شهرستان ادب: مروری بر زیست و آثار «گراهام گرین» به قلم «محسن خیابانی»:
برخی نویسندگان خوشاقبال به تعادلی ظریف در جلب توجّه همزمان مخاطب خاص و عام میرسند. هر چه از قرن نوزدهم فاصله میگیریم، چنین نویسندگانی کم و کمتر میشوند، بویژه آنها که مقبول مخاطبان عاماند، کمتر توسّط منتقدان تحویل گرفته میشوند.
گراهام گرین (1909 – 1991) از معدود نویسندگان قرن بیستم است که توانسته طیف متنوّعی از ادبدوستان را راضی نگه دارد، هرچند مخالفان ویژۀ خودش را داشته و دارد. با اندک نگاهی به بازار کتاب ایران درمییابیم که علاوه بر حرفهایهای ترجمه از نسلهای مختلف، شاعر (محمدعلی سپانلو) و منتقد سینمایی (محسن آزرم و بهروز تورانی) هم بین مترجمان آثار این نویسنده، پیدا میشود.
گراهام گرین از دوران دانشجویی، نویسندگی را جدّی گرفت امّا اوّلین کتابی که به چاپ رساند، مجموعهشعر بود و چاپ اوّلین رمانش (مرد درون) در سال 1929 صورت پذیرفت. پس از فارغالتّحصیلی، به روزنامهنگاری روی آورد و بهواسطۀ حرفهاش، طیّ سالها به کشورهای مختلف جهان سفر کرد و از تجربیات این سفرها در رمانهایش بهرۀ فراوان برد. در اینکه گرین برای امآیسیکس فعّالیت میکرده، شکّی وجود ندارد ولی دربارۀ اینکه فعّالیتهای جاسوسی وی از کی شروع شده و تا کجا ادامه یافته است، اختلاف نظر وجود دارد. برخی کلّ فعّالیتهای خبرنگاری و روزنامهنگاری او را پوششی برای جاسوسیاش میانگارند. یکی از مهمترین رخدادهای زندگی گرین در سال 1926 رقم خورد؛ جایی که مدّتی پس از آشنایی با ویوین داریل برونینگ و به تشویق او، مذهب انگلیکان را ترک گفته و کاتولیک شد. وی در نهایت با ویوین ازدواج کرد ولی زندگی زناشویی پرفراز و نشیبی را از سر گذراند تا جایی که کارشان به جدایی بدون طلاق انجامید. پرداختن به مذهب کاتولیک، کمابیش پای ثابت تمامی رمانهای گرین بوده و به علامت مشخّصۀ آثارش تبدیل شده است.
دومین رمان گرین (قطار استانبول، 1932) موقعیت وی را به عنوان یک نویسنده تثبیت کرد ولی با «قدرت و جلال» (1940) بود که موفّق به جلب نظر تعداد زیادی از منتقدان گردید، البتّه توصیفاتی که از کشیشی دائمالخمر در این کتاب هست، به مذاق برخی کشیشان خوش نیامد و جنجالهایی برانگیخت. اینجا سرآغاز اختلافات واتیکان با گرین شد ولی خیلیها هم در واتیکان، از مدافعان جدّی کتابهای او بودند.
آثار گراهام گرین را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد: 1- داستانهای معمایی، جنایی و جاسوسی (مرد سوم، مأمور ما در هاوانا، وزارت ترس و...)، 2- داستانهایی با محوریت اعتقادات کاتولیکی (عالیجناب کیشوت، قدرت و جلال و...). دیدگاهی دیگر، آثار او را به دو دستۀ «سرگرمکننده» و «جدّی» تقسیم میکند که با روش قبلی تا حدّ زیادی همپوشانی دارد. آثاری مثل «سفرهایم با خاله جان» هم هستند که در این دستهبندیها نمیگنجند. از طرفی دیگر، همانطور که در داستانهای معمایی و پلیسی این نویسنده، بارقههای پررنگی از مفاهیم کاتولیکی وجود دارد (جان کلام)، در داستانهایی که مضامین مذهبیشان برجسته میشوند، رگههایی (کمرنگ یا پررنگ) از داستانهای معمّایی و جاسوسی دیده میشود (پایان رابطه).
گفتیم که داستانهای گرین در نقاط مختلفی از جهان رخ میدهند، جان کلام (سواحل غربی آفریقا)، مرد سوم (وین بعد از جنگ جهانی دوم)، کنسول افتخاری (آرژانتین)، قدرت و جلال (مکزیک)، عالیجناب کیشوت (اسپانیا) و آمریکایی آرام (ویتنام زمان جنگ) فقط چند نمونه هستند. آثاری مثل مأمور معتمد، پایان رابطه و کنسول افتخاری هم هستند که بخش اعظم ماجراهایشان در موطنش انگلستان اتّفاق میافتد. گرین، اتّفاقات مهمّ تاریخ معاصر کشورهای مختلف را به بستری برای بیان عقاید سیاسی خویش تبدیل میکرد. او منهای عضویت چندماههاش در حزب کمونیسم در هنگامۀ جوانی، تقریباً به هیچ حزب سیاسی و روش حکومتیای روی خوش نشان نداده ولی درصدد نفی همهجانبۀ آنها هم برنیامده و بیشتر تمایل داشته تا در داستانهایش، از دریچۀ چشم او به نقاط قوّت و ضعف حکومتها و احزاب سیاسی مختلف جهان بنگریم. مثلاً در بخشی از مرد سوم، وقتی شخصیت اصلی به بخش شوروی شهر وین میرود، گرین، تمایلی به ارائۀ توصیفات مخوف برخی از نویسندگان دربارۀ جوامع تحت حکومت شوروی نشان نمیدهد.
گرین را به عنوان نویسندهای ضدّآمریکایی نیز میشناسند و نمیتوان انکار کرد که در آمریکایی آرام، او با طنزی گزنده در قالب یکی از داستانهای جاسوسیاش، به سیاست و سبک زندگی آمریکایی میتازد. همین کتاب بود که بعضی منتقدان آمریکایی را به دشمنی با وی واداشت و از آن پس، نقدهایی منفی نسبت به اغلب آثار او نگاشتند؛ هرچند کتابهای این نویسنده (از جمله همین آمریکایی آرام) در بازار کتاب آمریکا و نزد مخاطبان عامّ ادبیات داستانی، حضوری مداوم و موفّق داشتهاند. از این کتاب که بگذریم، تفکرات ضدّآمریکایی گرین در اغلب آثارش چندان مؤکّد نیست. مثلاً در جایی از «سفرهایم با خاله جان» شخصیت اصلی وقتی به خانۀ خالهاش میرود، با مجسّمۀ شیشهای شخصیتهای کارتونی والت دیزنی مواجه میشود و آنها را مبتذل مینامد. در حقیقت آنچه بیشتر باعث شده تا گرین نویسندهای ضدّآمریکایی در نظر آید، مصاحبههایش با موضعگیری صریح دربارۀ آمریکا بودهاند.
نکتهای که در ستایش از تفکرات ضدّآمریکایی گرین در آثار و زندگی واقعیاش گم میشود، نگاه نه چندان مهربانانه و همراه با تحقیر او به عنوان یک انگلیسی، نسبت به مردمان سایر کشورها و طُفیلی انگاشتن آنهاست. این موضوع بویژه در آثاری که بیشتر ماجراهایشان در خارج از اروپا اتّفاق میفتد (مثلاً فصل بارانی، مقلّدها و سفرهایم با خالهجان(بخش مربوط به پاراگوئه)) شدّت و حدّت بیشتری یافته که میتواند مربوط به نهادینه شدن استعمار در مردمان انگلستان، حتی قشر فرهیختهتر آنها باشد. به هر حال جاسوس بودن گرین را (گیرم بیش یا کم) نمیتوان فراموش کرد.
از هرچه بگذریم، صحبت از کاتولیک بودن گرین خوشتر است! خودش بارها در مصاحبههایش گفته که نویسندهای کاتولیک (یعنی مبلّغ کاتولیک) نیست، بلکه کاتولیکی است که دست بر قضا نویسنده شده است. به هر حال کاتولیسیسم (مخصوصاً جنبههای مختصّ جدال شکّ و ایمان در این مذهب مسیحیت) به قدری در آثار گرین بارز است که در تحلیل داستانهای او، ناگزیریم به مذهب نویسنده هم بپردازیم. او در توجّه به این مسائل از پرداخت کلیشهای دوری جسته و حتّی گاه از آموزههای انجیلی به شکلی متفاوت (حدّاقل در ظاهر) بهره میگیرد. فقط کافی است به سه پدر روحانی در سه اثر مهم و شاخصش نگاهی بیندازیم: ریچِرد شخصیت کشیش یا کشیشمانند پایان رابطه، کیشوتِ سادهدل عالیجناب کیشوت و کشیش دائمالخمر قدرت و جلال. هر یک از این افراد ضعفهایی غیرقابلانکار دارند ولی نویسنده هیچ گاه اصل باورمندی به خدا را انکار نمیکند و همین ضعف شخصیتهای مذهبیاش را با رعایت روابط علّت و معلولی در بستر داستانی مذهبی، زمینۀ نزدیکتر بودن آنها به خدا میداند. اسکوبی، قهرمان تراژیک جان کلام، نمونۀ شاخص دیگری از شخصیتهای مذهبی آثار نویسنده است که دشواریهای زندگی در دنیای مدرن برای این قبیل افراد را به خوبی تشریح میکند.
پایان رابطه که مهمترین داستان عاشقانۀ گراهام گرین است، گذشته از ریچِرد (که شخصیت اصلی داستان نیست) با انتخاب بندریکسِ شکّاک و بدبین بهعنوان راوی برای داستانی که از ایمان پرشور سخن میگوید، به یکی از مهمترین آثار نویسنده یا حتّی یکی از بهترین مدخلها برای آشنایی با او تبدیل میشود. اینجا هم مثل اغلب آثار نویسنده، شکّ و ایمان به موازات هم پیش میروند و بررسی شخصیتها و مسائلشان از جنبههای گوناگون، مانع از تبدیل شدن جنبههای مذهبی به بخشی زائد و تحمیلی بر پیکرۀ داستان میشود. از عالیجناب کیشوت نیز نباید گذشت که در اسپانیای پس از فرانکو، کشمکشهای دو شخصیت اصلیاش را به گفتمان بین کاتولیسیم و کمونیسم تبدیل میکند.
در بررسی کارنامۀ ادبی گرین، معمولاً از طنز دلنشین او غفلت میشود. نویسندهای که حتّی در آثار بسیار تلخ و تکاندهندهاش (قدرت و جلال، جان کلام، مرد دهم، عامل انسانی، کنسول افتخاری و...) هم رگههایی از طنز ظریف خود را بروز میدهد. در «مأمور ما در هاوانا» انتخاب یک فروشندۀ جاروبرقی برای فعّالیتهای جاسوسی، سلسلهوقایعی خندهدار (و در عین حال تلخ) را رقم میزند. در «سفرهایم با خالهجان» انتخاب یک پیرپسر و خالۀ عجیبش که با هم به سفرهایی دست میزنند، منجر به ماجراهایی جدّی و در عین حال طنز میشود. در پایان رابطه به وسیلۀ شخصیت پارکیس که مأمور کارآگاهی خصوصی به نام سَویج است، موقعیتهای جالبی خلق میشود که گاه به هجویهای از داستانهای پلیسی و کارآگاهی پهلو میزند. مقلّدها (The Comedians) تعادل ظریف کمدی و تراژدی را در سرزمینی دیکتاتوری توصیف میکند. همانندسازی پدر کیشوت و سانچو (شهردار سابق شهری کوچک در اسپانیا که کمونیست است) با شخصیتهای داستانی همنامشان در رمان معروف دنکیشوت (میگل سروانتس، 1615)، عالیجناب کیشوت را همچون اثر سروانتس به هجو نزدیک کرده است.
گراهام گرین که بخشی از فعالیت روزنامهنگاریاش به نقد فیلم اختصاص داشت، در این زمینه به شهرت و اعتباری نسبی رسید. آثار او، بارها به زبان سینما ترجمه شدهاند و شانس این را یافت که تعدادی از این اقتباسها را کارگردانان برجستهای همچون فریتز لانگ، جان فورد، جوزف ال منکیِویچ، کارول رِید و جورج کیوکر بسازند. همکاری گراهام گرین با کارول رید را باید برجستهترین بخش کارنامهی سینماییاش دانست. گرین ابتدا یکی از داستانهای کوتاهش (اتاق زیرزمین) را به صورت فیلمنامه درآورد تا رید فیلم موفّق بت سرنگون (1948) را بر اساس آن بسازد. این نویسنده و کارگردان، همکاری مشابهی را سالها بعد با مأمور ما در هاوانا (1959) تکرار کردند که فیلمنامهاش را خود نویسنده بر اساس رمان مشهورش با همین عنوان نوشت. امّا بزرگترین موفّقیت گرین (و شاید رید) در سینما به فیلم «مرد سوم» بازمیگردد که یک سال بعد از بت سرنگون ساخته شد. جالب است بدانید که گرین ابتدا فیلمنامۀ مرد سوم را نوشت و سپس رمان معروفش با همین عنوان را بر اساس فیلمنامۀ خودش به نگارش درآورد. نکتۀ قابل تأمّل دیگر اینکه معمولاً اقتباس از آثار معمّایی و جاسوسی گرین به فیلمهای موفّقتری تبدیل شدهاند تا دیگر داستانهایش.
مخالفان گرین معتقدند که آثار او به مانند گذشته محبوب نیستند و تاریخ انقضایش فرارسیده است، با این حال کتابهای او همچنان در سراسر جهان، فروش خوبی دارند. در کشور خودمان و در همین سالهای اخیر، چاپ مجدّد و ترجمۀ برخی آثار این نویسنده به چاپ چندم رسیده است. شواهد نشان میدهد که او تا هنوز در مرکز توجّه عدّۀ زیادی از ادبدوستان قرار دارد، امّا تا همیشه شکّاکان ایماننیاورنده، گروهی از جامعهاند.