شهرستان ادب: یادداشتی میخوانید از سیدحسین موسوینیا که به معرفی کتاب «ماه به روایت آه» اثر ابوالفضل زرویی نصرآباد پرداخته است:
«ماه به روایت آه» اثری متفاوت در میان آثار شاعر و طنزپرداز پرکار معاصر، ابوالفضل زرویی نصرآباد است که ایشان در این کتاب که اولین نگارش منتشرشدۀ او در حیطۀ ادبیات جد و بهویژه نگارش رمان است، 12 روایت پیرامون زندگی و شخصیت والای حضرت ابوالفضل(ع) را دستمایۀ خلق اثری فاخر و ارزشمند نموده. این هنرمند پرتلاش با نثری روان و صمیمی، امانتدار، پایبند به مستندات تاریخی و روایی و پرهیز از اغراق در یک ساختار 12 بخشی از 12 منظر و زاویۀ دید، سعی در روایت ناگفتههایی از زندگی، خانوادۀ مادر آن حضرت، کودکی، دانش و معرفت و برادران حضرت ابوالفضل(ع) نموده که از جملۀ این روایتها میتوان به منظر شخصیتهایی مانند مسلم بن عقیل، امالبنین، عبدالله بن ابی محل، کزمان، لبابه، زینب(س)، زید بازرگان، شبث بن ربعی، امالکلثوم، امام حسین(ع)، سرجون، عبیدالله بن عباس اشاره نمود.
یکی از نقاط بارز این رمان توجه و تحقیق دقیق نویسنده در تاریخ و روایت معتبر تاریخی است که باعث شده شخصیت سالم و دقیقی به لحاظ اسناد و روایتهای تاریخی موجود در اثر نمود پیدا کند و نکتۀ دیگری که خود نویسنده نیز اشاره نموده، پرداختن به زوایای نامکشوف زندگی بزرگان است که بر خلاف روال بیشتر آثار خلقشده پیش از اینکه زندگی ائمه و بزرگان را در حوادث بارز و تأثیرگذار زندگی شان دیدهاند و به کیفیت شهادت و یارانشان خلاصه نمودهاند. مثلاً در زندگی ابا عبدالله(ع) بیشتر به حادثه عاشورا پرداخته شده و همینطور در مورد پرداختن به زندگی حضرت ابوالفضل خارج از حادثۀ عاشورا نیز این مظلومیت وجود دارد. زرویی نصرآباد ابعاد متفاوتی از زندگی این بزرگان را به تصویر کشیده و رنج این مهم را به جان خریده و با تلاشی وافر در کتب تاریخی و روایتها توانسته اثری قابل قبول را خلق نماید. از دیگر جذابیتهای این کتاب، ذکر تاریخ شمسی تمامی رخدادهاست که خوانندۀ فارسیزبان را با زمان وقوع حوادث در روز و ماه و سال هجری شمسی آن وقایع آشنا میکند. زرویی نصرآباد با مد گرفتن از تجربۀ سالها تلاش و ممارست ادبی در حیطههای مختلف و نیز وجدان آگاه و معتقد و اخلاقمداری شخصیت هنری خود با خلق رمان «ماه ره روایت آه» گامی بلند در جهت بروز ظرفیتهای مهجور مانده، ادبیات مذهبی برداشته و با شیوهای مناسب و لطیف، فارغ از نوعی از هیجان که همیشه بیشتر هنرمندان در پرداختن به ادبیات مذهبی و ائمه لحاظ می کنند، با بروز شخصیت اجتماعی و جایگاه حضرت ابوالفضل در میان مردم و شغل و امور روزمره نوعی اعتدال را در کنار دقت به شخصیت والای حضرت ابوالفضل لحاظ نموده.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
کجاست برادرم؟ کجاست یاورم؟ کجاست عباس؟
امروز پیش از همه، اجازه نبرد خواستی. گفتم: عباسم! اِذا مَضَیتَ تَفَرِّقَ عَسکَری ... اگر از دستم بروی، سپاهم از هم میگسلد.
نور چشمم علیاکبر، یادگار برادرم قاسم، تمام یاران، برادران، برادرزادگان و خواهرزادگانمان را پیش از تو به میدان فرستادم.
عزیزترینم! تا تو بودی، امید و رغبت و انگیزۀ حیات هم بود...
آن گاه که همه رفتند، با چشمانی اشکبار و لحنی ملتمسانه، آمدی که: «مولای من، به خدا که جگرم از داغ رفتگان میسوزد و زندگی را بیاینان خوش نمیدارم. آقای غریب و بیکَسَم! بگذارید بجنگم.»
ـ بگذارم بجنگی؟ تو آخرین امید و عزیزترین کس حسینی. تو ماه خاندان بنی هاشمی. تو جگر بند و تکیهگاه منی. اگر گزندی به وجود نازنینت برسد، چه؟ اگر زنان و اطفال خیمهگاه خبردار شوند که به تو چشم زخمی رسیده، بند دل و رشتۀ امیدشان پاره میشود... نه برادرم، نه امیدم، نه ... جنگ نه. امّا کودکان تشنهاند. اگر میتوانی، فقط قدری آب ...