به قلم مریم رحیمیپور
اکنون، 20 سال قبلتر | معرفی رمان نوجوان «تفنگ بادی»
28 مرداد 1398
16:16 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 3 رای
شهرستان ادب به نقل از وطن امروز: داستان از جایی شروع میشود که کوچۀ سرپایینیها بچههای کوچۀ ما را به مبارزه فرا میخوانند. بچههای کوچۀ «ما» یعنی آن طرفی که ما ایستادهایم و داستان را تماشا میکنیم. مثل همیشه از دید ما بچههای رقیب بیادب و قلدر هستند و باید حسابشان را کف دستشان بگذاریم. زمان و مکان مسابقه مشخص میشود، اما «منوچهر» سردستۀ قلدر تیم مقابل، همهچیز را بههم میریزد و با حمید سرشاخ میشود و ادعا میکند دیروز از پشتبامشان خلبان هواپیمای عراقی را دیده است و اگر تفنگ بادی داشت، میتوانست آن را بزند تا هواپیما سقوط کند. همین لاف کودکانه، حمید را بههم میریزد و تصمیم میگیرد برای کمکردن روی منوچهر، تفنگ بادی بخرد و یکهواپیمای عراقی را بزند.
«تفنگبادی» قسمت کوچکی از تابستان چندپسر نوجوان در ایام بمباران شهرها را روایت میکند. فضای داستان، مهربان و صمیمی است. نمادهای دهۀ شصت بهخوبی در آن گنجانده شده و مخاطب امروز را همراه میکند. علیرغم کوتاهی قصه، فضای بین شخصیتها خوب ترسیم شده، طوری که دعوای فوتبالی دوتیم رقیب حتی برای دخترها هم مأنوس است. کتاب برای من یادآور «پسران گل» و «جام جهانی در جوادیه» بود و بهنظرم میرسید نویسنده با فضا و شخصیتهایی که بهوجود آورده بود، میتوانست داستان را خیلی بیشتر از آنچه هست ادامه بدهد و یکرمان بلند نوجوانانه بهوجود بیاورد. در هرحال برخلاف انتظار، کتاب گرچه خیلیخوب، اما خیلیزود تمام میشود و نمیگذارد ما بیشتر کنار بچههای دهۀ شصت اراک بمانیم. البته همین کوتاهی هم میتواند برای نوجوانهای کمحوصلهتر، علیالخصوص پسران بازیگوش اهل فوتبال مزیت محسوب شود. رمانی کوتاه که میتواند کاری کند تا یکعصر تابستان نوجوان دهۀ هشتاد، به تابستانی در دهۀ شصت گره بخورد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.