شهرستان ادب: پروندۀ رمان فانتزی سایت شهرستان ادب را با یادداشتی از خانم پرستو علیعسگرنجاد بهروز میکنیم. این یادداشت، دومین بخش از یادداشتی است که پیش از این در پروندۀ فانتزی منتشر شده بود با عنوان نگاهی به رشد ادبیات فانتزی در ایران در دهۀ هشتاد ـ بخش اول . اکنون بخش دوم آن را با یکدیگر میخوانیم:
در قسمت اول اینیادداشت که پیشتر منتشر شده است، به بررسی ادبیات فانتزی در ایران طی سالهای دهۀ هشتاد پرداختهام؛ از ظهور پدیدۀ عظیم «هری پاتر» تا اثر «ارباب حلقهها» بر افزایش سرانۀ مطالعه در ایران! در پایان آنیادداشت، اشاره کرده بودم که به موازات خانم رولینگ، نویسندۀ دیگری آمده بود که کتابهایش، بیسروصدا و بیآنکه بهاندازۀ هری پاتر طرفدار و هیاهو داشته باشند و بهسرعت به نسخههای سینمایی بدل شوند، در قلب نوجوانان رسوخ کرده بود. اینک در بخش دوم اینیادداشت و در ادامۀ بررسی اینگونۀ ادبی فراگیر در دهۀ هشتاد، میخواهم سخن را با همیننویسندۀ جادوگر شروع کنم؛ «دارن شان».
یکصورت گرد سفید با گونههای بهشدت گلانداخته، چشمان سیاه براق و موهای کمپشت مشکی. چهرۀ آقای نویسنده هیچشباهتی به همتایان اروپایی و آمریکاییاش نداشت، اما با خلاقیت عجیب و قدرت تخیل حیرتانگیزش، گوی سبقت را از بسیاری از آنان ربوده بود. دارن شان، نویسندۀ ایرلندی، خالق مجموعۀ فانتزی «قصههای سرزمین اشباح» است که طی سالهای دهۀ هشتاد در دوازدهجلد در ایران منتشر شد. شخصیت اول اینمجموعه، همنام خود نویسنده است (رندی هوشمندانۀ او را در افزایشدادن شدت باورپذیری داستانش ببینید!). دارن شان داستان، پسر نوجوانی است که در جلد اول کتاب، طی یککنجکاوی خطرناک، پا به جهان فانتزی اشباح میگذارد و تبدیل به یک«نیمهشبح» میشود؛ موجودی نیمانسان، نیمشبح. در یازدهجلد پس از آن، ما با ماجراهایی که دارن در سرزمین اشباح میگذراند، همراه میشویم و جهان اشباح را بهتر میشناسیم.
در اینمجموعه، همۀ اقتضائات و ملزومات خلق یکجهان فانتزی رعایت شده است. ببینید:
تقابل خیر و شر: اشباح مهربان متعادل در مقابل شبحوارهها که موجوداتی خونریز و وحشی هستند و به طور دقیقتر، دارن در مقابل «استیو لئونارد» که قطب شر داستان است.
جغرافیای خاص جادویی: کوهستان اشباح که لانۀ شبحهاست و طی جلدهای چهارم تا ششم با کمال جزئیات و توصیفات به ما معرفی میشود.
اسطورهسازی از مخلوقات عادی: قهرمان داستان یکپسر کاملاً معمولی با تمام تمایلات و رفتارهای عادی یکانسان است که در میانۀ داستان و عمر نیمهشبحی، حتی دلش برای تماشای تلویزیون و گپزدن دربارۀ بازیگران موردعلاقهاش با دوستان نوجوانش تنگ و از قهرمانبازی خسته میشود!
موجودات جادویی: آقای دستینی و کوتولههای همراه او که هردو موجوداتی ورای انساناند.
آداب و آیین جادویی: تا دلتان بخواهد! از تغذیۀ نیمهشبحها با خون انسان گرفته تا مسابقات اشباح و جنگ با شبحوارهها و الخ!
به مدد همین موارد بالا و قلم بهشدت روان و نوجوانپسند آقای شان، مجموعۀ او بهسرعت جای خودش را میان فانتزیپسندان دهۀ هشتاد باز کرد. ترجمههای خوب و خوشخوان «سوده کریمی» و «فرزانه کریمی» درکنار ظاهر جذاب و ژانری هم که طراح انتشارات قدیانی برای کتابها ساخته بود، از دیگر عوامل اقبال اینمجموعه بودند. محبوبیت ایناثر هم در ایران و هم در مقیاس بینالملل تا بدانجا پیش رفت که بلافاصله بعد از اتمام اینمجموعه، نویسندهاش به سراغ خلق مجموعۀ دهجلدی تازهای رفت به نام «نبرد با شیاطین». این یکی دیگر نور علی نور بود! وحشت، خشونت، خونریزی و معماگونگی در این مجموعه به اوج خودش رسیده بود و حتی طرحهای جلد کتابها هم این را گواهی میدادند. حالا مثلث ادبیات فانتزی ترجمه در ایران دهۀ هشتاد تکمیل شده بود: ارباب حلقهها، هری پاتر و دارن شان.
اما این پایان ماجرا نبود. در لفاف جذاب و دلچسب ادبیات فانتزی، مفاهیم بسیار خطرناکی وارد ذهن نوجوانان شده بود. از آنجا که اصولاً مسئولین فرهنگی و کارشناسان صاحبنظر معمولاً چندگام از مرحله عقب (بخوانید پرت) هستند، چندینسال طول کشید تا گوشی دستشان بیاید! طبق روال مرسوم همۀ امور فرهنگی در ایران، از تهاجم گرفته تا غیر آن، وقتی مسئولین خبردار و وارد کار شدند که دیگر کار از کار گذشته و مثلث مذکور جایش را کاملاً میان نوجوانان و حتی جوانان ایرانی باز کرده بود. در سالهای پایانی دهۀ هشتاد بود که ناگهان پردهها افتاد و همه متوجه شدند در پس داستان مهیج هری پاتر، جنگ نرمی در جریان است. تحلیلگران وارد میدان شدند و با بررسی دستهای پنهان کمپانی صهیونیستی برادران وارنر، سازندۀ نسخۀ سینمایی هری پاتر، و تمایلات یهودی و استکباری خانم رولینگ، نشان دادند کل داستان جادو و جادوگری و هاگوارتز و دامبلدور و اعوان و انصارش، تهاجم فرهنگی بوده برای جذب نوجوانان به یهودیت و حتی شیطانپرستی! نشانهها یکییکی تحلیل و بررسی شدند: ردای جادوگران در هری پاتر که کاملاً مشابه ردای خاخامهای یهودی است، کلاهشان هم، چوبدستیشان هم، نامها و حیوانات و وردها و همه و همهچیز با منطق یهود و حتی شیطانپرستان تطابق داشت. فارغ از این که این تحلیلها تا چه اندازه درست و منطقی بودند و چقدر به اسطورههای انگلیسیایرلندی برمیگشتند و چقدر حاصل شیطنت خالقانشان بودند، باید اشاره کنم آنها دست کم موفق شدند خانوادهها را به هول و ولا بیندازند. حالا دیگر فانتزیخواندن بهراحتی قبل نبود و آنها که هری پاتر را دوست داشتند، با دیدۀ تردید و حتی انکار به آن نگاه میکردند.
اینجا هم، درست مانند زمان ظهورش در ایران، دارن شان از قاعده مستثنی بود. گرچه عمق فاجعه در سرزمین اشباح بسیار بیشتر بود، اما کمتر کسی از آن مطلع شد و کمتر در رسانههای مکتوب و دیداری، انعکاس پیدا کرد. همۀ خوانندگان معتقد و مسلمانی که اینمجموعه را دنبال میکردند، در جلد دوازدهم آن، «پسران سرنوشت»، دچار دلزدگی عجیب و آزاردهندهای شدند؛ چرا که نویسندۀ ایرلندی آن، با ارائۀ این مفهوم که دارن و استیو درواقع دو قطب الهی و دو خدای خیر و شر و زادۀ دست آقای سرنوشت هستند، مسئۀ توحید را بهطور کلی زیر سؤال برده بود. اینانکار و به بیان صریحتر، مبارزه با توحید و الهیت در مجموعۀ بعدی دارن شان، عمق بیشتری پیدا کرد. از همان جلد دوم نبرد با شیاطین که شخصیتهای اصلی همچون «بک»، «کرنل» و «گروبز» عضوی از پیکرۀ یکخدای واحد معرفی شدند، دست نویسنده برای خوانندگانش رو شد. آنها که مقیدتر بودند، خواندنش را ادامه ندادند یا به دیدۀ آگاهانه و منتقدانه به پایانش رساندند، اما آنها که تحلیل درستی از ماجرا نداشتند، همچنان مسحور قلم دارن شان باقی ماندند. خاصیت پرطرفداری و بیسروصدایی مجموعه هم تا پایان دهۀ هشتاد با آن ماند تا آنگاه که با تولید تریلر سینمایی سرزمین اشباح، عدۀ بیشتری متوجه ماجرا شدند.
اگر در دهۀ هفتاد، نویسندۀ سربهزیر و کاردرستی مثل «جان کریستوفر» با سهگانۀ سهپایههایش ما را به جهان رازآلود فانتزی دعوت کرده بود و آیزاک آسیموف و ژول ورن با داستانهای علمیتخیلیشان، نجیبانه ما را به علم و پژوهش دعوت میکردند، دهۀ هشتاد را باید دهۀ انفجار ادبیات فانتزی افسارگریخته در ایران دانست. گرچه در کنار دارن شان و جی.کی.رولینگ، آثار نویسندۀ پرقدرت و قدیمیتری مثل سی.اس. لوئیس هم در ایران خریده و خوانده میشد و کمتر نوجوان کتابخوانی بود که «سرگذشت نارنیا»ی او را نخوانده باشد، اما باید اعتراف کرد که هیچکدام از آثار فانتزی، چه در ایران و چه در خارج از آن، توان مقابله با پروپاگاندای هری پاتر و جذابیت دارن شان را نداشتند.
بنابراین باید اذعان کرد چنان که اساساً ادبیات ژانر در مفهوم امروزی آن در ایران یکگونۀ وارداتی است، بیشترین اقبال به اینگونه در دهۀ هشتاد، مختص به ادبیات ترجمه، بهویژه نوع انگلیسی آن بود.
در این میان اما، یکی از نویسندگان دههشصتی ایران، با موقعیتشناسی و نیازسنجی فوقالعادهاش، توانست در اینرقابت هولناک و فراگیر وارد و بالاتر از آن، در آن موفق شود. «آرمان آرین» با خلق مجموعۀ پرطرفدار «پارسیان و من» در سال 1382، موفقترین نویسندۀ ادبیات ژانر ایران در دهۀ هشتاد بود که توانست رکورد بیشترین فروش کتاب در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را هم از آن خود کند. آنچه سبب موفقیت مجموعۀ آرین شد، توجه دقیق و موشکافانۀ نویسنده به اسطورههای ایرانی و غنیترین منبع داستان ایرانی، شاهنامه، بود. پارسیان و من که درواقع بازآفرینی سهداستان از شاهنامۀ فردوسی است، با توجه به عناصر داستان فانتزی همچون مکان و آداب و موجودات خاص که پیش از این ذکر آن رفت، توانست بهعنوان یکنسخۀ داخلی موفق، پابهپای آثار خارجی در رقابت فانتزیها شرکت کند. اینتجربۀ موفق در دیگر آثار فانتزی آرمان آرین هم ادامه پیدا کرد تا دهۀ هشتاد را با حضور نمایندهای موفق و پرطرفدار در عرصۀ ادبیات فانتزی ایران به پایان ببریم؛ گرچه عصر تازهتر و پیچیدهتری پیش رو بود: دهۀ نود، دهۀ هیولاها!
[1] یکی از وردهای معروف مجموعۀ هری پاتر که سیاهترین جادو بود و منجر به مرگ طرف مقابل میشد. چیزی مشابه «اجی مجی لاترجی»!