یادداشتی از علی داودی
برج های بلند حاشا
20 شهریور 1392
01:27 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.5 با 2 رای
شهرستان ادب: در سالروز حادثه ی عجیب برخورد هواپیمای نظامی با یکی از برج های دوقلوی آمریکا، یادداشتی می خوانید از شاعر گرامی آقای علی داودی در نسبت «شعر» با این واقعه ی سیاسی تاریخی روزگارمان.
حوادثی است که تاریخ را به دو بخش قبل و بعد از خود تقسیم میکند به عبارتی به دلیل عظمت و تأثیرگذاری، نوعی مبداء به حساب میآید. در عصر کهن گاه حتی کشف یک عنصر یا یک اتفاق به نظر ساده، دهه ها و سده ها بلکه هزاره ها را به نام خود ثبت میکردند. هر چه سیر تمدن سرعت بیشتری میگیرد به همان نسبت ادوار کوتاهتر و متنوعتر میشود مثلاً جنگهای جهانی قرن اخیر یا در مقیاسهای کوچکتر انقلابهای کشورها را میتوان از این دست مبداها قلمداد کرد. در کشور خود ما هم اصطلاح قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، موضوعی مشخص است. اما این سالها غرب یعنی آمریکا، به مدد معجزه بزرگ رسانه، حادثه ای را رقم زده است که تا هنوز و تا بعد تبعات آن ادامه دارد.
در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، برابر با ۲۱ شهریور ۱۳۸۰ هجری شمسی، دوربینهای خبری تصاویری از حادثه ای مشکوک ضبط کردند که امروز به عنوان بخشی از حافظه تصویری بینندگان موجود است. برخورد پی در پی دو هواپیمای مسافربری به دو برج بلند تجاری در آمریکا و فروریختن دقیق و سینمایی برجها و بلافاصله سخنرانی بوش و بلر و چهره خوشگل بن لادن و حمله به افغانستان و تهدید همه چیز و همه جا! بقیه فیلم علیرغم اینکه در طی این سالها چندین سریال از دل آن استخراج کرده اند هنوز هم ادامه دارد.
رسانه ها این فیلم را در اذهان عمومی چنان شاخ و برگی دادند که مثلاً کشتار بی صدای میلیونی مردم عراق در مقایسه با آن محلی از اعراب ندارد.
اگرچه طی سالها به مرور حقایقی از پشت پرده این جنایت برملا شد لیکن هیچگاه نتوانست شانتاژ اولیه را از خاطرها بزداید لذا جهان همچنان گرفتار دروغ بزرگ و تبعات آن ماند. واکنش نسبت به این حادثه امری عمومی بود و کمتر شخص و گروه و جمعی بیخیال و مصون از اشتباه از کنار آن گذشت. از سیل تسلیتها و ابراز همدردی ها تا اقدام علیه اولین متهمان و مظنونان. واکنشها به این اتفاق گسترده و شامل انواع دیدگاه ها و عقاید میشد برخی چنان اعتقادی و محکم، شواهدی از آیات قرآن میآوردند و برخی در سخنان نوسترداموس جستجو میکردند البته نظرگاه های اغراق آمیز جالبی هم بود که سر به طنز میزد.
بالطبع بخشی از این تأثیر در ادبیات و هنر نمایش داده شد شعرا نیز با شعرهایشان بخشی از این همایش بزرگ را تشکیل میدادند که درباره 11/9 با گریه و الفاظ تاسفآمیز از قهرمانان و گاه با خشم و اندوه از قربانیان آن یادکردند. وفور و گستردگی شعرهای برای 11 سپتامبر، میتواند انگیزه خوبی یادگیری زبان انگلیسی باشد. این شعرها انعکاس طبیعی جهان ادبی بود که بر این خبر دل میسوزاند. هرچند به واسطه شعبده رسانهها و القای طراحان عملیات، کمتر ذهن هوشمندی قادر به دقت و کشف اصل واقعه بود.
اما آمریکا پیش از این هم موضوع شعر بوده است در واقع از همان روزگار کشف این قاره بزرگ تا جنگهای داخلی و اتحاد و استقلال و رسیدن به کشوری با نام آمریکا، همیشه و همیشه در این گوشه دنیا مسائل کلان تمدن نوین رقم خورده و ناگزیر در شعر رخ نموده است.
ایالاتمتحدهٔ آمریکا کشوری در آمریکای شمالی، در سال ۱۷۷۶ میلادی در پی اعلام استقلال و اتحاد ۱۳ مستعمرهٔ سابق بریتانیا شکل گرفت. آمریکا پس از حضور در جنگهای جهانی اول و دوم، قدرت و ابرقدرتی خود را در جهان گسترش داد.
به نسبت و به موازات آشکار شدن چهره واقعی و ماهیت این کشور، شعر ضد آمریکایی نیز گسترشیافته و امروزه بخش بزرگی از شعر جهان را به خود اختصاص دادهاند. این شعرها علیرغم تنوع و تفاوت بستر و پایگاه آنها، وجه مشترکی نیز دارند با عنوان ظلمستیزی!
شاعران، يا بیرون از مرز جغرافیایی آمریکا به آن نگریسته و آنچه در ویترین آمریکا میبینند مسائلی دکوری چون ويتنام، بمب اتم، اسرائیل، افغانستان، کندی، برج آزادی، نفت، گوانتانامو و... والاستريت است، دسته دوم شاعرانی كه درون جامعه آمريكا را میبینند و با مواردی چون اقتصاد، حقوق شهروندی، بیمه، تبعیض و سایر مشکلات داخلی نیز مواجه هستند.
شعر ضد امریکایی، شعر جنگ نيست که آکنده از رجزخوانی، مبارزهطلبی و صحنههای شلیک و انفجار باشد بلکه عمدتاً شعری افشاگرانه و پردهبردارانه از نقاب تزویر است و اعتراضی به استفاده عوامفریبانه از ابزاری چون حقوق بشر توسط جنایتکاران آمریکاست. در این شعرها اگر تصویر جنگی هم وجود دارد محض توصیف و تشریح جنایت و غارت است اتفاقاً شعر ضد آمریکا، بیشتر شعری حاصل کار فعالان ضد جنگ است. دیگر اینکه شعر ضد امریکایی شعر فردی نیست. شعری اجتماعی است مملو از اطلاعات روز، اخبار رسانهها و انعکاس حوادث و نقاط عطف تاریخ. ادبیات زندهای شامل همه چیز که محدوده و محدودیت ندارد.
باری، حدیث شاعران و آمریکا چنین است و همچنان خواهد بود. به همین مختصر اشاره درمیگذریم که آمریکا در همه جا هست؛ در آفریقا در آسیا در اروپا در عراق در فلسطین در ژاپن. کمتر حادثهای را میتوان یافت که مستقیم یا غیرمستقیم با او رابطه نداشته باشد. از این رو شعر برای آمریکا نیز در همه جا هست و شاید بیشتر از همه در خود آمریکا. و امیری باراکا یکی از خیل شاعرانی است که با شعری به بهانه 11 سپتامبر سروده است.
«لی روی جونز» شاعر مسیحی آمریکایی که تحت تأثیر مالکوم ایکس مسلمان شده، از مهمترین شاعران سیاه-پوست است. وی شاعری اندیشمند و معترض به سیاستهای جنگطلبانه آمریکاست که گرفتار بازیهای تبلیغی و تعصبات ملی نشده و به حادثه 11 سپتامبر به دیده تردید نگریست و با دریافتی جدید، جهت انگشت اتهام را رو به آمریکا گرفت. وی در شعری با عنوان "كسي آمريكا را به آتش كشيد " باعث بحثها و جدلهای فراواني در جوامع آكادميك و شعري آمريكا و جهان شده است.
شعر "كسي آمريكا را به آتش كشيد" درباره وقايع تروريستي 11 سپتامبر 2001 و مسائل پشت پرده اين حمله تروريستي به برجهای دوقلوي تجارت جهاني در نيويورك است. اين شعر كه ماهيتي ضد صهيونيستي دارد، با حمله به صهیونیستها، رییسجمهور سابق ایالاتمتحده آمريكا و نخستوزیر رژيم صهيونيستي را عاملان اصلي اين حمله ميداند و آنها را به اطلاع از این واقعه متهم ميكند.
باراکا با موشکافی فرهنگ آمریکا پرده از این راز بر میدارد که از ماست که بر ماست چرا که ما (آمریکا) خودمان جنگ و کشتار را به همه جهان صادر کردیم. در واقع تروريسم ريشه در استعمار آمريكاييها دارد و به هیچوجه موضوعي جديد نيست كه به مسلمانان، اعراب و يا افغانیها مرتبط باشد. باراکا با توسل به نمادهای تاریخی و عینی جهان مقاومت از شرق تا غرب، آمریکا را به عنوان مهاجم بزرگ معرفی میکند.
همان طور که دولت آمریکا یازده سپتامبر را بهانه سرکوب مسلمانان و حمله به ایلام قرار داده، باراکا نیز به بهانه شعر 11 سپتامبر با طرح سؤالاتی پرشمار تمامي حرکتهای استعماري و نژادپرستانه در طول تاريخ عليه سیاهپوستان و سرخپوستان ساكن آمريكا، آفريقاييها، آسياييها و مردم اهل آمريكاي جنوبي را زیر سؤال برده و محكوم ميكند و به وجدان بشری در قبال این توطئه تروريستی هشدار میدهد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.