موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از استاد علی معلم دامغانی

درباره تخریب کتیبه های نظامی

13 مهر 1392 17:59 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 9 رای
درباره تخریب کتیبه های نظامی

شهرستان ادب: یکی از جلوه های «ایران ستیزی» و «پارسی ستیزی» دولتِ جمهوری آذرباییجان سعی بر انکار و یا کمرنگ شدن هویت ایرانی و فارسی زبانِ شاعر بزرگ قرن ششم حکیم نظامی گنجه ای است، آن هم در حالیکه او از درخشان ترین چهره های ادبیات فارسی است. برای مثال حدود بیست سال پیش یکی از پانترکیست ها در کتاب خود با استناد به بیتی مجعول سعی کرده بود اصالت نظامی را هم آذرباییجانی نشان دهد. بیتی که حتی از لحاظ قافیه هم مشکل داشت: «پدر بر پدر، مر مرا ترک بود  | به فرزانگی هر یکی گرگ بود» . این در حالی ست که نظامی گرچه در «گنجه» زیسته و از دنیا رفته اما اصالتا ایرانی بود، آنچنانکه خود در اقبال نامه هم بر این مسئله تاکید می کند.

دو هفته پیش اقدام عجیب مقامات آذرباییجانی خبر از واقعه ای تاسف بار و ضدفرهنگی داد که باعث نگرانی همه فرهیختگان شد. مسئولان آذرباییجانی تمامی  کتیبه های مقبره نظامی که شعرهای فارسیش بر آنها نقش بسته را تخریب کردند. مدیر مرکز نظامی گنجوی در آکادمی علوم جمهوری آذربایجان در اظهاراتی تاسف آور گفت: «گاهی اوقات بازدید کنندگان با مشاهده اشعار فارسی مقبره و موزه نظامی گنجوی فکر می‌کنند که نظامی گنجوی شاعر فارسی‌گوی بوده است!» و تاکید کرد به جای شعرهای فارسی خود نظامی، از این به بعد کتیبه ترجمه ترکی شعرهای او در مقبره او نقش خواهد بست.


استاد علی معلم‌دامغانی، شاعر و رییس فرهنگستان هنر در واکنش به حذف کتیبه‌های نظامی در آذربایجان، یادداشت مبسوطی نوشته است که 
متن آن بدین شرح است:

بنام خدای دانای توانا
درود و آفرین بر پیامبر ما محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم.
این سخن را روی در زمره حضور است که میراث‌دار فرّ و فرهنگ پیشینگان این سرزمینند.

سرزمینی که شمال‌شرق آن اترک و تجن است و جبال هزار مزکت و حد شمالغرب آن آراکس (ارس) و آرارات است و کوه قاف ( قفقاز) و در جنوب غربی آن دیگله (دجله) اروند واقع است و به روایت روشن‌‌تر دریاچه کسپین (‌قزوین) و جبال البرز در شمال و خلیج فارس و دریای عمان در جنوب به قامت گربه‌ای یا شیر بچه‌ای که چشم آن ارومیه است دریاچه کبود ارومیه این پس افکند و مرده ریگ ایران بزرگ از اعصار ماضی و مرکز و پایتخت ایران فرهنگی در همه ادوار حتی در این روزگار که پایدار باد در پگاه هر روز خورآیان آفتاب و خراسان خورشید زمین خاورانست ابوسعید گفت:

جانانا به زمین خاوران خاری نیست
کش با من و روزگار من کاری نیست

و زمین خاوران به روزگار ما تورفان و سین کیانک است و کارز و کاشغر در وی پکنیک (پکن) را شنیده‌ای در چین که حتی به روزگار تاراج (زمان مغول) و فرمانروایی قوبیلای قاآن خان بالیغ یعنی شهر خان نامیده می‌شد و آن دروازه شرقی چین و مبداء جادة ابریشم در مشرق است تورفان این سوی آنست عرصة یادگاری‌های مانی و مانویان و این سوی تر ترکستان و فرغانه است که نیمی از سرشت ما ترکستانی و نیم دیگر فرغانیست. یک گام بیشتر در این جانب دالان جاده ادویه است که از دره کشمیر و ایران کوچک گذشته به سغد و سپس به خوارزم می‌پیوندد با چندین ویهارا در مسیر (بخارا) و نشانه‌های بسیار از مدارس بودایی و روایت دیگری از بودا در سوگیانه (داستان بودا سغدی ترجمة خانم بدرالزمان قریب) و سرگذشت مرو و حقیقت افسانة ‌خنگ بت و سرخ بت در افغانستان و تاریخ برامکه و سَدنه معابد بودایی و در جانب شمال خراسان خوارزم سرد دروازة زمین و زمان یخبندان تا ایرانویچ و ایران وئجه و گسترانیدن دشتها بوسیلة جم و فریدون و جیحون و ورجم کرت در جنب آن و ماورالنهر میان سیحون و جیحون سیردریا و آمودریا تا اترار تاریخی و فاریاب فارابی دانسته شود و عرفان خراسانیان با فهم قصة‌ ابراهیم ادهم و امثال وی دانسته‌تر شود آنگاه با تکیه به شواهد منظوم و منثور فتوحات عرب و تجاوزگری‌های غیر اسلامی قُتیبه بن مسلم باهلی و آل مُهَلَّب روشن گردد و معلوم شود که چرا بلاساقون در جوار دریاچه‌ اسی کول و جنوب تیانشان دورترین شهر شمالی خراسانیان در ادوار بعدی و عصر مولانا است.

گیرم به بلاساقون ترکی دو کمان دارد گر زان دو یکی گم شد ما را چه زیان دارد و به همین قیاس شمالغرب را که آذربایجان شمالی است و از ارس و روخانه کورا تا باکو و تفلیس و باب‌الابواب گسترانیده است و در عهد نظامی و خاقانی و مجیر بیلقانی خراسان کوچک است با گنجه و شروان و ارّان که گویش فشرده‌تری از ایران است و مسقط‌الراس اسپیدمان یعنی خاندان زرتشت وخشور ایرانیان است همانکه مادرش دغدو از مردمان ارومیه باستانی است همان دریاچه‌ای که با دریاچه وان در کران و میان اصیلترین مردمان ایران را که در تاریخ تبار مادی دارند شامل و واجد است.

اینک اگر از ارومیه و وان به مغرب متوجه باشیم گذار ما به رود هالیس است که کوروش بزرگ از آن گذشته و کشور لیدی ( لودیه) را فتح کرد.

و اگر در خلاف جهت حرکت کوروش که در کولاک برف و بوران زاگرس را به جهت شمال درنوردید به جنوب متوجه شویم در جنوب غرب به دجله دیگله (تیگر) که به پارسی اروند است خواهیم رسید و در آن سوی اروند از مدائن و تیسفون عبور کرده به بین‌النهرین باستانی و عراق فعلی پای خواهیم نهاد آنگاه شگفت زده خواهیم شد که بالای ارس ارّان است و در شرق اروند عراق است . همانکه در پارسی اراک گویند و اراک نیز گویش دیگری از ایران است ایران در شمال غربی و ایران در جنوب شرقی دریا فارس پائین تر از آن و ارومیه و وان که سرزمین گسترده مادهاست. پارس‌ها در شمال دریای پارس تا سرزمین ماد که از بالا از عراق تا ارس و بالاتر از آن تا رود کورش و باب‌الابواب گسترانیده است و زبان و فرهنگ این جمله ایرانی بوده است و امروز فرهنگ غالب ایشانست اگر آذربایجان شمالی را به خراسان کوچک تسمیه می کنیم از آنجاست که فرهنگ بَرثوها پارتها در مشرق و مادها در شمالغرب همه ایرانی است و اینها حتی هنوز به نام و نشان ایرانند.

و اندوه بزرگ این است که آذری‌ها که هرگز تبار ترکی نداشته‌اند به جهت غلبه زبان ایل‌های مهمان مدعی صحراگردی و توحش بعد از مدنیت‌اند. ناگهان جمله افتخارات و ارجمندی فرهنگ و تبار خویش را به هیچ می گیرند. خاقانی را که در خراسان انوری و رشید و مسعود سعد و فرخی رسیل اویند ترک تبار قلمداد می‌کنند و ترک زبان می‌انگارند و این قولی ناصواب و غیر علمی است که با مدعای خود شاعر نیز همخوانی ندارد چنانکه نظامی را که در خراسان به فردوسی می‌ماند نهایت فردوسی در رزم و نظامی در بزم یگانه است ، ترک می‌پندارند و شاید نامسلمان. پس خط اسلامی کتبة گوراو را به خط وارداتی کریل تبدیل می‌کنند. همان خط که خاقانی آن را به حرکت خرچنگ مانند می‌کند.

جهان کژ روتر است از خط ترسا
مرا دارد مسلسل راهب آسا

و نظامی در جایی راجع به نام نشان خود می‌گوید :

یا رب تو مرا که ویس نامم
در عشق محمدی تمامم

بهر حال نام و نشان نظامی به گفت او و تذکره نویسان آگاه ویس یا الیاس بن یوسف بن زکی مؤید است ، با کنیه ابو محمد و او پارسی زبان پارسی گوی است و در گنجه غریب است .

نظامی ز گنجینه بگشای بند
گرفتاری گنجه تا چند چند

چو دُر گرچه در بحر گنجه گمم
ولی از قهستان شهر قمم

به تفرش دهی هست تا نام او
نظامی از آنجا شده نامجو

دُر در صدف است و صدف در دریاهای بزرگ است

وَک در برکه و غدیر این پایه مایه چگونه شناسد؟!

چنین است که شعر او را به ترکی ترجمه می‌‌خواهند و خط اسلامی را تبدیل می‌کنند و اینگونه افتخاری را که به سالها به آن بالیده‌اند از فرزندانشان دریغ می‌کنند و با خود می‌ستیزند که اگر خاقانی و نظامی و مهستی و پسر خطیب گنجه و ابوالعلا و مجیر الدین بیلقانی و فضولی و فضل الله و دیگران را از آذربایجان شمالی بگیرند موسیقی ردیف و شعر کلاسیک مشرقی اسلامی و خط و نقاشی اسلامی و معماری و دیگر ارجمندی‌ها را از وی گرفته آنگاه به گفته این ناخوانده دفترها حتی دده قور قود و سایر افسانه ‌های ایلی نیز از ایشان سلب می‌شود و این همه دشمنی با خود نشانة جهل مرکّب است.

اما این مقامه را که شرحه شرحه است زیرا شرحه شرحه است صدا در باد از جهت تذکر و یادآوری نگاشته‌ام اگرچه زمرة‌ حضور مخاطبند و لیکن آنها ازین مختصر برخوردارند که از تاریخ و فرهنگ مایه‌ای دارند تا جهش مالابد و ناگزیر را عذر نهاده طرح متذکرانه مسائل را در بوم شرح مفصل دریابند مخصوصاً وزارت امور خارجه که برنامه‌های شکوهمند حفظ و احیاء و اشاعه آثار فرهنگی را پیش روی خود نهاده‌اند این پراکنده گویی را در پیوستگی حقیقی خود حکمت و جوهره کار ارجمند خویش قرار دهند.

بر گرانمایگان نژاده در وزارت امور خارجه و کتابخانه ملی آشکار است که فرهنگ مشرق زمین مادر همة فرهنگهاست و مادر فرهنگهای شرقی فرهنگ ایرانی است احاطه بر فرهنگ ایران حتی در سطح طرح و نه شرح کاری کارستان است تا دانسته شود چه مایه آثار که عتیق تلقی شده و در مجموعه‌های خصوصی و عمومی جهان از کتابخانه‌ها و موزه‌ها موجودند و چه بسیار آثار و هنجار که در کردار و گفتار مردمان گیتی اصالتاً متعلق به این سرزمین است و پیغمبران سیاسی خصوصاً مشاوران فرهنگی ایشان بایستی نسبت به این موارد و موضوعات حساس باشند  و البته در این زمینه فهرستی از رفرنس‌ها را می‌توان توصیه کرد و نیز می‌توان اثری تألیف کرد تا کار آسانتر صورت پذیرد.

چند سال پیش یکی از ادبای آنسوی ارس در طرح و شرح خاقانی و آثار وی مدعی شد که این شاعر سرآمد زبان و فرهنگ اسلامی و فارسی ترک تبار بوده است بلکه ترکی می‌اندیشیده و به فارسی شعر می‌گفته است این اثر بی جواب ماند و امروز با نفی نظامی و تحریف و تصرف در سخن او و خط فارسی و سکوت دانشگاهها و سایر مؤسسات فرهنگی داخلی چون اداره فرهنگ و ارشاد و فرهنگستانها و بعض مؤسسات فرهنگی جهانی چون یونسکو همراه شده و اقدام عاجل از ناحیة  مؤسسات ذی ربط را می‌طلبد.




واکنش علی معلم به اهانت پان‌ترک‌ها


موضع‌گیری بجا و دقیق علی معلم دامغانی، رییس فرهنگستان هنر در خصوص تخریب کتیبه‌های فارسی نظامی گنجوی در آذربایجان، با کج‌فهمی برخی پان‌ترک‌ها و تبلیغ علیه این موضع‌گیری با هدف تخریب ترک‌زبان‌ها و ترک‌تبارها روبرو شد.

این شاعر و ادیب برجسته کشورمان در یادداشتی تکمیلی که در اختیار فارس قرار گرفته، ضمن پاسخگویی به برخی سوالات، برخی ابهام‌ها را نیز پاسخ داده است. متن یادداشت بدین شرح است:


به نام یک خدای دانای توانا

بقول خواجه شیراز ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

همه سخن من این است که تُرک تبار بودن و تُرک زبان بودن دو مقوله‌اند چرا بایست سخن کسی را تحریف کرد و حمل بر نژاد پرستی نمود حال آنکه در تاریخ اساطیری خدای نامک‌ها و تاریخ رسمی و نیز در نزد زبان شناسان و نژاد شناسان، ایرانیان و تُرکان همه آریایی‌اند. افراسیاب پورپشن و کیکاووس و کی‌قباد و گرشاسب و فرزندان سکایی او تا رستم تهمتن، همه ایرانی و آریایی‌اند.

به کسی که سخن مرا در نیافته است و خیر خواهیم را حمل بر شر کرده است، نخست توضیح می‌دهم که اگر آذربایجان و آتورپایگان را تمام مردمان جنوب و شمال ارس می‌دانید آریاییان نگاهبان آتش مقدس در شیز باستانی و بادکوبه به جمله آریایی‌اند، چنانکه کُرد و گیل و طپوری و پارت و ماد و پارس و سایر اقوام متمرکز از سیحون تا هالیس در آسیای صغیر.

دو سه سال پیش از این ادیبی در بالای ارس مدعی شد که خاقانی ترک تبار و ترک زبان بوده است و سالی است که در قصه پر غصه نظامی گنجوی که کتیبه گور او را دگرگون می‌کنند شعر کتیبه را از خط پارسی به خط کریل مبدل می‌کنند و شعر پارسی او را به زبان ترکی ترجمه می‌کنند.

عزیز من! نژاد پرست و فاشیست کیست؟ اندکی در آثاری که پدران شما نگاشته‌اند تأمل فرمایید. ادبا و شعراء مقیم در شروان و گنجه و منطقه باب الابواب، خاقانی و مجیر و فلکی و نظامی مقیمان آن سرزمین نبوده‌اند؟ این یک پرسش است، آیا اینها ترک زبان و ترک تبارند؟ پدران آریایی و مسلمان شما بر این عقیدة افراطی تازه آموخته مردم آذری بوده‌اند یا نه.

آنها « پدرانتان» به این شاعران و حکیمان فخر کرده‌اند و شما به کدام حجت فرزندان خود را از این افتخار محروم می‌سازید. من می‌گویم زبان ترکی در ولایت آذری‌ها وارداتی است شما مدعی می‌شوید که عقاید شما نیز از نژاد پرستان افراطی وام می‌شود به اعتبار آذری بودن، شما و اقوام دیگر مشرق زمین متمدنید اما زبان شما واراداتی است، چنانکه زبان مردم مصر و ملل شمال آفریقا که به حسب نژاد عرب نیستند.

چه نیکوست که در عصر ارتباطات و رسانه‌های همگانی یعنی دوران قرب صناعی، اصل خود را بجوییم و با تشخیص دخیل از اصیل اندیشه‌های کودکانه پان فلان و پان بهمان را به نازیسم‌ها، فاشیسم‌ها و صهیونیستها و آنها که آپارتاید را تبلیغ می‌کنند واگذاریم نجابت آریائی و سلم مسلمان که اصالت و اعتقاد مشترک ماست بر همة این پرگویی‌ها ترجیح دارد نگاه کنید که آخرین شاعر پارسی‌گوی ترک زبان شهریار بزرگ در هر دو زبان یگانه است و ما که ترک تباری بی‌اصل و دروغین را نمی‌پسندیم حیدر بابا را بارها و بارها ترجمه می‌کنیم تا فارسی زبانان منتفع باشند و شعر پارسی او را آنچنان دوست داریم که حیدر بابای سلام را.

اگر تندروی‌های معتقدان به ترک تباری را باور ندارید شرحی را که بر دده قورغود نگاشته شده است و در آن حتی تاریخ اسلام آوردن مردم منطقه آذربایجان خصوصاً مردم ارس تا باکو و تفلیس را تحریف کرده‌اند بخوانید بر خلاف تواریخ خودی و آرای مستشرقین مینورسکی، استاهل، بارتولد، مارکوارت اینها را بخوانید و ببینید که اقوام صحرانشین چگونه از خود بی‌خبرند و به چه و چه تاریخ را در افسانه و اسطوره گُم می‌کند و از نظر می‌اندازند. دده قورغود آتای بزرگ ایل‌ها در روزگاری که نژاد اسبهای نژاد در اختلاط رنگ باخته و دگرگون شده بود به قصد خریدن اسب‌های عربی به حجاز سفر می‌کند و زمان سفر او معاصر است با ظهور نبی اکرم(ص) . دده قورغود پدر ایل و عاشیق حکایت گر اسطوره‌ها ایمان آورده سپس با رمه‌ای اسب اصیل و دین و عقیده جدید به نزد مردم خود باز می‌گردد.

این آغاز مسلمانی است در نزد آنها و در حالیکه شاهنامه و خمسه و هفت اورنگ و آثار سه زبانة فضولی و هزار دستان و هزار و یکشب و شعر همه شعرای بزرگ ایران و آذربایجان از خاقانی و قطران تا شهریار و حسین منزوی به ایشان تعلق دارند به دده قورغود و کوراغلو و اصلی و کَرم و افسانه‌هایی از این جنس قناعت کرده و از مدنیت به توحش می‌گرایند و شاید موسیقی ردیف را که مکتب و مذهب ذوقی آذری‌ها بر آنست و در همین اواخر هابیل علی اُف و رامیز قلی اُف را به عالم هنر عطا کرده است بسوئی افکنده و به موسیقی فولک موسیقی وارداتی و آثار بیگانه بسنده کرده از جهت معماری و سایر هنرها نیز همچنین رنج پیشینگان خود را نادیده انگاشته و به لجاجت، قومی شوند که بایستی از ابتدا شروع کنند و این غم‌انگیز است.

بنابراین مباد که غمگساری برادران خود را حمل بر بیگانگی نمایید پس در هر صورت من نگفته‌ام که آذری‌ها وحشی‌اند و پناه می‌برم بخدا از این سخن باطل اما عقیده دارم که اگر سنت و مدنیت خود را نادیده انگاشته و انکار کنند به تدریج آنچه را که دوست ندارند یعنی همانچه را که به من نسبت می‌دهند ناگهان در ایل و قبیله خویش می بیند که سرانجام پان فلان و پان بهمان همان است که گفتم(توحش) . خدا مردم آتور پادگان را از وسوسه‌های شیطان و پیروی صهیونیستها مصون دارد. آمین.




کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • درباره تخریب کتیبه های نظامی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: