عیدانه ای از حافظ شیرازی
دیگر مکن نصیحت حافظ
17 مرداد 1392
22:55 |
1 نظر
|
امتیاز:
4.71 با 7 رای
شهرستان ادب: عید مبارک باد! . همانطور که در ادبیات پارسی منظور از «گل» بیشتر «گل سرخ» است، منظور از «عید» هم «عید فطر» است. این عید مبارک در ادبیات ما برای همه ی شاعران محبوب و مقدس بوده، چه شاعرانی که با نگاه عرفانی آن را دوست می داشتند و چه شاعرانی که از سر دین گریزی بدان می نگریستند. در دیوان درخشان ترین گوهر شعر تاریخ یعنی حافظ شیرازی که بسیاری از شعرها حال و هوای ماه رمضان و عید فطر دارند؛ این دو سنت ستایش عید فطر (یعنی سنت شاعران عارف و شاعران دین گریز) ذیل مقوله ی «رندی» با هم آمیخته می شود که این ویژگی از برکت «ریا ستیزی» حافظ است. یعنی او هم مراقب است ستایشش از ماه رمضان رنگ و بوی ستایش ریاکاران را نگیرد، هم مراقب است که انتقادش از ریا شبیه انتقاد رمضان ستیزان نشود:
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
انتخاب از میان این غزل های زیبا واقعا کار آسانی نیست، غزل هایی مثل «جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید | هلال عید در ابروی یار باید دید» ، «روز عید است و من امروز در آن تدبیرم | که دهم حاصل سیروزه و ساغر گیرم» ، «روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست | می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست» و «بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد | هلال عید به دور قدح اشارت کرد» .
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم میاش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
نقد دلی که بود مرا صرف باده شد
قلب سیاه بود، از آن در حرام رفت
در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود؟
می ده که عمر در سر سودای خام رفت
دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت
گمگشتهای که باده نابش به کام رفت