وارونگی فهم! | یادداشت «علی‌اصغر عزتی‌پاک» پس از شهادت «سردار سلیمانی»

شهرستان ادب: پروندۀ «برای سردار سلیمانی» را با یادداشتی از علی‌اصغر عزتی‌پاک که بعد از خبر شهادت ایشان نوشته شده است، به‌روز می‌کنیم.

احساس می‌کنم برخی از ما ایرانیان دچار نوعی وارونگی فهم و درک شده‌ایم؛ برخی از ما که مثلاً درس خواندیم و رفتیم دانشگاه و کجا و کجا! چنان که پیداست از بخت بد سرکنگین صفرا فزود! درس خواندن عوض این‌که آگاه‌مان کند به وضعیت‌مان، دچار مصیبت‌مان کرده و آن‌چه بودیم طبق سنّت و طبیعت را نیز ازمان گرفته. عجیب است که ما هر چه گرفتیم از این غربی‌ها، معکوس نتیجه داد؛ حتی همین علم‌شان!

باورکردنی نیست؛ دشمنان کشور به ناجوانمردانه‌ترین شیوه آدم‌مان را کشته‌اند و هلهله کرده‌اند؛ بعد اینجا گروهی افتاده‌اند به جان گروه دیگر که چرا برای این کشته می‌گریید! شگفتا! چه بنامیم این هنگامه را! غرب‌زدگی را آل احمد پنجاه سال پیش گفت و شباهتش داد به وبازدگی! منطورش به امروز بود؟ که غرب بکشدت و تو دستش ببوسی چون که غرب است! و ای بسا که حوالت مرحوم فردید روی نموده و خداوند می‌خواهد جهالتمان را به رخ بکشد!

آیا فراموش شده استعمار؟ شوخی بود تسلط چند صد ساله بر منابع و امورات کشورهای ضعیف؟ امپریالیسم بازی است؟ استعمار نو شوخی است؟

فقط یک لحظه فرض بگیریم استعمار و امپریالیسم از غارت منابع و تسلط بر سرزمین‌ها عبور کرده و رسیده به مصادرۀ اذهان و سلطه بر مغزها! می‌کشند، قطعه‌قطعه‌مان می‌کنند و ما خرسندیم! احیاناً مشکلی نمی‌بینید این وسط؟

زمین بازی عوض شده. ما توهم آگاهی داریم. حافظه‌هامان دستکاری شده بی‌شک. استعمار با لطیف‌ترین حیله‌ها به خدمت‌مان گرفته! بخشی از مغز ما دیگر در خدمت ما نیست و وای به روزی که قسمتی از این بخشِ‌های از دست‌شدۀ مغز در سرِ اقشار فرهنگی و هنری و ذی‌نفوذ باشد! این خطر عظیم است.