شهرستان ادب: در شب میلاد بانوی دوعالم، ضمن عرض تبریک به شما مخاطبان گرامی سایت شهرستان ادب، شما را به خواندن شعری از «حسین زحمتکش» در ستایش حضرت فاطمه سلاماللهعلیها دعوت میکنیم:
در خود دمیدی خلق نور آنشب مجسم شد یک ذره از خاک وجودت ریخت، عالم شد
یک سمت عالم اخم تو یک سمت لبخندت اینسو که خندیدی بهشت آنسو جهنم شد
از گَرد خلقت دامن خود را تکان دادی آن گرد را بعدا خدا گِل کرد، آدم شد
عطری به نام عطر پاکی ساختند از تو یک قطرهاش در هفت دریا ریخت، مریم شد
با تو زمان را خلق کرد از روز و ماه و سال شادی تو نوروز شد، حزنت محرّم شد
بعد از تو هرچه خلق شد سوی تو روی آورد دریا شد و برخاست پیشت، کوه شد خم شد
هرکس کنیز خانهزادت بود اسما شد هرکس گدای کاسهلیسات بود حاتم شد
تنها تو بودی آنکه روز خلق تو، ایزد وقتی تو را از خود جدا کرد از خودش کم شد!
این شعر در اندازۀ وصف تو قطعاً نیست شعری که در وصف تو باشد قطعاً از من نیست
در وصف تو چیزی از این بهتر نشاید گفت مصداق زن وقتی تو باشی هیچکس زن نیست
حالا چه باید گفت از بین در و دیوار چیزی که میگویند را یارای گفتن نیست
خورشیدی و عالم پس از تو سرد و تاریک است خورشیدی و تکلیف عالم بیتو روشن نیست
بیهوده دنبال مزارت خلق میگردند در سرنوشت نور هر چه هست مدفن نیست
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز