موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
رمضانیه ای از امیر معزی

امیر میکده را کُند شد از او شمشیر!

28 تیر 1392 23:48 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.4 با 10 رای
امیر میکده را کُند شد از او شمشیر!
شهرستان ادب: امیرابوعبدالله محمد معزی نیشابوری شاعر مشهور قرن پنجم و سبک خراسانی است که علی‎رغم سرایش غزل‎ها و قصیده‎هایی زیبا و ماندگار به گناه بزرگی چون «تقلید از روی دست گذشتگان» متهم است. مرتضی امیری اسفندقه در کتاب «این شرح شرحه شرحه» (تجلی و بررسی اجمالی رمضان در ادوار شعر پارسی) بخش گسترده‎ای از فصل امیر معزی را به بررسی انتقادی رمضانیه‎های معزی، ارزش هنری‎شان و میزان تقلید و تاثیر پذیریشان از گذشتگان اختصاص داده است، اما در انتهای فصل امیر معزی با تعجب و تحسین از این قصیده‎ی او یاد می‎کند و آن را اثری خاص و خواندنی معرفی می‎کند. اسفندقه در بخشی از کتاب خود درباره این قصیده‎ی زیبا می گوید:

 «و این نیز قصیده‎ای ست بی‎سابقه، با توجه به ذهن و زبان معزی!

امیر معزی در این قصیده از «باز»ی سخن می‎گوید مبارک که از آشیانه‎ی شرع رسول‎الله آمده است و نامه‎ی حکم الهی  در منقار دارد. این باز شکاری جز هوای نفس شکار نمی‎کند و اگر بالش را بگشایند و بشمارند «سی بال» دارد و سی شاه پر.

و با بال و پر باز کردن این باز شکاری دهان خلق بسته و باز می‎شود شب و روز. این باز شکاری جز بر کوهسار تسبیح نمی‎نشیند و جز در مرغزار استغفار بال نمی گشاید و منادیان شریعت با طبل و جلجل او مردم را از شب و روز مطلع می کنند (در قدیم گروهی طبّال در سحرهای رمضان المبارک طبل می زدند تا مردم برای گرفتن روزه در خواب نمانند.) »

یکی از ویژگی‎های خوب و خاص این قصیده این است که پای هیچ ممدوح و محبوب دیگری غیر ماه مبارک در میان نیست. مثلا همه از مطلع زیبای انوری در استقبال از ماه مبارک رمضان بسیار لذت می بریم: «مرحبا نو شدن و آمدن ماه صیام | حبذا واسطه‎ی عقد شهور ایام» اما مشکل اینجاست که این قصیده‎ی گرامی با این بیت درخشان و خواندنیش از بیت دوم، ماه رمضان را بدرود گفته و می‎رود که تا انتهای قصیده درود و تبریکش را خدمت ممدوح خویش نثار کند «خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا | بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام...» اتفاقی که به خاطر شرایط و محدودیت‎های احتمالا گریزناپذیر و نا گزیر آن روزگار در مورد خیلی شعرهای زیبای دیگر هم افتاده است و کاش در مورد شعرهای مذهبی کمتر شاهدش بودیم.


گفتنی ست آنگاه که نام شاعری به ننگ «تقلید» آلوده می‎شود، نه تنها آثار ضعیفش بلکه اشعار ارزشمندش نیز مورد بی‎رحمیِ غفلت و فراموشی واقع می‎شود، که این قصیده‎ی تمثیلی معزی نیز از این دست است. از آنجا که پیش از این در صفحه‎های مجازی خبری از این قصیده نبود امیدواریم با بازنشرش در اینجا بتوانیم این شعر خوب را تا حدی از مظلومیت درآوریم.





مبارک آمد بازی بدیع طرفه شکار

از آشیانه ی شرع محمد مختار


گرفته نامه ی حکم خدای در مخلب

گرفته خاتم عهد رسول در منقار

هوای نفس بشر در هوای خدمت خلق

شکار اوست، ز دریای مصر تا بلغار

که دید در همه عالم بدین صفت بازی

که در هوا نکند جز هوای نفس شکار؟

چو پرّ او بگشایند سی بود به عدد

چو بال او بشمارند سی بود به شمار

شود گشاده و بسته دهان خلق جهان

چو پرّ و بال زند _بالعَشیِّ و الاَبکار_

نشستنش همه بر کوهسار تسبیح است

پریدنش همه در مرغزار استغفار

منادیان طریقت خبر دهند همی

ز طبل و جلجل او خلق را به لیل و نهار

امیر میکده را کُند شد از او شمشیر

امام مدرسه را تیز شد از او بازار

شد از حضورش قندیلها ستاره صفت

شد از ظهورش محرابها سپهر آثار

حضور اوست در خیر و امن را مفتاح

ظهور اوست در شر و فتنه را مسمار

دلیل دولت سعد است و اختر پیروز

نشان راحت خلق است و رحمت دادار

عبادت تو به ماه صیام و طاعت تو

چنان به طاعت ابدال و طاعت ابرار

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • امیر میکده را کُند شد از او شمشیر!
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.