موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی داودی

تکامل یک اندیشه در شعر l نگاهی به سروده‌های انتظار

17 اسفند 1401 08:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
تکامل یک اندیشه در شعر l نگاهی به سروده‌های انتظار
شهرستان ادب: آنچه در ادامه می‌خوانید مروری است بر تاریخ شعر انتظار و مهدویت. علی داودی در این یادداشت نشان داده که چگونه در نگاه شاعران، مهدویت از یک مفهوم به یک باور بدل شده است. به مناسبت نیمۀ شعبان، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با این یادداشت به‌روز می‌کنیم.

اگرچه انتظار در بسیاری از موجودات واکنشی طبیعی است امّا وجهی از آن اختصاص به انسان دارد؛ آنجا که وارد کنش می‌شود. از آنجا که انسان قابلیت رشد دارد، به موعود و معاد می‌اندیشد و این گونه از فرایند انتظار، مقدّس است. به واقع، بنا بر تعبیری می‌توان گفت انسان موجودی است منتظر.
در عموم ادیان و مکاتب و طوایف و قبایل انسانی، اعتقاد به موعود، اعتقاد رایجی است، چرا که اساساً انسان نیاز به یک رؤیا دارد؛ رؤیایی که در آن همه چیز بهتر خواهد بود. از این دست توجّهات، در ترسیم شخصیت بودا و مسیح و زرتشت و... فراوان است. حتّی در میان جماعت‌های غیرمذهبی و غیردینی مانند سرخپوستان نیز همواره انتظار یک ابرانسان یا قهرمان امیدبخش، همگانی است.
در دین اسلام، به واسطه تاکید نصّ آیات قرآن و روایات فراوان اهل‌بیت و محدّثین در این باب، موعودی به نام مهدی(عج) در اذهان و اعتقادات جامعه حضور داشته است و دارد.

شعر آیینۀ تمام‌نمای جامعه است و اعتقاد به مهدویت نیز همواره در شعر بازتاب داشته و از آغاز تا به امروز، مسیری طولانی را درنوردیده و سیری تکاملی را پیموده است. می‌توان نموداری از سیر این باور، ترسیم و گسترش آن در شعر را دنبال کرد. از نخستین نمونه‌های شعر فارسی که تقریباً هم‌زمان با دورۀ نوّاب اربعه حضرت است، شعری عنصری (شاعر قرن 4) است:
«سیاست تو به گیتی، علامت مهدی‌ست
کجا سیاست تو نیست فتنۀ دجّال»
باطل در قامت دجّال ظهور یافته و حق و نماد عدالت، مهدی است، یعنی کلّیت منازعۀ تاریخی حق و باطل. در شعر دیگر شاعران بزرگ سده‌های نخست، تعابیری چون عدل مهدی، رایت مهدی، ظفر و پیروزی، آخر زمان و... رایج است. مثلاً ابولفرج رونی (شاعر قرن 5) در قصیده‌ای که به نیّت حاکمی سروده، این دو بیت را دارد:
«فتح و ظفر و نصرت و فیروزی و اقبال
با عزّ خداوند قرین بودند امسال
مشهور شد از رایت او، آیت مهدی
منسوخ شد از هیبت او، فتنۀ دجّال»
این شعر اختصاصی به حضرت ندارد، چنان که این شعر انوری دربارۀ حضرت مهدی نیست:
«دم دجّال، شمع مهدی شد
سدّ یأجوج، حبس انسان گشت»
اشاره به مهدی در این ابیات، اشاره‌ای نمادین است و وجه استعاری حیات‌بخشی و نجات‌بخشی دارد، از آن نوع که دم مسیحا و ید بیضا نیز کارکرد دارند. خاقانی می‌گوید:
«خنجر او چو حربۀ مهدی‌ست
که به دجّال اعور اندازد»
مهدی در این گونه ابیات، نماد و اشاره است، نه محور و موضوع. امّا توجه به این نماد، نوعاً در مناسبات و حوادث اجتماعی بیشتر است. ظاهراً از همان آغاز، شخصیت موعود در پیوند با نوعی اصلاح اجتماعی قرار داشته و جامعۀ مسلمین چشم به راه او دارد. سنایی می‌گوید:
«ای مسلمانان! خلایق حال دیگر کرده‌اند
از سر بی‌حرمتی معروف منکر کرده‌اند
ای دریغا! مهدی‌ای کامروز از هر گوشه‌ای
یک جهان دجّال عالم‌سوز سر بر کرده‌اند»
این توجّه مرز مذهبی هم ندارد. این مصلح، جمع‌کنندۀ همۀ مذاهب است، لذا در کنار دیگر مصلحین قرار دارد. خواجو می‌گوید:
«خلیل است یا خضر خلت‌شعار؟
مسیح است یا مهدی روزگار؟»
در این سیر تحوّلی، یکی از مهم‌ترین مراحل، شکل‌گیری سلسلۀ صفویه و حکومت شیعی و رواج مذهب شیعه و فعّالیت شعرای شیعه است: امثال ابن‌یمین، ابن‌حسام، بابافغانی، اهلی، وحشی... . در نگاه خاصّ شعرای شیعه، امام زمان(عج) (مهدی موعود) اولویت دارد و از تراز دیگران خارج می‌شود، به طوری که مسیح پشت سر حضرت قرار می‌گیرد:
«بستان شرع مصطفوی پژمریده بود
صد منّت از خدا که ز نو باغبان رسید
آن افتخار دودۀ عمران که چون پدر
از راه منزلت شرف دودمان رسید
آن مقتدای هاشمی فاطمی‌نسب
کز اهل‌بیت طاهرۀ خاندان رسید
از جانب پدر به پیمبر شریف شد
وز مادر شریف به نسل کیان رسید
تا بشکند صعوبت دجّال، بی‌مجال
عیسی ز دیر دایر علوی از آن رسید»
همچنان که در اعتقادات دینی، شاهد گسترش معارف جدیدی مثل «غیبت»، «انتظار» و«ظهور» هستیم، در شعر نیز سیری تکوینی را می‌توان بازجست: معرّفی مهدی موعود به عنوان ولی امم و مصلح جهانی. ابن‌حسام خوسفي می‌گوید:
«جهان خلاص نگردد ز دست ظلمت شام
اگر نه صبح جمال تو بخشد او را نور»
رفته‌رفته وارد مرحلۀ جدیدی می‌شویم که موعود، قهرمانی شناخته‌شده با ویژگی‌هایی کاملاً ممتاز است که آرمان اعتقادی شاعران را برآورده می‌کند، از جمله انتقام از قاتلان کربلا:
«اینک ظهور مهدی آخر زمان رسید
زین رایت یزید نگونسار کرده است
بعد از هزار سال، به شمشیر انتقام
حق لشکر یزید گرفتار کرده است
شکر خدا که شاه به خون‌خواهی حسین
دلها ز بار غصّه سبکبار کرده است»
او، قهرمان ملّت‌ها و ادیان پادشاهی است، با ابزار قدرت و اقتدار:
«پناه کون و مکان، صاحب‌الزّمان، مهدی
ولی قائم بالسّیف، شهسوار حجاز»
بیان مهدی موعود که در سال‌های آغازین شعر مهدوی در روزگار اوّلیۀ غیبت کبری، در حدّ اشاره و تلمیح مورد توجّه بود، دیگر به مرحلۀ محوریت می‌رسد و از آن پس، فراوان شعرهای مهدوی سروده می‌شود با ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود. طاهره صفّارزاده، از پیشکسوتان شعر نو می‌سراید:
«و کوفه همین تهران است که بار اوّل می‌آیی
و ذوالفقار را
باز می‌کنی و ظلم را می‌بندی
همیشه منتظرت هستم
ای عدل وعده‌داده‌شده!
این کوچه، این خیابان
این تاریخ، خطّی از انتظار تو را دارد
و خسته است
تو ناظری
تو می‌دانی
ظهور کن
ظهور کن که منتظرت هستم
ظهور کن که منتظرت هستم»
تحوّل زندگی و تحوّل انسان نوین، نگاه جدیدی را حاکم می‌کند که از موعود، توصیفات هم‌زمان معشوق و حاکم و سردار و عادل و در یک کلام، انسان کامل را دارد که تحقّق‌بخش تمام رؤیاهای بشری است. چنان که فروغ فرّخزاد می‌گوید:
«من پلّه‌های پشت‌بام را جارو کرده‌ام
و شیشه‌های پنجره را هم شسته‌ام
کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست
کسی که آمدنش را
نمی‌شود گرفت
و دست‌بند زد و به زندان انداخت»
آنچه مسلّم است این است که در تمام این مسیر، شعر با ترویج باور مهدی، به اشکال مختلف به ترویج این اعتقاد کمک کرده و امید را در دل‌ها زنده نگاه داشته و در تثبیت آن کوشیده است، به شکلی که در مقایسه‌ای بین ادوار مختلف شعر مهدوی، نوعی شکوفایی و بلوغ را شاهدیم در تبیین ولایت و سیمای حضرت. شعرها با گله از هجران غیبت، منقبت، شوق دیدار و حتّی شرح زیارت و لحظۀ دیدار، دامنۀ وسیعی از معنا را در بر گرفته‌اند. شاعر در کنشی فعّال، انتظار را چنین ترسیم می‌کند:
«تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببين باقی‌ست روی لحظه‌هايم جای پای تو
اگر مؤمن، اگر کافر، به دنبال تو می‌گردم
چرا دست از سر من برنمی‌دارد هوای تو...»
لذا آرزو و تمنّای ظهور دارد:
«از مقابل دلم عبور کن
خاطرات رفته را مرور کن
من که روسیاه این قبیله‌ام
تو به خاطر خدا ظهور کن»
و اینکه برای این ظهور حاضر به جان‌فشانی است:
«صدایم از تو خواهد بود، اگر برگردی، ای موعود!
پر از داغ شقایق‌هاست آوازم برای تو»
و:
«اگر پا در رکاب آری، به پابوس سمند تو
هزاران لالۀ خونین‌جگر از خاک برخیزد»
و:
«به پاي‌بوس جمالت، نگاه منتظران
ز برگ‌برگ شقايق، پل نظر بسته‌ست»
شاعر اعتقاد دارد ظهور قطعی است:
«فروغ‌بخش‌ شب‌ انتظار آمدنی‌‌ست‌
رفیق‌ آمدنی، غمگسار آمدنی‌‌ست‌
صدای‌ شیهۀ‌ رخشش‌ ز دور می‌آید
خبر دهید به‌ یاران: سوار آمدنی‌‌ست»
و اساساً پا را از مرحله آرزو و انتظار فراتر گذاشته و اعلام می‌کند که ظهور محقّق شده است:
«طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم می‌پرد، نشانۀ چیست؟
شنیده‌ام که می‌آید کسی به مهمانی»
لذا ما دیگر در مرحلۀ ظهور نیستیم، بلکه در دوران حضوریم:
«به تماشای طلوع تو جهان چشم به راه»
و:
«تو می‌رسی مثل ماه روشن، به زیر پایت ستاره جاری»
و او رسیده و حالا زمان اجرای آن آرمان‌هاست:
«چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنۀ تقسیم فراوانی‌ها»
و اگر این مرحله را نمی‌بینیم و حضور را درک نمی‌کنیم، حجاب از ماست:
«او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم»
در واقع تأکیدی بر این معناست که موعود وظیفۀ خود را به انجام رسانده و ما را دعوت و راهنمایی کرده و حالا ماییم که باید برخیزیم و در این مسیر، در تلاش برای تحقّق آن رؤیاها باشیم. یادآور این شعر که:
«از آینه بپرس نام نجات‌دهنده‌ات را»
و آینه چه کسی جز ما را نشان خواهد داد؟
«ماییم که در غیبت کبری ماندیم».

شعر فارسی از گذشته تا امروز، بازتاب آمال و آرزوها و اندیشه‌های ملل بوده و موضوعات محوری در آن به تکامل رسیده‌اند. این پیوند چنان عمیق و محوری بوده که می‌توان از ادبیات به عنوان سند پژوهش برای بسیاری از مفاهیم بهره‌ها برد.

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • تکامل یک اندیشه در شعر l نگاهی به سروده‌های انتظار
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.