چنانکه دست گدایی شبانه میلرزد دلم برای تو ای بی نشانه میلرزد هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست که دستِ بسته او عاشقانه میلرزد چه رفته است به دیوار و در که تا امروز به نام تو در و دیوار خانه میلرزد چه دیده در که پیاپی به سینه میکوبد؟ چه کرده شعله که با هر زبانه میلرزد؟ هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار به خانه چند دلِ کودکانه میلرزد دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست که در جواب، زمین و زمانه میلرزد ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم همین که نام تو آرند شانه میلرزد
میلاد عرفان پور
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز