به مناسبت درگذشت نویسنده
چهطور باید کتاب خواند؟ | بخشی از مقالۀ ویرجینیا وولف
08 فروردین 1401
14:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: آنچه در ادامه و به مناسبت سالروز درگذشت ویرجینیا وولف میخوانید، بخشی از کتاب «رهایی» است که به گفتۀ سرپرست مجموعه، نمایی از آثار وولف، با انتخابی از جملات خود نویسنده است. متن زیر، بخشی از این کتاب است که بنا دارد شمّهای از مقالۀ «چهطور باید کتاب خواند؟» را برای خواننده بیان کند.
اوّل از همه میخواهم به علامت سؤالی که آخر عنوان متن گذاشتهام، تأکید کنم. حتّی اگر بتوانم جواب این سؤال را برای خودم بدهم، این پاسخ فقط برای من کارآیی خواهد داشت و نه شما. در واقع، تنها پیشنهادی که میتوان در مورد خواندن به دیگری داد، این است که هیچ پیشنهادی را نپذیرد و غریزۀ خودش را دنبال کند، استدلال خودش را داشته باشد و خودش به نتیجه برسد. اگر در مورد این موضوع به توافق رسیدهایم، پس خودم را رها میکنم و چند پیشنهاد به شما پیشنهاد میدهم، چون شما اجازه نمیدهید که این نظرات، استقلالی را که مهمترین ویژگی یک خواننده است، به غل و زنجیر بکشد. به هر حال، چه قوانینی میتوان برای کتابها گذاشت؟ نبرد «واترلو» مسلّماً در روزی خاص صورت گرفت امّا «هملت» از «لیر» بهتر است؟ هیچ کس نمیتواند جواب این سؤال را بدهد. هر کس باید خودش پاسخ این پرسش را بدهد. اگر آدمهای قَدَری که خز و ردا به تن دارند به کتابخانههایمان راه بدهیم و بگذاریم به ما بگویند که چهطور کتاب بخوانیم، چه بخوانیم و چه ارزشی به خواندنمان بدهیم، به معنای نابودی آزادیای است که هوای این پناهگاههاست. شاید در هر جای دیگری به قوانین و قراردادها وابسته باشیم امّا اینجا نه.
امّا اگر حرف مفت بخشودنی است، برای لذّت بردن از آزادی باید خودمان را کنترل کنیم. نباید با بیخیالی و از سر درماندگی قدرتمان را ضایع کنیم و برای اینکه به یک گل آب دهیم، نصف خانه را غرق آب نکنیم. ما باید آنها را با دقّت و قدرت در هر نقطهای پرورش دهیم. شاید این یکی از اوّلین سختیهایی باشد که در کتابخانه با آن روبهرو میشویم. «هر نقطه کجاست؟» شاید این نقطه چیزی نباشد جز درهمآمیزی و دستهای از پریشانی و تشویش، اشعار و رمانها، تاریخ و خاطرات، فرهنگها و گزارشنامههای رسمی؛ کتابهایی که زنان و مردانی با خلق و خو، نژاد و سنین مختلف به زبانهای مختلف نوشتهاند و به همدیگر در قفسۀ کتابها تنه میزنند. و بیرون الاغی عرعر میکند، زنی سر تلمبۀ آب غیبت میکند، کرّهاسبها چارنعل در مزارع میتازند. باید از کجا شروع کنم؟ چهطور باید به این انبوده از هرج و مرج نظم بدهیم و از آنچه میخوانیم، عمیقترین و بیشترین لذّت را ببریم؟
کافی است بگوییم از آنجا که کتابها طبقهبندی شدهاند –داستان، بیوگرافی، شعر- باید آنها را جدا کنیم و از هر یک آنچه را که درست است و هر یک باید به ما بدهد بگیریم ولی بعضی میپرسند که کتابها چه چیزی به ما میدهند؟ اغلب ما به کتابهایی مبهم و با ذهنهایی مجزّا برمیخوریم و از داستان میخواهیم که درست باشد و از شعر انتظار نادرست بودن داریم و از زندگینامه انتظار دلنشین بودن و از تاریخ میخواهیم که پیشداوریها و تعصّباتمان را به نمایش دربیاورد. اگر بتوانیم همۀ این پیشفرضها را وقت خواندن کنار بگذاریم، شروعی تحسینبرانگیز خواهیم داشت. به نویسندهتان چیزی را دیکته نکنید، سعی نکنید که تبدیل به او شوید. همکار و همدست او شوید. اگر تردید کنید و در همان ابتدا چیزی را از حفظ داشته باشید و نقد کنید، مانع میشوید که ارزش کامل ممکن از آنچه را میخوانید به دست بیاورید، امّا اگر ذهنتان را تا حدّ ممکن باز کنید نشانهها و اشارات ظرافتی نامحسوس از همان بالا و پایین اوّلین جملات شما را به حضور وجود انسانیای میبرد که شبیه به هیچ دیگری نیست. خودتان را در آن غرق کنید، در جریان آن قرار بگیرید و به زودی درخواهید یافت که نویسندهتان چیزی صریحتر را به شما میدهد یا در تلاش است این کار را بکند.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.