موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادی از حسین منزوی در سالگرد درگذشت او

مردی از کهربا و کافور

16 اردیبهشت 1392 18:29 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2.33 با 3 رای
مردی از کهربا و کافور


حسین منزوی یکی از بزرگ‌مردان تاریخ شعر ایران، متولد اوّل‏ مهر ماه سال 1325 در شهر زنجان است و در طول زندگی‏اش‏ آثاری ارزشمند و پرثمر به ادبیات فارسی هدیه کرد:
1-حنجره زخمی تغزّل (شعرهای نیمایی، غزل)
که در سال 1350 منتشر شد و برندۀ جایزۀ ادبی فروغ فرخزاد گردید. 
2-صفر خان: یک شعر بلند نیمایی 1358
3-با عشق در حوالی فاجعه (غزل) 1371
4-این ترک پارسی‏گوی (شهر یار) 1372
5-از شوکران و شکر (غزل) 1373
6-ترجمه منظومه حیدر بابا (به شعر نیمایی فارسی) 1366
7-با سیاوش از آتش (برگزیده غزلها) 1375
8-با عشق تاب می‏آورم (نیمایی)
9-تیغ و ترمه (نیمایی بی‏وزن)
10-نیما در مرحلۀ گذار (بررسی دوره انتقالی از کلاسیک به‏ نیمایی)
11-به همین سادگی (سپید)
12-از خاموشی و فراموشی (غزل)
13-کهربا و کافور (غزل)
منزوی با عشق زیست، از عشق سرود و آبروی عشق شد؛ مردی‏ که توانست در روزگاری چنین غریب، با عشق تاب بیاورد و همۀ دلخوشی‏اش کهربا و کافور پدر و مادرش بود، ولی همواره حنجرۀ‏ زخمی غزل بود.  مردی که همۀ آینه‏ها را نفس کشید و همه آینه‏ها را تنها و غمگین دید و گریست. 
از شادی‏ام مپرس که من نیز در ازل‏ 
همراه خواجه قرعۀ قسمت به غم زدم
سرانجام ماه آبها و آینه‏ها که به اندازه همۀ مهربانیها خوب بود و آسمان را با آب نقاشی می‏کرد روز چهار شنبه 16 اردیبهشت ماه‏ 83 از پشت همۀ میله‏های دلتنگی رها شد و پیکر خسته‏اش آرام‏ گرفت. 
منزوی نه تنها در غزل امروز قلّه‏نشین تاریخ ادب این مرز و بوم‏ بود بلکه کتابهای او به فراتر از مرزها هم می‏رسد. با توجه به عدم‏ تبلیغات در مورد ایشان، اشعارش توانست دلهای بی‏شماری را در اقصا نقاط گیتی به تسخیر درآورد. منزوی خود غزل بود. به وسعت‏ رودی عظیم که جوشان و جاری خود را می‏سرود و چه عاشقانه‏ می‏سرود و گاهی شعر او را می‏سرود. 
من
تو را
برای شعر
برنمی‏گزینم
شعر، مرا
برای تو
برگزیده است
در هشیاری به سراغت، نمی‏آیم
هر بار
از سوزش‏ انگشتانم
در می‏یابم که باز
نام تو را می‏نوشته‏ام 
حسین منزوی همیشه عشق را مضمون دارد و این بیانیۀ مستندی است که شاعر پیوسته عاشق بود. 
اکنون به یمن تو هر شاهدی بندۀ طلعت ماست
آن چیست ای‏ عشق ما با تو از بیش از آن هم گذشتیم
حتی در خیلی از غزلهایش‏ که بوی گله و شکایت از روزگار دارد، عشق فراموش نمی‏شود:
خزان به قیمت جان جار می‏زند اما
بهار را به پشیزی نمی‏خرد از من
یا اینکه:
دیگر برای دم زدن از عشق باید زبانی دیگر اندیشید
باید کلام دیگری پرداخت باید بیانی دیگر اندیشید
طبیعت نزدیک می‏شود و در خواندن غزل نه وزن و ردیف، بلکه‏ خود شعر جلوه می‏کند. 
منزوی به زبان و بیان برتر در شعر روزگار خود دست یافته است و توانسته از همه قابلیتهای زبان استفاده کند. به وظایف زبان شعر که رسایی کلام و مطابقت آن با دستور زبان‏ و شیوۀ انتقال و میزان تأثیر آن است در شعر منزوی در حد عالی‏ عمل شده است. 
از زیستن بی‏تو مگر زیستن این نیست‏ 
ورهست به زعم تو به تعبیر من این نیست
خصوصیت دیگر منزوی در شعرهایش این بود که همیشه دنبال‏ کشف بود. تا در پی این باشد که تصویرهای قدیمی را بازسازی کند ذهن او را برای ابداع و آفرینش می‏اندیشید. او تجربۀ مخصوص خود را می‏سرود؛ با اینکه تجربه از طریق شرایط زندگی و شعر شاعران‏ دیگر ایجاد می‏شود منزوی تصاویر شعرش را خود کشف می‏کرد و این تصاویر را با زیباترین اسلوب و زبان بیان می‏کرد. در مضمون آفرینی اعجاز زمان خویش است. 
زنی که صاعقه‏وار آنک ردای شعله به تن دارد 
فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد
منزوی با همه استادی در غزل در شعر نیمایی و سپید نیز توانمند بود. مجموعه‏های به همین سادگی، با عشق تاب می‏آورم، تیغ و ترمه، صفر خان و حنجرۀ زخمی تغزل نمونه‏ای از آن گونه‏ شعرهاست و در زندگی‏اش از نیما و شعر او با احترام و ادب یاد می‏کند و نسبت به او ارادتی خاص نشان می‏دهد. خود را و نسل خود را و شعر معاصر این سرزمین را مدیون نیما می‏داند. 
گویا برای منزوی غزل و نیمایی و سپید فرق نمی‏کند. هر کدام از این گونه شعرها در جای خود عزیز هستند و زمانی که منزوی از شاعرانگی سرشار می‏شود هر کدام که آمده‏اند را به کار گرفته است. 
". . . تنها صدایی که می‏شنوم
از آواز باد و/
پرواز
روزنامه‏ای‏ است/
که با سیاه‏ترین حروف/
مرگ درشت
بر اوراقش

رقم‏ خورده است. . . "

 

اینجانب وظیفه‏ای را به صرف همشهری بودن و گاهی همدم‏ استاد بودن در خود حس کردم تا به نسبت بضاعت فکری خود در این‏ نوشته به قطراتی از دریا اشاره کرده باشم. با توجه به شاخص بودن‏ ایشان در شعر امروز و محبوبیت خاصی که بین مرم ایران داشتند، هنگام حیات هیچ گونه قدردانی از زحمات ایشان نشد؛ اما نامهربانیها و ناملایمات بسیار دید و دم نزد. 

روانش شاد. 

 

ابراهیم حسن‌لو

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مردی از کهربا و کافور
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.