موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به مناسبت نیمۀ شعبان

شراب هزار و دویست ساله| سه غزل از سه شاعر برای امام زمان(عج)

26 اسفند 1400 18:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
شراب هزار و دویست ساله| سه غزل از سه شاعر برای امام زمان(عج)

شهرستان ادب: به مناسبت فرا رسیدن نیمۀ شعبان و میلاد منجی عالم بشریت، امام زمان (عج)، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سه غزل از شهریار، حسین منزوی و قیصر امین‌پور به‌روز می‌کنیم.

 

1

محمّدحسین بهجت تبریزی (شهریار)

جمال بقیه‌اللّهی

سپاه صبح زد از ماه خیمه تا ماهی

ستاره کوکبۀ آفتاب خرگاهی

به لاجورد افق ته کشیده برکۀ شب

مه و ستاره تپیدن گرفته چون ماهی

صلای رحلت شب داد و طلعت خورشید

خروس دهکده از صیحۀ سحرگاهی

به جستجوی تو، ای صبح! در شبان سیاه

بسا که قافلۀ آه کرده‌ام راهی

خدیو خرگهی از خیمه گو بزن بیرون

چو مهر تکیه به شمشیر و مغفر شاهی

عجب مدار به شمشیر او غبار قرون

چرا که آینۀ عاشقان بود آهی

نمانده چشمۀ آب بقا به ظلمت دهر

به جز چراغ جمال بقیه‌اللّهی

برآی از افق، ای مشعل هدایت شرق!

برآر گلّۀ این گمرهان ز گمراهی

ز سایه‌ای که به خاک افکنی خوشم، چه کنم؟

همای عرش کجا و کبوتر چاهی؟

ملک به سجدۀ آدم به کلک مژگان زد

بر آستان تو توقیع آسمان‌جاهی

خوشم که نقل حدیثت فتاده در افواه

بسا که نصّ حدیث است نقل افواهی

بشارتی به خدا خواندن و خدا دیدن

که این بشر همه خودبینی است و خودخواهی

دلی که آینه‌گردان شاهد غیبی‌ست

چه عیب داردش از سرّ غیب آگاهی

به گوش آن که صدای خدا نمی‌شنود

حدیث عشق من افسانه‌ای بود واهی

تو کوه و کاه چه دانی که شهریارا چیست؟

به کوه محنت من بین و چهرۀ کاهی

 

2

حسین منزوی

باغ نرگس

صبح سحر که پر نگشوده‌ست آفتاب

می‌آیی و سمند تو را عشق در رکاب

روشن به توست چشمم و در پیشواز تو

کوچک‌ترین ستارۀ چشمانم آفتاب

بشکُف که چتر باز کنی بر سر جهان

ای باغ نرگس! ای همه چون غنچه در نقاب

ای چشمۀ زلال که با آرزوی تو

از صد سراب رد شده‌ام در هوای آب

ساقی! خمار می‌کُشدم گر نیاوری

از آن می هزار و دوصد ساله‌ام شراب

با کاهلی به پردۀ پندار مانده‌اند

ناباوران وصل تو، جمعی ز شیخ و شاب

بیدار اگر به مژدۀ وصلت نمی‌شوند

با بیم تیغ تیز برانگیزشان ز خواب

آری وجود حاضر و غایب شنیده‌ام

ای آن که غیبت تو پُر است از حضور ناب

با شوق وصل، دست ز عالم فشانده‌ایم

جز تو به شوق ما چه کسی می‌دهد جواب؟

 

3

قیصر امین‌پور

صبح بی تو

صبح بی تو رنگ بعدازظهر یک آدینه دارد

بی تو حتّی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی تو می‌گویند تعطیل است کار عشق‌بازی

عشق امّا کی خبر از شنبه و آدینه دارد؟

جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو امّا

خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد

خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد

عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم

ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

در هوای عاشقان پر می‌کشد با بی‌قراری

آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید

آن که در دستش کلید شهر پرآیینه دارد


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • شراب هزار و دویست ساله| سه غزل از سه شاعر برای امام زمان(عج)
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.