موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یک صفحه خوب از یک رمان خوب | صفحه چهل‌وپنجم

«سازمان ملل» به روایت «رومن گاری» | از کتاب «مردی با کبوتر»

23 تیر 1399 20:24 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
«سازمان ملل» به روایت «رومن گاری» | از کتاب «مردی با کبوتر»

شهرستان ادب: چهل‌وپنجمین صفحۀ ستون «یک صفحه خوب از رمان خوب» سایت شهرستان ادب را با صفحه‌ای از کتاب «مردی با کبوتر» اثر «رومن گاری»، به مناسبت زادروز سرکار خانم «لیلی گلستان» -مترجم این اثر- به‌روز می‌کنم.

از ساعت شش صبح، یعنی ساعتی که بخش جراید، اولین نسخه‌های روزنامه‌هایی را که با عناوین بزرگ، حضور «مستأجر مخفی» را در سازمان ملل اعلام کرده بودند برایش فرستاد، دبیر کل تراکنار خود را به دست حکیمان سپرد.

حدود یک بعدازظهر به حد کفایت سلامتی‌اش را باز یافته بود تا با مشاوران اصلی‌اش مشورت کند.

او از ایشان خواست: «آرام باشید آقایان. آرام. خانم، شما هم بیست قطره والرین روی تکه قندی بریزید و به من بدهید. می‌خواهم نمونه‌ای کامل از آرامش به دنیا اهدا کنم! حتا اگر از این آرامش بمیرم. سازمان ملل باید به دنیا...»

منشی دوای او را داد و گفت:

«بیست قطره والرین روی یک تکه قند.»

«هان؟ چه می‌گفتم، کجا بودم؟»

بگتیر آرام گفت: «می‌گفتید که ما نباید دست و پایمان را گم کنیم.»

«همین‌طور است آقایان. اگر عقیده مرا بخواهید، این قصه‌ای است که روزنامه‌ها علم کرده‌اند. آن‌ها می‌خواهند به فعالیت‌های سازمان یک چیز دیگر هم قاطی کنند: "عامل مورد توجه بشریت". آن‌ها قطعاً دربارۀ اتاقی که در این ساختمان گم شده، شنیده‌اند و برای بی‌اعتبار کردن ما این قصه را ساخته‌اند. می‌خواهند نشان دهند که ما در خانۀ خودمان هم نمی‌توانیم خودمان را پیدا کنیم. اما این امکان هم هست که در میان ما شخص خیالبافی هم باشد که خود را رها کرده تا مقابل چشمان ما از گرسنگی بمیرد. نگرانی از این است که توجه همه به ما جلب شده. من همیشه گفته‌ام که محل اصلی سازمان ملل نباید در نیویورک باشد. باید آن را در جایی به دور از مراکز پرجنب و جوش پنهان می‌کردند. در محل نهانی که می‌توانستیم بی‌این‌که شناخته شویم به آن وارد شویم و بتوانیم به راحتی به دور از نگاه‌های کنجکاو در آن زندگی کنیم. جایی، در جنگلی، با مناظر زیبایی در اطرافش، یک ایستگاه آب معدنی... گوسفندان سربزیر... گیاه و سبزی...»

شروع کرد به گریستن، بگتیر که کت‌و‌شلوار توئید شیکی پوشیده بود، پیپش را آرام روشن کرد، دودش را بیرون داد و گفت:

«خیلی خوب دوست عزیزم. به خود آیید. سازمان ما مأمور برقراری صلح در جهان است و برای این کار، ابتدا باید صلح را در درون خودمان برقرار کنیم و به جوشش‌های این دنیای دون با وارستگی و شفافیت نگاه کنیم. این حرف من را باور کنید که تمام این دگرگونی‌ها مانع از خواندن پرندگان نمی‌شود. و به قول عمر خیام ما، تا وقتی انسان‌ها بتوانند هر روز صبح پنجره‌هایشان را به روی پرندگانی که می‌خوانند بگشایند، دیگر منتظر چه اتفاقی هستند و دیگر چه از دنیا می خواهند.»

دبیر کل تراکنار به نظر عصبی می‌‎آمد:

«این هم از دلیل و برهان شما... خوب می‌بینم که بار مسئولیت صلح جهانی را به روی دوشتان حس نمی‌کنید!»

بگتیر گفت: «این را به عهده پرندگان بگذارید. شما مسئولش نیستید.»

پريزورثی گفت: «هنوز از این جستجوها نتیجه‌ای نگرفته‌اید؟»

«هیچ نتیجه‌ای. اما ادامه دارد. باز هم در تمام دو هزار و پانصد پنجرۀ ساختمان، دو هزار و پانصد کارمند گماشته‌ام تا همه‌شان در یک لحظه دو هزار و پانصد پرچم سازمان ملل را تکان دهند: اول این‌که برای بالا بردن روحیه خوب است، بعد هم این‌که اگر یک پنجره را بی‌این قضیه دیدیم، فوراً می‌توانیم اتاق گم شده را پیدا کنیم. این فکر از کمیتۀ عملیاتی من بود، اما نتیجه‌ای نداشته.»

«گروه پرنده‌تان چه می‌کنند؟»

«هیچی. در ساختمان می‌گردند. با چکش به دیوارها می‌زنند، به دیوارها گوش می‌کنند تا ببینند جایی صدای تو خالی ندهد. اما همه‌جا از بالا تا پایین صدای تو خالی می‌دهد. پس...»

پریزورثی گفت: «اولین چیزی که باید بدانیم این است که آیا این پسرک در کارش صادق است یا نه. شاید فکر می‌کند سازمان ملل می‌تواند صلح را در جهان مستقر کند.»

تراکنار با کراهت گفت: «یک بچه پنج‌ساله هم می‌داند که ما در این کارها به شدت ناتوان هستیم.»

پریزورثی گفت: «البته این مربوط به یک بچۀ پنج‌ساله نمی‌شود بلکه روشنفکر جوان آمریکایی ربط پیدا می‌کند. و قادر است که این قضیه را بپذیرد... به هر جهت، می‌دانم که مسئلۀ ظریفی است. باید روی نوک پنچۀ پا راه رفت. و تمام دیپلمات‌ها می‌دانند که اگر روی پنجۀ پایت راه بروی، می‌توانی بیش‌تر و دورتر بروی.»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «سازمان ملل» به روایت «رومن گاری» | از کتاب «مردی با کبوتر»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.