موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی داودی

طراز طنز | مروری بر شعر و شخصیت ابوالفضل زرویی نصرآباد

10 آذر 1400 07:39 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
طراز طنز | مروری بر شعر و شخصیت ابوالفضل زرویی نصرآباد

شهرستان ادب: به مناسب سالمرگ ابوالفضل زرویی نصرآباد، یکی از بزرگ‌ترین طنزپردازان معاصر، یادداشتی می‌خوانیم از علی داودی:

 

در افق شعر و طنز معاصر، حضور ابوالفضل زرویی نصرآباد به عنوان یک قلّه، چشم‌نواز است؛ بزرگ‌مردی که با مجموعه‌ای از فعّالیت‌های ادبی، اعم از سرودن شعر و اقدامات اجرایی، موفّق شد بنیانگذار راهی جدید در طنز معاصر باشد.

در نظر داشتن توأمان شاعران و مخاطبان و هم‌چنین سرودن در سطح عالی، رفتار معلّم‌واری است که از زرویی، شخصیتی ممتاز ساخته است؛ معلّمی که در این دنیای شلوغ، مسیر خود را به درستی شناخت و پی گرفت.

فعّالیت ادبی زرویی نصرآباد، مشخّصاً در چند سطح قابل بررسی است:

1- زرویی در کنار خلق آثاری در قالب‌های نظم و نثر و پژوهش در حوزه‌های مطبوعاتی و محافل طنز، اقدامات اجرای فراوانی چون راه‌اندازی دفتر طنز و برگزاری برنامه‌های ویژۀ شب شعر طنز «در حلقۀ رندان» را بر عهده داشت که کاری بود سترگ که از جمله نتایج آن فراگیر شدن و رسمیت شب‌های شعر طنز و معرّفی چهره‌های فراوان طنزسرا به جامعه بود.

 

2-زرویی موفّق شد تصوّر عمومی از طنز و هزل و فکاهه را تغییر دهد. همین عمومی بودن و دوری از اعجاب و قهقهه‌آوری، باعث لذّتی است به نام نمایش سادگی. گفتگوی یک حکیم فرهیخته با مخاطب عامّ روزنامه‌خوان و حضور لطیف طنز در صفحات متعدّد خبری، اعم از سیاسی و احتماعی و حوادث و رقابت جلب توجّه، خود شیوه‌ای رندانه بود که زرویی پی گرفت؛ چیزی که ما به اشتباه، در پناه بردن به مجلّات تخصّصی و حوزه‌های اختصاصی، از دست داده‌ایم. همین مجال و امکان صحبت با مخاطبی که رسماً «مشتی حسن» نام دارد و هر کدام از ماییم، درددل و گلایه است و گاه به رخ کشیدن مشکلات اخلاقی و رفتاری ما:

«مشتی حسن، حال شما چه‌طوره؟

حالت امسال شما چه‌طوره؟»

 

3- تسلّط کافی بر حوزة ادبیّات کلاسیک و معاصر فارسی، شناخت ظرفیت رسانه، مطالعه و اشراف بر طنز در طول تاریخ، از دیگر ویژگی‌های مرحوم زرویی بود. درک محضر بزرگان، دوستی با نسل جوان، تسلّط بر مهارت‌ها و شگردهای بلاغی، زرویی را به عنوان یک شاعر طراز اوّل مطرح ساخت. زرویی خود را خرج مطالب گذرا نمی‌کرد و ریشه‌ها را نشانه می‌رفت. چنین شاعری، رندانه عوامل اجتماعی و فردی روزگار خود را می‌سنجد و با در نظر داشتن شعر، باب دیگری از زبان و نگاه را به روی مخاطب و شاعران بعدی باز می‌کند.

در این نوع از شعر، توقّع خنده نیست، بلکه مواجهه با بزرگی و پیری است که مبنای طنزش را بر اصلاح امور گذاشته و نصیحتش درد دلانه است و شعر، شعری است که جامعه را تربیت می‌کند.

 

4- زرویی در شاعری خود، هدف‌دار عمل کرده و هر کدام از آثار وی، روی به مقصودی و سویه‌ای دارند. نگاهی اجمالی به چند کتاب او، این هدفمندی را بهتر نشان می‌دهد:

خاطرات حسنعلی خان مستوفی

این کتاب روایت فرازهایی از زندگی دو شخصیت خیالی، حسنعلی خان مستوفی و میرزا حسین پیشکار است؛ اثری طنز و اعجاب‌انگیز در باب اندیشه و فکر و سیاست، بر مبنای ادبیات روایی دوران قاجار که به بیان خاطرات شخصی به نام حسنعلی خان پرداخته است. انتخاب شیوۀ نثر نیز بی‌تناسب با شرایط تاریخی دورۀ قاجار نیست. نمونه‌ای از این کتاب را با عنوان «چگونه اینشتین به آمریکا رفت؟» با هم مرور کنیم:

«کمتر کسی به میزان مودّت و دوستی میان مرحوم «آندره ژید» و مرحوم «اینشتین» آگاه است. از این دو، یکی در سال ۱۹۲۱ به اخذ جایزۀ نوبل در رشته فیزیک نائل شد و دیگری در سال ۱۹۴۷ جایزۀ ادبی نوبل را دریافت کرد. احتمالاً اواسط سپتامبر ۱۹۳۳ بود که تلگرافی از «آندره ژید» به دستم رسید [تاریخ مندرج بر متن تلگراف، این است: هشتم سپتامبر ۱۹۳۳/ توضیح از حقیر بی‌مقدار، میرزا حسین پیشکار]. آن روزها، این بنده برای انجام برخی مذاکرات در ایالات متّحده بودم. متن تلگراف چنین بود:

«دوست عزیز،

لابد متأثّر خواهید شد اگر بگویم دوست مشترکمان اینشتین در خطر است. او را برای اقامت به فرانسه دعوت کرده‌ام ولی او پاریس را برای اقامت امن نمی‌داند. به هم‌فکری شما نیاز مبرم دارم. ارادتمند؛ ژید.»...

غلاغه به خونهش نرسید

این اثر مجموعه‌ای از ۵۶ حکایت افسانه‌ای طنزآمیز است که ساختار آن اختلاط قصّه‌های قدیمی ایرانی و غیرایرانی با مفاهیم امروزی است.

«یکی بود، یکی نبود»، عبارت کلیدی و سرآغاز قصّه‌های ایرانی است، چنان که جمال‌زاده به عنوان پدر داستان‌نویسی ایران، هوشمندانه آن را به کار برد. این عبارت سرآغاز مجموعه‌ای از داستان‌های افسانه‌ای طنزی است که زرویی در کتاب «غلاغه به خونه‌ش نرسید» آورده است. زرویی در این کتاب، با نگاهی به افسانه و قصّه‌های کهن ایران و جهان و با طنز و هجو نرم، شرایط و مناسبات مادّی و اجتماعی زندگی معاصر جامعۀ شهری را بازگو می‌کند. شخصیت‌های این داستان‌های کوتاه و حکایت‌ها، شکل و شمایل سنّتی و قدیمی دارند و در فضای جامعۀ امروزی نفس می‌کشند:

«یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. روزی، روزگاری در ولایت غربت یک پیرزنی بود به نام «ننه قمر» و این ننه قمر از مال دنیا فقط یک دختر داشت که اسمش «دلربا» بود و این دلربا در هفت اقلیم عالم مثل و مانندی نداشت، از بس که زشت و بدترکیب و بداَدا و بی‌کمالات بود.

یک روز که این دلربا توی خانه وَر دل ننه قمر نشسته بود و داشت به ناخن‌هایش حنا می‌گذاشت، آهی کشید و رو کرد به مادرش و گفت: «ای ننه، می‌گویند «بهار عمر باشد تا چهل سال». با این حساب، توپ سال نو را که در کنند، دختر یکی‌یک‌دانه‌ات، پایش را می‌گذارد توی تابستان عمر. بدان و آگاه باش که من دوست دارم تابستان عمرم را در خانۀ شوهر سپری کنم و شنیده‌ام که یک دستگاهی است که به آن می‌گویند «کامپیوتر» و در این کامپیوتر، همه جور شوهر وجود دارد. یکی از این دستگاه‌ها برایم می‌خری یا این که چی؟» ننه قمر «لا حول» گفت و لبش را گاز گرفت و دلسوزانه بنا کرد به نصیحت که: مردی که توی دستگاه عمل بیاید، شوهربشو و مرد زندگی نیست. دوام و استقامتش هم مثل مرد راست‌راستکی نیست. بچّه‌اش نمی‌شود. تازه بچّه‌دار هم که بشوی، لابد یا دارا و سارا می‌زایی یا از این آدم‌آهنی‌های بدترکیب یا چه می‌دانم پینوکیو...»

رفوزه‌‌ها

این مجموعه شامل تمام اشعار طنزی است که زرویی در سال‌های متمادی در نشریاتی چون گل‌آقا، جام‌جم، همشهری و مهر منتشر کرده است و شامل چند بخش متمایز از هم.

شعر نو از جمله بخش‌های این کتاب است. کمتر طنزسرایی در تجربۀ قالب‌های نو خطر کرده و این نشان از جدّی نگرفتن شعر نو در میان شاعران و به ویژه طنزسرایان دارد امّا زرویی در قوالب نو قلم زده است. زرویی شاعری جدّی است، نگاهی متفاوت داشته و مواجهۀ طنز او با شعر نو، گواه این شناخت است. گذشته از شعرهایی که نقیضۀ شعرهای مشهور شاعران بزرگ نوسرا مثل اخوان و سهراب و نیما و مشیری است، زرویی در این بخش، شعرهای مستقلّی نیز دارد که جالب توجّه‌اند.

بخشی با عنوان «حکایت» نیز در این اثر دیده می‌شود که استفاده از قالب سنّتی حکایت است که در آثار گذشتگان، متداول بوده است، لکن نوع حکایت‌های زرویی، امروزین و آشنا و مختصّ جامعۀ نو است:

«گوش بگشای ای حسام‌الدّین حسن

تا بگویم قصّۀ آن پیرزن...»

اخوانیات که بخش دیگر این کتاب است، نوعی آشنا در اشعار بزرگان بوده و در پاسداشت و ابراز محبّت و ارادت شعرا نسبت به هم سروده می‌شوند. علی‌رغم رنگ و بوی تفنّن، اخوانیات زرویی، به لحاظ ادبی برجسته هستند و قواعد سنّت کلاسیک ادبی در آن‌ها در حدّ عالی رعایت می‌شود.

زرویی تعدادی شعر محاوره نیز دارد که از قضا مشهورترین اشعار او بین مردم هستند. شاعر در این اشعار از زندگی روز سخن می‌گوید و مدرن بودن را به چالش می‌کشد. در این شعرها، شاعر با محوریت اخلاق و انسانیت، جهانی انسانی و مرامی را ترسیم می‌کند که به خاطره‌ها پیوسته و زرویی، راوی و یادآور آن است:

«مشتی حسن کافر و دهری شدی

اومدی از دهات و شهری شدی

این چیه پاته؟ آخه گیوه‌هات کوش؟

کی گفته دمپایی صندل بپوش؟

ای شده از قاطر خود منصرف

نمره پیکان تو، تهران-الف

شد بدل از باغ  و زمین سرکشی

شغل شریفت به مسافرکشی

گلّه رو که «هی» می‌زدی، یادته؟

کوه و کمر نی می‌زدی، یادته؟

مثنوی «با معرفت‌ها» از معروف‌ترین این دسته شعرهاست که حسّ ‌و حال لطیفی دارد و نوستالژی زندگی و سیک زندگی گذشته را زنده می‌کند.

روزنامه‌نویسی و مطلب نوشتن در روزنامه‌ای که مخاطبان آن، مردم عام هستند و تنوّع موضوعات روزانه، سرعت تولید و لاجرم به‌روز بودن، از محدودیت‌ها و هم‌چنین از امتیازات شاعری است که پیشۀ او طنز مطبوعاتی است. حرکت بر محور تقوای قلم و حفظ و پایداری مسیر درست و هم‌چنین رعایت ادبیت، کاری سخت است که از هر شاعر و نویسندۀ نوقلمی برنمی‌آید. «اصل مطلب» که در دوره‌ای به عنوان کتابی مستقل منتشر شد، بخش دیگری از کتاب رفوزه‌هاست و در اصل، روزنوشت‌های زرویی بود در ستون روزنامۀ همشهری؛ روزنامه‌ها و خبرها تمام می‌شوند و شعر می‌ماند. «اصل مطلب» با انتخاب درست و هدف‌گیری دقیق و پرهیز از افراط و تفریط، نمونه‌ای متعادل از طنز را ارائه می‌دهد که کمتر طنّازی موفّق شده به آن سطح دست یابد. از این حیث، اصل مطلب، تأثیرگذارترین اشعار زرویی بر شاعران طنزپرداز است:

«اي خدا، واحد و يگانه تويی

خوبي و لطف بي‌كرانه تويي

اي خداي احد، خداي صمد

واجب لم يلد و لم يولد

تو عليم و حليم و جبّاری

تو حكيم و رحيم و غفّاري

خالق كلّ كائنات جهان

آفرينندۀ زمين و زمان

بحر بي‌اعتنا به كوزۀ ما

 بي‌نياز از نماز و روزۀ ما

بار افسوس و آه آورديم

كوزه‌اي پرگناه آورديم

شد شب امتحان و ما نگران

مثل اطفال تخس درس‌نخوان»

وارد عالم شخصی می‌شود و در امتداد همان حکمت کلّی می‌سراید:

«درس دنيا كه حكمت ازلي‌ست

امتحانش، شفاهي و عملي‌ست...

قفل خودبسته را كليدي نيست

سال تحصيلي جديدي نيست»

زبان سهلِ ممتنع، سادگی و خلوص، نو‌آوری در قافیه‌پردازی، استفاده از ارسال‌المثل و تلمیح، از ویژگی‌های این دسته از اشعار زرویی است.

 

در آخر باید گفت اگرچه طنز بخشی از فرهنگ و شعر ما بوده امّا آنان که این ظریفه را دریافته و راه خود را انتخاب کرده و در این مسیر متمرکز شده‌اند، اندک‌اند. از بخت دوران ما بوده که شاعری خوش‌ذوق و طنّاز در آن ظهور کرده و حضورش، کمکی بزرگ برای پیشبرد تجربۀ شاعران طنز بوده است. شاعری در سطح زرویی نشان می‌دهد طنز فقط بازی زبانی نیست، بلکه در مرتبه‌ای بالاتر اشرافی دوچندان است به انواع زبان‌ها و سهل‌انگاری را برنمی‌تابد و الحق که کاری صعب است سخن گفتن با مردم عادّی در مجال دیدار شبکه‌ها و انواع فضاهای مجازی.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • طراز طنز | مروری بر شعر و شخصیت ابوالفضل زرویی نصرآباد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.