شهرستان ادب: به مناسبت زادروز چارلز دیکنز، نویسندۀ شهیر و صاحبسبک انگلیسی، یادداشتی میخوانیم از محسن خیابانی که در آن به کتاب «آرزوهای بزرگ» پرداخته است.
«ای مردم! آنچه بیش از هر چیز دیگر میترسم که بدان گرفتار آیید، دو چیز است، از هوا و هوس پیروی کردن و آرزوهای دراز در دل پروردن.» (نهجالبلاغه، خطبۀ 42، ترجمۀ عبدالمحمّد آیتی)
عصر ویکتوریا که با اوج انقلاب صنعتی گره خورده، علاوه بر گسترش قدرت و قلمرو پادشاهی بریتانیا، از دورههای مهمّ ادبیات انگلیسی، مخصوصاً در حوزۀ رمان محسوب میشود. با وجود چهرههای برجستهای همچون خواهران برونته، جورج الیوت، تامس هاردی و البتّه ویلیام تکری، اغلب صاحبنظران چارلز دیکنز را مهمترین نویسندۀ ویکتوریایی میدانند و «آرزوهای بزرگ» را یکی از بهترین آثار این نویسنده و رمانهای انگلیسی همۀ دورانها برشمردهاند.
دیکنز که در کودکی فقر را با گوشت و پوست خود لمس کرده بود، با تلاش فراوان و دست زدن به کارهای مختلف (و در نهایت نویسندگی) به مکنت رسید. شاید به همین دلیل، در اغلب آثارش دو مسئله نمودی بارز مییابند: یکی پرداختن به معضلات کودکان و دیگری اهمّیت مسائل مادّی در زندگی افراد. در واقع دیکنز را باید تنها نویسندۀ بزرگ کلاسیک دانست که به کودکان توجّه ویژهای نموده و مشکلاتشان را به اَشکال مختلف در آثارش بازتاب داده است. در این میان «آرزوهای بزرگ» با توجّه به تمرکزش روی چند کودک – که البتّه در طول داستان بزرگ میشوند- جایگاهی خاص در ادبیات جهان یافته است.
ماجراهای کتاب، پیرامون شخصیتی به نام «پيپ» رخ میدهد و با روایت اوّلشخص، از 7 سالگی تا میانههای دهۀ سوم زندگی او را پوشش میدهد. در آغاز داستان، پیپ، پسرکی یتیم است که از زندگی با خواهر سختگیرش رنج میبرد و هرچند از محبّت شوهرخواهرش (جو گارجری) بهرهمند است، همواره در آرزوی رهایی از شهر کوچکشان و فراتر رفتن از زندگی محقّرانۀ کارگاه آهنگری شوهرخواهرش، به سر میبرد.
معروفترین شخصیت کتاب «میس هاویشام» است که حتّی به عنوان یک مَثَل به فرهنگ عامیانه راه یافته است. میس هاویشام زن میانسالی است که خود را با لباس عروسی در خانۀ بزرگش حبس کرده و بیشتر اوقات در همان اتاقی که کیک عروسی نافرجامش در آن قرار دارد، گوشۀ عزلت گزیده و حتّی ساعتهای خانه را به دستور او روی زمان مشخّص (همان ساعت پی بردن به فریبکاری نامزدش) نگه داشتهاند. میس هاویشام با نفرتی که در قلبش ریشه دوانده، به تربیت دخترکی زیبا به نام «استلا» پرداخته تا بعدها که که این دختر، بزرگتر (و زیباتر) شد، به واسطۀ سرپرستش، برای انتقام گرفتن از مردها تبدیل شود. پیپ در کودکی به خانۀ میس هاویشام راه مییابد و علاقهاش به استلا به یکی از خطوط مهمّ داستان تبدیل میشود. نویسنده با توصیف این زن ثروتمند ولی تیرهبخت، به نحوی مشکلات پیپ را با وجود ثروتمندیاش در آینده پیشبینی میکند.
پس از چند سال کارگریِ پیپ در آهنگری، حقوقدانی لندنی به نام «جَگرز» به او اطّلاع دهد که سرپرستی ناشناس هزینه تعلیم و تربیت او و زندگیاش در لندن را بر عهده گرفته است. از این پس، بخش اعظم داستان به چگونگی بهرهروری پیپ از ثروتش و زندگی در لندن اختصاص مییابد.
«آرزوهای بزرگ» که جزء آثار متأخّر نویسندهاش محسوب میشود، چندان درگیر توصیف مکانها و ظاهر شخصیتها نمیشود. این گونۀ بدون اطناب (آسیب رایج رمانهای قرن 19) داستان متناسب با حجمش، حوادث بسیاری را پوشش میدهد و خواننده را پیگیر دانستن باقی ماجراها نگه میدارد. امروزه این کتاب که با دیدی موشکافانه به توصیف طبقات اجتماعی و مشاغل مختلف عصر ویکتوریا پرداخته، همچون سندی ارزشمند برای شناختن جامعۀ انگلیس در آن دوران قلمداد میشود.
دیکنز در «آرزوهای بزرگ» همچون سایر آثارش، مسائل مالی را برجسته میکند امّا ثروت را تنها دلیل کامیابی انسانها نمیداند و همچنان که خودش با سختکوشی پیشرفت کرده، تواناییهای فردی و روابط اجتماعی سالم را نسبت به تمکّن مالی و موقعیت اجتماعی، مهمتر میداند. از این رو «هربرت» (دوست پیپ) با وجود وضعیت مالی اسفبارش، اغلب اوقات آدم خوشحالی است که با تلاش و غنیمت شمردن فرصتها، به توفیق میرسد ولی پیپ حتّی در موقع ثروتمندی هم از زندگیاش راضی نیست.
عموماً «خانۀ قانونزده» را مهمترین اثر دیکنز در نقد نظام قضایی انگلستان برمیشمرند امّا او در کتابهای دیگرش از جمله «آرزوهای بزرگ» هم از موضع انتقادیاش کوتاه نمیآید. در این رمان، از طریق دو شخصیت «جگرز» و «ومیک» با وضعیت دادگاهها و زندانهای انگلستانِ عصر ویکتوریا آشنا میشویم و سیستمی معیوب را شاهدیم که با بیعدالتی، منجر به حبس و حتّی اعدام بسیاری از افراد میشود. همچنین با شخصیت «مگویچ» به جفایی پی میبریم که جامعه با پیشداوریهای و ظاهربینی بر مردمان فقیر روا میدارد و اینکه طبقۀ باسواد سودجو چگونه طبقات پایینتر را بازیچۀ دست خود میکنند.
با وجود همۀ موارد بالا «آرزوهای بزرگ» در نهایت اثری است دربارۀ بلاهایی که انسانها بر سر آرزوهایشان میآورند و البتّه بلاهایی که آرزوها بر سر آدمها میآورند. در انتهای داستان نه «پیپ» توانسته از ثروتش سودی ببرد و نه «استلا» از زیباییاش. در واقع، این دو که هیچگاه قدر داشتههایشان را نمیدانند، همواره آرزوهای دور و درازی در سر میپرورند و با وجود علاقهمندیشان به یکدیگر، با اشتباهاتشان باعث میشوند که رابطهشان در اغلب بخشهای داستان، غمبار باشد. در مقابل این زوج، علاوه بر «هربرت» میتوان به دو شخصیت «جو گارجری» و «بیدی» اشاره کرد که خوشبختترین آدمها داستان هستند. چون در واقع این دو با قناعتشان از آرزوهای بزرگ دست شستهاند و این کلید دستیابی به بزرگترین آرزوی همۀ شخصیتهای کتاب، یعنی احساس خوشبختی است.
از «آرزوهای بزرگ» همچون سایر آثار نویسنده، اقتباسهای سینمایی و تلوزیونی زیادی صورت گرفته که بهترینشان اقتباس دیوید لین در 1946 و با همین عنوان است.
* توضیح دربارۀ ترجمۀ نام کتاب اینکه نام انگلیسی کتاب Great Expectations است و شاید همانگونه که برخی تذکّر دادهاند، «انتظارات بزرگ» یا «توقّعات بزرگ» ترجمۀ مناسبتری برای این عنوان باشد. دیکنز اوّلین بار نام کتابش را در فصل هجدهم و از زبان جگرز به کار میبرد که به عقیدۀ یکی از مترجمهای کتاب (ابراهیم یونسی) به سیاق متن، «آیندۀ درخشان» معنی میدهد. امّا یونسی خود عنوان میکند: « منتها چون «آرزوهای بزرگ» نام جامعتر و گویاتری بود، برای عنوان کتاب انتخاب گردید.»* پس ترجمۀ مصطلح عنوان کتاب در فارسی (با در نظر گرفتن اینکه Expectation معنی «آرزو» هم میدهد) چندان بیراه نیست.