موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
بازخوانی غزلی از زیب‌النسا، شاعرۀ هندایرانی

از شعله‌‎های آه، مرا خانه روشن است

17 اسفند 1391 11:33 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.3 با 10 رای
از شعله‌‎های آه، مرا خانه روشن است


از شعله‌‎های آه، مرا خانه روشن است
روشن مکن چراغ که کاشانه روشن است

نازم به فیض باده که شب‌های تیره‌دل
دل‌ها ز عکس ساغر و پیمانه روشن است

خواهی چراغ باشد و خواهی نه، در چمن
گل‌ها ز عکس نرگس مستانه روشن است

افشای راز من مکن ای اشک! زینهار
دردم به پیش محرم و بیگانه روشن است

تا آفتاب حسن به عالم طلوع کرد
مخفی چراغ عاقل و دیوانه روشن است
شاهزادۀ شاعرِ شیعۀ شوریدۀ هندیرانی، زیب‌النسا بیگم، متخلص به «مخفی» بانویی است که پرچم «شعر زنان و زنان شاعر» را _هرچند مخفیانه_ در سرزمین شلوغ سبک هندی تا هنوز بالا نگاه داشته است.
نوشتم «هندیرانی» چون مادرش «دلرس بانو» ایرانی بود و پدرش «اورنگ زیب عالمگیر» پادشاه سلسلۀ گورکانیان هند و البته که خود بسیار دوستدار سرزمین مادری.
به جز شاعری، او را به خط خوش و تسلطش بر هنر خوشنویسی نیز می‌شناسند، و همچنین به رندی‌ها و حاضرجوابی‌هایش. از قضا در کتاب‌های درسی ما نیز یکی از این حاضرجوابی‌ها نقل شده است در پاسخ به پدر. که من به گونه‌ای دیگر و با روایتی ناشنیده‌تر (به نقل از مقدمۀ دیوان زیب‌النسا چاپ ایران، و به نقل از دیوان مخفی چاپ هندوستان) چنینش دیدم:
روزی ندیمه‌ای برای او (زیب النساء) آیینۀ نفیسی می‌آورد. آینه بر زمین می‌افتد و می‌شکند. ندیمه هراسان نزد زیب‌النساء می‌آید و هنگامی که شاهزاده خانم سبب ناراحتی‌اش را جویا می‌شود می‌گوید:
«از قضا آیینۀ چینی شکست»
و زیب النساء بی‌تأمل پاسخ می‌دهد:
«خوب شد اسباب خودبینی شکست»
و یا اینکه نقل شده است شاعر بزرگ و نام‌آور سبک هندی، جناب کلیم کاشانی از پس پرده برای زیب‌النسا این بیت را می‌خواند:
«ز شرم آب شدم، آب را شکستن نیست
به حیرتم که مرا روزگار چون بشکست؟»
زیب‌النساء بی‌درنگ پاسخ می‌دهد:
«یخ بست و شکست!»
شعر دیگری هم که احتمال دارد از او در کتاب‌های درسی دیده باشید این قطعه است که بیت دومش شاید معروف‌ترین بیت سرودۀ اوست:
بلبل از گل بگذرد چون در چمن بیند مرا
بت پرستی کی کند، گر برهمن بیند مرا؟

در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گل
هر که دارد میل دیدن، در سخن بیند مرا

(یا: هرکه خواهد دیدنم، گو در سخن بیند مرا)
تمام عمر زیب‌النسا به شعر و هنر و جمع‌آوری کتاب و کتابخانه‌داری و حمایت از اهالی فرهنگ و هنر آن دوران گذشت  و مانند تمام بزرگ‌زنان شاعر تاریخ ادبیات، همرنگ رنج و همسایۀ سیاهی. او حتی ازدواج هم نکرد. زنده ‌یاد دکتر محمد معین نوشته است : «زیب‌النسا به دلیل مناعت طبع تا پایان عمر به ازدواج تن در نداد»، و پیش از او صاحب تذکرۀ گل رعنا گفته بود «به اقتضای غیرت، تزوج اختیار نفرموده»، زنده‌یاد دکتر مهیندخت صدیقیان ذیل این سخن به طعنه نوشته است: «اما معلوم نیست به اقتضای غیرت خود یا به مقتضای غیرت پدر و برادر»! به جز اینها نظرات دیگری را هم دیده‌ام. و البته در دیوان خودش بیتی هست که هم می‌تواند تفسیر عرفانی شود هم تفسیر ازدواجی!:
«ره عشق است ای مخفی! مجرد بایدت رفتن
که گر عیسی بود همدم رفاقت را نمی‌شاید»

حالا این مباحث کمی حاشیه‌ای و ژورنالیستی است. مهم این است که او شاعر بوده و شاعر خوبی بوده است. حتی در دورانی که «زن» و «شاعری» به سختی با هم جمع می‌شدند. 

مطلع زیبای زیر را در مقاله‌ای از او دیدم ولی در دیوانش نیافتم:

السلام ای بعد ما آیندگان رفتنی!
بر شما خوش باد ناخوش‌های دنیای دنی

حسن صنوبری

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • از شعله‌‎های آه، مرا خانه روشن است
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.