موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از محمّدقائم خانی

سنگی بر گور شکستۀ ما | یادداشتی بر اعتراف‌نامۀ جلال آل‌احمد

11 آذر 1400 10:45 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
سنگی بر گور شکستۀ ما | یادداشتی بر اعتراف‌نامۀ جلال آل‌احمد

شهرستان ادب: به مناسبت تولّد جلال آل‌احمد، نویسندۀ نام‌آور و صاحب‌سبک ایرانی، یادداشتی می‌خوانیم از محمّدقائم خانی که با محوریت کتاب «سنگی بر گوری» نوشته شده است:

 

در پرداختن به موضوعات گوناگون، نویسنده‌های مختلف غربی، بارها و بارها به «اعترافات» ژان ژاک روسو ارجاع داده‌اند و هنوز هم می‌دهند. اعترافات، کتابی است خاص که اثرات زیادی گذاشته و جریان‌های مهمّی ایجاد کرده است. روسو در این کتاب، داستان زندگی خود را روایت کرده است: از تجارب سازندۀ خود در دوران کودکی در ژنو گرفته تا دست‌یابی به شهرتی جهانی به عنوان فیلسوف و رمان‌نویس در پاریس و ماجرای تبعید و دورافتادگی‌اش از جهان تمدّن‌های مدرن. روسو در این اثر به همه چیز می‌پردازد که امروزه گسترۀ وسیعی از رشته‌های دانشگاهی را در بر می‌گیرد و یا به نوعی به هیچ چیزی نمی‌پردازد جز خودش و درونیاتش و وقایعی که بر او رفته است.

به نظر می‌رسد این کتاب از دو جنبه، اهمّیتی حیاتی داشته باشند. اهمّیت اوّل این کتاب آن است که مخاطبِ سنّت اعتراف را از کشیش به خلق تغییر داده است. در مسیحیت، کشیش نمایندۀ خدا بود بر زمین و به همین دلیل اعتباری داشت برای شنیدن اعترافات هر فرد. هر کشیش از زندگی افراد محل چیزهایی می‌دانست که هیچ کس دیگری از آن‌ها خبر نداشت. روسو با انتشار اعترافات، خلق را به جای کشیشان نشاند. حالا هر کتاب‌خوانی می‌توانست و می‌تواند چیزهای مگوی زندگی او را بداند. این چرخش از ساختار کلیسا به حوزۀ عمومی، اتّفاقی بسیار سترگ است که اهمّیت الهیاتی انقلاب فرانسه و زمینه‌های خلقی رخداد آن را نشان می‌دهد. البتّه که اعتراف نزد خلق، مختصّ روسو نبوده و تاریخچۀ کهنی نزد غربیان دارد امّا انتشار کتابی با این ابعاد به صورت گسترده در معرض دیدگان خیل کثیری از مردم عامی، پدیده‌ی تازه‌ای بود که نه در عصر آگوستین قدّیس وجود داشت و نه دیگران. این همان اعتبار خلقی اروپای جدید (و به ویژه فرانسۀ نوین) محسوب می‌شد و می‌شود.

اهمّیت دوم اعترافات روسو (که در واقع روی دیگر همان گفتار قبل است)، برداشته شدن مرز بین فرد و جامعه بود. این کتاب که این همه برای اروپاییان مهم است و جایگاهی ملّی و تمدّنی دارد، به سرگذشت شخصی روسو می‌پردازد که بخش مهمّی از آن، مختصّ دورۀ کودکی است که تفلسف و مفهوم‌پردازی چندانی ندارد. به زبانِ اهل فلسفه، این کتاب نمایانگر یک مرحلۀ مهم از شکل‌گیری «سوژه»ی مدرن در اروپاست. به عمد از واژۀ سوژه استفاده کردم، چون واقعاً نمی‌توان چیزی جای آن نشاند. اگر می‌نوشتم فرد، وجه اجتماعی و فکری و تمدّنی‌اش به کل نادیده انگاشته می‌شد و اگر طبقۀ متوسّط را قرار می‌دادم، وجه سراسر شخصی آن مغفول می‌ماند. اعترافات، متنی است سراسر شخصی، که فارغ از میزان انطباقش با واقعیت زندگی شخصی روسو، بیش از همۀ متون هم‌دورۀ خویش، بازتاب اروپای (و بخصوص فرانسۀ) آن روز است. به زبان راوی اوّل‌شخص است ولی در واقع از موضعِ «ما»ی جمعی نوشته شده است. اینجا دقیقاً محلّ تولّد سوژه است که مرز بین من و ما برداشته شده و هویت شخصی و جمعی متّحد گشته‌اند. به همین دلیل این کتاب را نمی‌توان از تاریخ روشنفکری اروپایی حذف کرد. بدون آن اصلاً روشنفکری وجود نمی‌داشت.

از نظر من، متنی به همین مقدار مهم (و چه بسا فراتر در نسبت با مخاطب فارسی‌زبانش) اینجا نگاشته شده است، توسّط جلال آل‌احمد با عنوان «سنگی بر گوری». اگر برخی از ویژگی‌های «اعترافات» روسو باعث می‌شود که آن را فارغ از همۀ شباهت‌هایش به تبار کهن آن، آغازگر نوعی از متون جدید در اروپا بدانندش، «سنگی بر گوری» به واقع نقطۀ شروع بوده است که چنین متنی را را برای اوّلین بار در ایران تولید کرده؛ یک روایت خاص و بی‌سابقه در پهنۀ فارسی‌زبانان. جلال اعترافاتی نوشته خطاب به مخاطب فارسی‌زبان، در حالی که هیچ سابقه و مشابهی در این دیار ندارد. از منظر الهیاتی، در این سرزمین، اصل بر پرده‌پوشی است و جز خدا هیچ‌کس شایستگی شنیدن اعترافات نفسانی ما را ندارد. مجال آن نیست که بپرسیم مگر جلال برای مردم چنین شأنی قائل بوده که چنین متنی نگاشته است امّا اگر پاسخمان به این سؤال منفی هم باشد، لااقل این قدر هست که از نظر جلال، مردم به اندازۀ مرجع دینی، صلاحیت داوری در کار درست و غلط زندگی را دارند و چه بسا که نزد او مردم چنین صلاحیتی دارند و روحانیت نه. حدّاقل روحانیتی که جلودار نهضت ضداستبداد و استعمار نباشد، یقیناً چنین صلاحیتی ندارد. پس به یک معنی، باید گفت که جلال با «سنگی بر گوری» بنایی را برافراشت که پیش از او کسی نساخته بود و پس از او هم تکرار نشد، حدّاقل نزدیک به آن قدّ و قامت.

جنبۀ دیگر و مهمّ این کتاب، همان برداشتن مرز میان فرد و جامعه است. در اینجا نیز نمی‌خواهم حکم بدهم که با این کتاب، سوژۀ فارسی (یا ایرانی) شکل گرفت یا حتّی حدّ فاصل شخص جلال روشنفکر با طبقۀ متوسّط برداشته شد امّا به راحتی می‌توان حکم کرد که هویت شخصی و جمعی در این کتاب متّحد گشته‌اند، بنابراین نمی‌توان از تاریخ ایران مدرن حذفش کرد. جلال تنها عقیم بودن خویش و نازایی سیمین را در «سنگی بر گوری» روایت نمی‌کند، بلکه باید اعتراف کرد که او بدل به زبان گویای ایرانی‌جماعت شده است در پرداختن به عقیم بودن فارسی‌زبانان و نازایی ایران فرهنگی امروز. پس اگر چنین باشد، که هست؛ یعنی «سنگی بر گوری» به همان اندازه که روایت شخص جلال است از نقصی در زندگی دونفره، روایت ما هم هست در زیست مدرنمان. پس علی‌القاعده باید به سرعت دریابیم که این کتاب ادامۀ «بوف کور» هدایت است و به عبارتی تفصیل آن که البتّه با آن به گفتگو نشسته. این گفتگو همیشه هم آرام نبوده و نیست و به جرّ و بحث کشیده امّا شکّی در اصل این حکم نیست که جلال معضل بنیادین مدّ نظر هدایت را دریافته و در موضعی برابر (و از چند جهت برتر)، روایت خویش را ارائه داده است. من «سنگی بر گوری» را همان‌قدر زبان حال ما در دوره‌ای می‌دانم، که «بوف کور» را در دوران قبلی؛ یکی مربوط به عهد دیکتاتور پدر و دیگری پسر. چه اهمّیت دارد که یکی داستان است و اساساً روایتی بریده از واقعیت دارد و دیگری نوعی خودزندگی‌نامه‌نوشت است بر مبنای واقعیت، ظاهراً.

امّا بد نیست مقایسه‌ای بکنیم خودمان را با اروپاییان و بویژه فرانسوی‌ها که نخبگان و روشنفکران آنجا چه‌قدر درباره «اعترافات» روسو نوشتند و به آن ارجاع دادند و بازتولیدش کردند و ما (نخبگان و روشنفکران ایران) چه کردیم با «سنگی بر گوری» جلال و «بوف کور» هدایت که یکی را پرت کردیم توی سطل آشغال، و دیگری را حلواحلوا کردیم نه از باب اهمّیت روایی آن، که از فرط شادمانی شنیدن خبر نازایی‌مان.

وه که چه انتظاری دارم من؟ اگر این دو کتاب صادقند از وجوهی و خبر از واقعیتی (حدّاقل در مورد ایران مدرن) می‌دهند، طبیعی است که نخبگان و روشنفکران و متجدّدان ایرانی نازا باشند از تولید متنی مشابه آن دو و حتّی ناتوان باشند از خوانش درست آن‌ها؛ پشتشان را بکنند سمت دومی‌اش تا که مثلاً نابودش کنند و دیوانه‌وار آغوش بگشایند سمت اوّلی و نفهمند که دارد کوس خواجگی آن‌ها را بر بام جهان می‌زند. و هنوز نمی‌دانیم که آن اوّلی در عهد حکومت اوّل چه می‌بافت و دومی در زمانۀ پهلوی دومی چه می‌گفت و انقلاب سال 57 چه بود و از کجا آمد؟ که بعدش برسیم و ببینیم به کجا رفتیم پیشترک و آیا کسی چیزی این‌چنینی در پیشگاه مردم نگاشته از آن سال عجیب یا نه.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • سنگی بر گور شکستۀ ما | یادداشتی بر اعتراف‌نامۀ جلال آل‌احمد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.