آمده است. از طرفی برای اعمال خیریۀ کتایون پیشزمینهای فراهم نشده است تا خواننده را برای پذیرش انجام کارهای خیر از سوی او مجاب کند».
ماجراها و کنشها
مطهریراد در اینباره گفت: «در ابتدای داستان، ماجرایی وجود دارد که به داستان کشش میدهد و خواننده در پی این است که ببیند در ادامه چه رخ خواهد داد. در بخشهای مختلف داستان کشش وجود دارد، ولی در کلیت داستان این اتفاق نیفتاده است، هرچند کشش داستان تنها دلیل خواندهشدن آن نیست».
صفری گفت: «کتاب از متن زیبایی برخوردار است، اما در آن تعلیقی وجود ندارد تا مخاطب را به خود جذب کند».
صفری در این بخش، دربارۀ ایرادهای غیرمعقول کتاب صحبت کرد. او از نشاندادن خشونت دستفروشهای دختر در مترو ایراد گرفت، ولی ماجرای کشیدن تابلو برای پایاننامه را اتفاقی خوب و بکر در داستان تلقی کرد. سپس صحبتهای خود را اینگونه پیش برد: «درگیری که بین خانوادۀ محتشم و بهار بود، طور دیگری باید طراحی میشد. پدر و مادر بهار، تماس نمیگیرند تا از او خبر بگیرند. درواقع ارتباطی بینشان وجود ندارد. بهنظر بنده، تیمسار در داستان شخصیتی خاکستری دارد و به فکر خودش است نه دغدغههای بهار. مردان داستان، مردان بدی هستند. مانند مردی که در خیابان تنه میزند و شوهر حسنا که او را کتک میزند».
صفری به جهانبینی اسلامی دربارۀ مرد و زن اشاره کرد و گفت: «طبق این جهانبینی، مرد کنار زن تکمیل میشود، اما از نگاه بنده مردان جامعۀ ما اینگونه نیستند و برخی مردان قربانی خشونت زنانشان هستند. بحث اصلی داستان، بحث امنیت و بحث کسانی است که در واقعیت امر برای امنیت جامعه تلاش میکنند. مردانی که برای حفظ ناموس جامعۀشان مبارزه کرده و شهید میشوند، اما در مضمون کلی داستان اطلاعات و هوشیاری جدیدی به مخاطب داده نمیشود».
در این قسمت از جلسه، «اعظم عبدالهیان» نویسندۀ رمان یکفصل در کوبیسم، پیرامون اثر خود به صحبت پرداخت و گفت: «بهار در تابلوی عشقش ـکه همۀ تجربههای زندگیاش را در آن پیاده میکندـ به دنبال نقش مرد میگردد؛ یعنی وجود زن بدون حضور مرد دچار خلأ است. بنابراین بهار نگرش منفی به مرد ندارد و از نگاه او زن و مرد با هم کامل میشوند». عبدالهیان افزود: «بنده صرفاً نویسندۀ کتاب هستم و قضاوتکننده دربارۀ حقوق زن و مرد نیستم».
مطهریراد در این بخش گفت: «بنده با بخش اول سخنان جناب آقای صفری موافق هستم. در نشست قبلی بسیاری از صحبتها در ارتباط با این اثر مطرح شده است. همانطور که پیشتر اشاره کردم، در مورد شخصیتپردازی در این اثر کمکاری شده است و از سوی دیگر، ایجاز مخل در کتاب وجود دارد که بایست بیشتر به آن پرداخته میشد، اما سخن اساسی بنده در این جلسه این بود که یکفصل در کوبیسم، نوشتاری زنانه است یا خیر. درنهایت بنده دربارۀ مسئلۀ اساسی داستان نیز به این نتیجه میرسم که موضوع اصلی رمان، برخلاف آنچه که نشان میدهد و همه بدان اعتقاد دارند، بحث امنیت نیست و در ادامه به این مبحث خواهم پرداخت».
دیدگاه خانم مطهریراد در مورد شخصیتپردازی رمان
مطهریراد در ارتباط با شخصیتهای مرد داستان گفت: «در مورد شخصیت تیمسار در داستان صحبت شد. دربارۀ شهرام و طرف مقابلش کتایون، مشکل دوطرفه وجود دارد. این دونفر همدیگر را تحمل میکنند، اما نه آنگونه که یکطرف بد و طرف دیگر خوب باشد، بلکه دوطرفه است. پدر نیلوفر بسیار آدم منطقی است. نیلوفر، دختری کمسال و زیر سن بلوغ است و سرپرستها اصولاً در این سن از فرزند خود مراقبت میکنند، ولی زبان قضاوتگر داستان، جریان مراقبت از فرزند را بهصورت اتفاقی منفی به مخاطب نشان میدهد. البته از سوی دیگر، در کنار شخصیتهای مثبت، شخصیتهای منفی و بد مرد نیز در داستان وجود دارد مانند مردی که در خیابان تنه میزند».
این منتقد دربارۀ شخصیتهای زن داستان گفت: «بهار این امکان را داشته است که به تهران برود و در آنجا زندگی مستقلی داشته باشد و حتی با جنس مخالف معاشرت کند. کتی (کتایون) هرطور که دوست دارد آرایش کرده و لباس میپوشد و اختلافی که با شهرام دارد، اختلافی یکطرفه نیست. انیسخانوم مادر مسنی است که تنها زندگی میکند و شخصیتی نیست که به او ظلم شده باشد. زن یا مردبودن این شخصیت در داستان خللی وارد نمیکند و چهبسا میتوانست بهجای این شخصیت، یکپدر جایگزین شود. مشکلات زنانی که برای سوژۀ فیلمبرداری انتخاب شدهاند، در روند شرکت کیوان در یکجشنواره از طریق دوربین نمایش داده میشود و درحقیقت کیوان با نشاندادن مشکلات آنان، شاخصهای گزینش جایزۀ جشنواره را رعایت میکند».
طرح مسئلۀ اصلی رمان
مطهری در تکملۀ سخنان خود دربارۀ بحث امنیت داستان گفت: «بحث اصلی داستان این نیست که جامعه امنیت ندارد یا مردها باعث سلب امنیت آن میشوند. چهبسا در جاهایی از داستان، زنان باعث ایجاد این ناامنی شدهاند. همانطور که برای مثال از اتوبوس، بستنی بهسمت تاکسی پرت میکنند که کاری غیرمتعارف است. بحث اصلی این داستان، خلأ گفتمان است و دربردارندۀ این پیام است که ما با حذف گفتمان در جامعۀ خویش مواجه هستیم. به زبان سادهتر، حرف یکدیگر را نمیفهمیم. همانطور که کیوان حرف بهار را نمیفهمد و نمیداند در دل او چه میگذرد و متقابلاً بهار از دل کیوان خبر ندارد. بههرحال در این داستان با وجود این که پردازش خوبی ندارد و در آن با یکسردرگمی مواجه هستیم، اما اتفاق زیبای آن طرح مبحث خلأ گفتمان است».
در این قسمت از جلسه از طرف حاضران در این نشست، از خانم مطهریراد سؤال شد که چرا از نظر ایشان مسئلۀ امنیت، موضوع اصلی داستان نیست باوجود اینکه امنیت، مسئلهای میهنی است؟ مطهریراد پاسخ این پرسش را چنین داد: «در بحث نقد، یکتفسیر و یکتأویل وجود دارد. معنای تفسیر، مشخص است، اما تأویل میتواند به تعداد همۀ آدمها وجود داشته باشد. بنده مخالف این نظر نیستم که بحث اصلی یکفصل در کوبیسم، بحث ناامنی است، اما آن را بحث سطحی داستان تلقی میکنم. میبینیم که ناامنی مدام تکرار میشود و داستان با ناامنی تمام میشود و ما نمیتوانیم آن را حل کنیم؛ زیرا دربارۀ آن با همدیگر صحبت نکردهایم و آن را به چالش نکشیدهایم تا مسئلۀ ناامنی خود را حل کنیم».
مطهریراد ادامه داد: «تلقی بنده دربارۀ بحث خشونت این است که چون مکان به داستان عمق میدهد و ارزش مطالعههای فرهنگی را در آن ایجاد میکند، آن مکان بایست درست طراحی شود و فضا به بهترین نحو بهتصویر کشیده شود تا در صورت انجام مطالعههای فرهنگی، وجهۀ خوب و بد آن توامأن نشان داده شود. برای مثال در مترو که از مکانهای طرحشده در داستان است، میتوانند افراد خشونتبار وجود داشته باشند، اما در کنار آن دانشجوها، کودکان و افراد مسن نیز وجود دارند».
در پایان، خانم عبدالهیان از مباحث طرحشده در جلسه ابراز خرسندی کرد و آن را مفید دانست. مجری جلسه در پایان از خانم عبدالهیان، خانم مطهریراد و آقای صفری تشکر نمود و گفت: «از تکتک حضار جلسه، سپاسگزاری میکنم و امیدوارم شاهد درخشش اثر مورد بحث و چاپهای متعدد آن باشیم. امید است در آینده، آثار بهتری از این نویسندۀ محترم منتشر شود».
انتهای جلسه با تشویق حضار همراه بود.
گزارش از: الهه عزیزیفرد